عاشقانه ترينها

عشق و عاشقي

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۳

۱۰ نكته طلايي براي مديريت زمان كه هر كس بايد بداند

۶ بازديد

۱۰ نكته طلايي براي مديريت زمان كه هر كس بايد بداند

 

 

بسياري از افراد براي كسب چنين مهارتي كوشش و تقلاي بسياري مي‌كنند، چرا كه يك دليل بنيادين پشت اين تلاش‌هاي آنها وجود دارد. اينكه افراد از درك تمايز ميان زمان ساعتي و زمان واقعي عاجزند، ولي حقيقت اين است كه زمان ساعتي به ميزان دقيق ثانيه‌ها، دقيقه‌ها و ساعت‌هاي هر روز مربوط مي‌شود و زمان واقعي يك امر نسبي است و مي‌تواند بر حسب نوع فعاليتي كه بر عهده داريد و نگرش شما در نحوه‌ي انجام آن تفاوت داشته باشد.

 

درك اين نكته مبنايي براي مديريت موثر زمان‌ در اختيارتان مي‌گذارد، به علاوه كه در نتيجه‌ي آن شما قادر خواهيد بود كه بهره‌وري و بازده بيشتري داشته باشيد. با توجه به اين امر، در ادامه نكاتي ذكر شده است كه بايد در مراحل ايجاد اين مبناي بنيادين لحاظ شوند تا به اين ترتيب بتوانيد از هر روز خود نهايت بهره را ببريد.

 

۱. ايجاد الگوي خواب مناسب

 

 

كليد بهره‌وريِ هر روز، از شب قبل شروع مي‌شود، چرا كه الگوي مناسب خواب كيفيت روز پربار را نيز تعيين مي‌كند. به گفته‌ي دكتر استفاني سيلبرمان، روان‌شناس باليني، بهترين راه براي دستيابي به اين الگو، تغيير چرخه‌ي خواب در يك روند افزايش‌هاي ۱۵ دقيقه‌اي است تا بتوان نهايتا به يك روال موفقيت‌‌آميز دست پيدا كرد كه به راحتي نيز بتوان آن را پايدار نگه داشت. پس اگر مي‌خواهيد كه زودتر از خواب برخيزيد و احساس خستگي و خواب‌آلودگي نداشته باشيد، بايد در يك دوره‌ي ۳ تا ۴ روزه هر روز ۱۵ دقيقه زودتر از خواب بيدار شويد تا در اين صورت سازگاري بدن خود را با الگوي مناسب خواب مورد نظرتان به نحوي موثر تضمين كنيد. شما مي‌توانيد اين چرخه را مرتبا تكرار كنيد تا اينكه كاملا با اين الگو حس راحتي داشته باشيد و چرخه‌ي خواب خود را به نحوي تنظيم كنيد كه بتوانيد هر روز در زمان بهينه‌اي بيدار شويد.

 

۲. مسئوليت‌هايي را كه از نظر فيزيكي نزديك به هم هستند در اولويت قرار دهيد

 

وقتي كه از خواب بيدار شديد و آماده‌ي روز پيش روي خود شديد، با انجام مسئوليت‌ها و وظايف به ترتيب منطقي كه بر حسب موقعيت مكاني اولويت‌بندي مي‌شوند، مي‌توانيد در زمان خود صرفه‌جويي كنيد. به عنوان مثال، اگر صبحانه را در آشپزخانه آماده مي‌كنيد، بايد وظايف ديگري كه در آشپزخانه داريد نيز انجام دهيد و سپس به ديگر كارهاي خود بپردازيد. اگر قادريد كه حجم بالايي از وظايف را در يك موقعيت مكاني ثابت و در مدت زمان مشخصي انجام دهيد، بجاي اينكه مرتبا از جايي به جاي ديگر برويد و باز به سر جاي اول خود بازگرديد، مي‌توانيد يك برنامه‌ي زمان‌بندي شده‌ي كارامدتري ايجاد كنيد كه بر انجام اهداف‌تان متمركز باشد. هر چند كه اين كار مستلزم تغيير در نگرش‌تان است، اما چنين برنامه‌ريزي‌هايي بهره‌وري بيشتر شما را بر حسب اقدامات مستقيم تضمين مي‌كند.

 

۳. به مزاياي رفت‌و‌آمدهاي مكرر روزانه فكر كنيد

 

 

انجام چند كار همزمان اغلب به عنوان معياري براي بهره‌وري لحاظ مي‌شود، اما افراد در اكثر مواقع در نگرش‌هاي خود زياد از حد جاه‌طلب هستند و بيشتر تمايل دارند تا به جاي كميت، از كيفيت كار خود بزنند. بنابراين در صورتي كه چند كار را همزمان انجام مي‌دهيد، حتما در انتخاب وظايف خود بيشتر گزينشي عمل كنيد تا بتوانيد ميان دستيابي به اهداف و استاندارد بالاي خروجي كارهاي‌تان توازني به وجود بياوريد. اگر براي رفت‌و‌آمد به محل كار خود به جاي خودروي شخصي از وسائل نقليه‌ي عمومي استفاده مي‌كنيد، به عنوان مثال مي‌توانيد وقت بيشتري براي انجام وظايف خود ايجاد كنيد تا اينكه در پايان ساعت كاري قبل از پريدن به خودروي خود و راهي خانه شدن مجبور شويد باعجله ايميل‌ها را نگاهي سرسري و گذرا بياندازيد. افراد حرفه‌اي مي‌توانند تا ميزان ۱۰ درصد از كار روزانه‌ي خود را در مسير رفت‌و‌آمد به محل كارشان انجام دهند، پس رفت‌و‌آمدهاي مكرر فرصت بي‌مانندي براي ايجاد بهره‌وري در طول اين زمان اضافي فراهم مي‌كنند.

 

۴. ناهار سالم و متعادلي ميل كنيد

 

غذايي كه مي‌خوريد هم، چه ميان‌وعده مختصري باشد چه ناهاري كامل، در جاي خود اهميت بسياري دارد. وقتي برنامه‌ريزي پرمشغله‌اي داريم، عادات غذايي به آساني كنار گذاشته مي‌شوند چراكه ما در چنين اوقاتي بيشتر تمايل داريم خوراك مختصر قندي يا ناهار فست‌فودي بخوريم تا انفجاري از انرژي سريع و گذرايي براي بدن خود فراهم كنيم. نه تنها استفاده‌ي مولد از زمان به توانايي شما در توزيع متعادل جذب كالري در سراسر روز متكي است، بلكه حتما بايد اطمينان حاصل كرد كه وعده‌ي ناهار خود را به ميزان صحيحي صرف مي‌كنيم. اگر خانم‌ها بخواهند در سراسر روز كاري خود مولد و پربازده باشند، در وعده‌ي ناهار خود به ۴۰۰ تا ۶۰۰ كالري نياز دارند و گزينه‌ي ايده‌آل آنها شامل تغذيه‌اي با كربوهيدرات پايين و فيبر بالا مي‌شود (مانند نان سبوس‌دار، ميوه و سبزيجات). اگر به ميان‌وعده‌ي مختصر بعدازظهري نياز پيدا كرديد، بهتر است از مواد غذايي كه انرژي خود را آهسته آزاد مي‌كنند، مانند موز يا آووكادو ميل كنيد.

 

۵. بعد از ناهار يك چُرت انرژي‌زاي ۲۰ دقيقه‌اي بزنيد

 

 

معروف است مارگارت تاچر، نخست‌وزير معروف انگليسي، در پراسترس‌ترين دوران صدارت خود براي حفظ كنترلش بر دولت خود در طي ساعات كاري چرت مي‌زد. تاچر به جاي اينكه ۶ تا ۸ ساعت خواب بي‌وقفه داشته باشد، چرت‌هاي ۲۰ دقيقه‌اي منظمي مي‌زد تا كمبود خواب خود را جبران و مغزش را دوباره شارژ كند. يكي از تكنيك‌هاي اثبات‌شده‌ي علمي كه هشياري سرشار و عملكرد حركتي افزوني را در زمانِ نياز فراهم مي‌كند، يك چرت ۲۰ دقيقه‌اي انرژي‌زاي بعد از ناهار است. شما با استفاده از اين تكنيك و بدون نياز به محرك‌هاي مصنوعي مانند كافئين مي‌توانيد بهره‌وري و بازده‌تان را در سراسر روز افزايش دهيد.

 

۶. حين كار با رايانه يا هنگام تمركز، استراحت‌هاي كوتاه منظمي به خود بدهيد

 

با گذر زمان در طول روز ممكن است متوجه شويد كه كج‌خلق شده‌ يا تمركزتان را از دست داده‌ايد. اين امر ناشي از خواندن، رانندگي يا چشم دوختن مفرط به نمايشگر رايانه‌تان است كه مي‌تواند موجب خستگي شديد چشم شود كه اين وضعيت مي‌تواند نهايتا به حساسيت نوري و درد گردن، كتف يا كمردرد طولاني‌مدتي منجر شود. اين تكنيك در كوتاه‌مدت شايد مانع از انجام مفيد و موثر وظايف‌تان شود، به همين خاطر حتما هر جا كه امكان آن پيش آمد از اين استراحت‌هاي كوتاهِ منظم به خود بدهيد. با توجه به اينكه خستگي چشم در ۵۰ تا ۹۰ درصد همه‌ي كارمندانِ پشت رايانه‌ نشين ديده مي‌شود، اين افراد نيز مي‌توانند از خودشان به اين نحو حفاظت كنند كه محيط كار خود را به شكلي تنظيم كنند كه صفحه‌ي نمايشگر حداقل ۵۰ سانتي‌متر با چشمان‌شان فاصله داشته باشد.

 

۷. حاصل كار را پيش خود مجسم كنيد و روي دستيابي به هدف متمركز بمانيد

 

 

در باب موضوع تمركز، هرچه به پايان روز كاري خود نزديك‌تر مي‌شويم، انجام وظايف و پروژه‌ها به نحو فزاينده‌اي سخت‌تر مي‌شود. عدم تمركز هميشه در نتيجه‌ي خستگي رواني نيست، هر چند عوامل حواس‌پرتي اغلب به عنوان هشدارهايي عمل مي‌كنند كه از ما مي‌خواهند توجه‌مان را به چيزهاي ديگري معطوف كنيم. به اعتقاد ديويد راك، از موسسان انستيتو Neuro Leadership، مغز انسان به خوبي نسبت به حواس‌پرتي تنظيم شده است و به صورت خودكار و تقريبا به نحو توقف‌ناپذيري نسبت به حواس‌پرتي واكنش نشان مي‌دهد. با آگاهي از اين نكته حداقل مي‌توانيد تا حد امكان بر انجام يك هدف خاص متمركز بمانيد، همان‌طور كه تجسم نتيجه‌ي كار و رضايت خاطري كه اين نتيجه به همراه دارد نيز شما را در اين امر ياري مي‌دهد.

 

۸. از فناوري براي افزايش بهره‌وري در شب استفاده كنيد

 

پيشرفت فناوري نسبت به كارمندان هم مهربان بوده است و مجموعه‌اي از ابتكاراتي را موجب شده كه به بهره‌وري شما كمك مي‌كنند و زمان‌بندي پرتب‌و‌تاب‌تان را تخفيف و تسكين مي‌دهند. اگر شما كارآفريني هستيد كه به صورت تمام‌وقت از ساعت ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر فعاليت داريد و در عين حال وقتي هم به خانه برمي‌گرديد مجبوريد در نقش مدير يك وبلاگ انتفاعي را ايفا كنيد، به عنوان مثال مي‌توانيد از ميان مجموعه‌ي گسترده‌اي از سايت‌هاي ميزبان وُردپرسي انتخاب كنيد تا بتوانيد محتواي‌تان را امن نگه داريد و پلاگين‌ها و تم‌هاي جديد را نيز به صورت خودكار به‌روزساني كنيد. با كاوش در ميان ابتكارات برتر فناوري و به كارگيري آنها در برنامه‌ريزي روزانه‌ي خود مي‌توانيد چندين فرايند را خودكار پيش ببريد و ميزان زيادي از زمان را نيز براي خود صرفه‌جويي كنيد.

 

۹. شب‌ها فعال باشيد و ورزش كنيد

 

 

با همه‌ي كار و وظايف حرفه‌اي كه در طول روز انجام مي‌دهيد، مي‌توانيد بالاخره از وقت‌تان براي استراحت و تمدد اعصاب بهره بگيريد و كارهاي شخصي روزانه‌ي خود را انجام دهيد. اين زمان همچنين فرصتي ايده‌آل براي ورزش است، چرا كه اعتقاد بر اين است كه اگر ورزش‌هاي قلبي-عروقي در شب انجام گيرند، به بهبود عملكرد فيزيكي بدن‌تان كمك مي‌كنند و باعث مي‌شوند حالت رواني هشيارتري داشته باشيد و از ميل به صرف غذاي مختصر و از دست دادن تمركز لازم براي وظايف ديگري كه قبل از رفتن به رختخواب بايد انجام دهيد، جلوگيري مي‌كند. ورزش‌هاي عصرگاهي اغلب كمتر از ورزش‌هاي صبحگاهي با عجله بيشتري انجام مي‌شوند و همين موجب مي‌شود كه بتوانيد نهايت بهره را از اوقات خود ببريد و از رژيم جسمي سودمندتري در دوره‌ي زماني مشخصي لذت بيشتري ببريد. اگر مي‌خواهيد بيشتر درمورد تفاوت ورزش صبح و عصر بدانيد اينجا را كليك كنيد.

 

۱۰. آهنگ بيدارباش آرام و ملايمي براي خود تنظيم كنيد

 

 

افرادي كه نمي‌توانند خودشان سر صبح بيدار شوند، اغلب به فكر اين مي‌افتند كه بلندترين و گوش‌خراش‌ترين آهنگ هشدار قابل‌تصور را براي بيداري خود تنظيم كنند. اين كار واقعا لزومي ندارد. بهتر است بدانيد كه بيدار شدن ناگهاني از خواب تاثير اندكي بر بهبود سطح هشياري رواني يا اشتياق به روز پيش‌رو دارد. به جاي آن مي‌توانيد به ريتم‌ ساعت طبيعي بدن خود يا نشانه‌هاي طبيعي براي بيداري آرام و راحت‌تر متكي باشيد، مانند صداهاي آرامش‌بخش باران در جنگل يا نور بيدارباشي كه تدريجا بيشتر مي‌شود و با افزايش نور، اتاق را روشن مي‌كند.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com

 

 

 


۱۵ راز افرادي كه متقاعد كردن ديگران را خوب بلدند

۴ بازديد

اصولا به كسي مي‌گويند آدم خوش ‌سر و زبان كه قادر باشد با چهار كلام حرف زدن آدم‌هاي ديگر را متقاعد كند كاري كه او مي‌خواهد را انجام دهند. سلاح مخفي اين افراد «فرو كردن خود در دل ديگران» است. با همين زبان ۱۰ سانتي‌متري‌شان كاري مي‌كنند كه نه تنها شيفته‌ي نظراتشان بشويد، بلكه كشته و مرده‌ي خودشان هم بشويد. لابد مي‌پرسيد رازشان چيست؟

مخاطب خودشان را مي‌شناسند

آدم خوش‌ سر و زبان مخاطب خودش را مثل كف دستش مي‌شناسد و از اين شناخت براي صحبت كردن به زبان او استفاده مي‌كند. اگر بداند طرفش خجالتي است با لحني آرام سر صحبت را باز مي‌كند و اگر بداند مخاطبش پر جنب و جوش و قاطي پاتي است، پرحرارت سخن مي‌راند. موقع گفتگو هر كسي قلق خودش را دارد و به كار گيري ظرافت در اين راه باعث خواهد شد حرف‌‌هايتان راهي به گوش ديگران پيدا كند.

با آدم‌ها اتصال برقرار مي‌كنند

اگر مردم بدانند شما چه جور آدمي هستيد، امكان اينكه حرفي را ازتان قبول كنند خيلي بيشتر است. تحقيقاتي در همين زمينه در دانشگاه استنفورد برگزار شد و از دانشجويان خواسته شد تا در سر كلاس با يكديگر به توافقاتي برسند. ابتدا، بدون ارائه هيچ‌گونه دستورالعملي، دانشجويان موفق شدند در ۵۵ درصد از مذاكرات به توافق برسند. اما پس از اينكه به دانشجويان گفته شد قبل از هر گونه مذاكره،‌ پيش‌زمينه‌اي از شخصيت خود را به طرف مقابل ارائه دهيد، اين ميزان به ۹۰ درصد افزايش پيدا كرد.

نكته‌ي كليدي در اينجا اين است كه از گير افتادن در پس و پيش بحث خودداري كنيد. كسي كه داريد باهاش صحبت مي‌كنيد يك آدميزاد است، نه يك حريف يا سيبل تيراندازي. فارغ از اينكه محتواي گفتگوي‌تان تا چه حد متقاعدكننده باشد، اگر نتوانيد با طرف مقابل‌ يك رابطه‌ي آدميزادي تشكيل بدهيد، حرفتان هيچ اثري در او نخواهد داشت.

سعي نمي‌كنند حرفشان را زوركي به كرسي بنشانند

آدم‌هاي خوش‌ سر و زبان اهل زورتپان كردن نظراتشان در حلق ديگران نيستند، در عوض با آرامش و اعتماد به نفس، پرده از روي ايده‌هايشان برمي‌دارند. حرفي كه قرار باشد به زور داد و قال به كرسي بنشيند مفت نمي‌ارزد. شيوه‌ي «الان حالي‌ات مي‌كنم حق با كيه» در بهترين حالت باعث جيم شدن طرف مقابل خواهد شد.

آدم خوش سر و زبان در گفتگو زياده‌خواه نيست. حواسش هست كه براي حفظ جايگاه فتيله‌‌ي خود را بالا نكشد، چرا كه مي‌داند زيرك بودن در اين است كه در دراز مدت قلب آدم‌ها را تسخير كني، نه اينكه با بحث كردن فتيله‌پيچشان كني. اگر در بحثي بوديد كه بالا گرفت، سعي كنيد اعتماد به نفس خودتان را حفظ كنيد اما آرامش‌تان را از دست ندهيد. عجول نباشيد و لجاجت را كنار بگذاريد. مطمئن باشيد كه اگر ايده‌تان واقعا خوب است، كافي‌ است به ديگران وقت بدهيد تا آن‌ را به درستي درك كنند.

مثل موش ترسو نيستند

طرف ديگر بوم اين است كه ايده‌ي خودتان را با ترس و لرز به‌صورت سؤالي مطرح كنيد يا طوري آن را بيان كنيد كه انگار مستلزم تأييد ديگران است. اگر آدم خجالتي‌اي هستيد سعي كنيد ايده‌هايتان را به شكل خبري و يا «دانستني‌هاي جالب» بيان كنيد تا مخاطب‌تان را به فكر فرو ببرد. شاخ و برگ‌هاي اضافي را هم از حرف‌هايتان هرس كنيد. كجاي «به نظر من» يا «امكانش هست كه» باعث خواهد شد حرف‌هاي شما ترغيب‌كننده‌تر به نظر برسند؟

از زبان بدن مثبت استفاده مي‌كنند

اگر مي‌خواهيد موقع صحبت كردن ذهن آدم‌ها را درگير خودتان بكنيد، بد نيست از حركات و حالات بدن و لحن صداي خود آگاه باشيد. استفاده كردن از لحن مشتاقانه، باز كردن دست‌ها از يكديگر، حفظ ارتباط چشمي و متمايل كردن بدن به سمت فردي كه دارد صحبت مي‌كند، همگي از مثال‌هاي زبان بدن مثبت به شمار مي‌روند. زبان بدن مثل زيرنويسي براي حرف‌هاي شما عمل مي‌كنند. اگر اين زيرنويس با صحبت‌هايتان هماهنگ باشد، شنونده مجذوب صحبت كردن شما خواهد شد و حرف‌هايتان راحت‌تر متقاعدش خواهند كرد. پس يكي از رازهاي خوش سر و زباني اين است كه «چگونه گفتن از چه چيزي گفتن مهم‌تر است».

واضح و دقيق حرف مي‌زنند

آدم خوش سر و زبان قادر است محتويات داخل ذهنش را خيلي سريع و واضح براي ديگران بيان كند نه اينكه پت پت كند و حرف‌هاي اضافه بزند. اگر به چيزي كه بر زبان مي‌آوريد به خوبي احاطه داشته باشيد، آنگاه توضيح دادن آن به كسي كه با‌ آن موضوع آشنا نيست، كار چندان سختي نخواهد بود. يعني بايد چنان به سوژه‌ي مورد بحث‌تان مسلط باشيد كه حتي بتوانيد آن را به يك بچه‌ي دماغو هم توضيح بدهيد.

كاربن نيستند

خود اورجينال‌شان هستند. اصل بودن و راستگويي از ملزومات خوش سر و زباني است. جنس قلابي مشتري ندارد. آدم‌ها مجذوب كساني مي‌شوند كه جنس اصل هستند. به جنس اصل است كه مي‌توان اعتماد كرد چه مي‌خواهد آدم باشد چه چرخ‌گوشت. نمي‌دانم چطور مي‌توان به كسي اعتماد كرد كه واقعا مشخص نباشد چه جور آدمي هست و چه احساساتي دارد.

آدم خوش سر و زبان خودش را مي‌شناسد و به اندازه‌ي كافي هم به خودش اعتماد به نفس دارد كه از بيان كردن درونياتش خجالت نكشد. اگر سعي كنيد تمركزتان را بگذاريد روي چيزهايي كه شما را به عنوان يك فرد خوشحال مي‌كنند، صد برابر جذاب‌تر و خوش سر و زبان‌تر از آن زماني خواهيد شد كه زور بزنيد كس ديگري باشيد تا بلكه نگاه مردم را به خود جلب كنيد.

مقاله مرتبط: چطور اوريجينال باشيم؟ نظرات ديگران را تصديق مي‌كنند

يكي از تاكتيك‌هاي قدرتمند خوش سر و زباني اين است كه در جايي از بحث و گفتگو نظرات طرف مقابل را تصديق كنيد. به هر حال بي‌عيب و خطا كه نيستيد و در جاهايي از بحث ممكن است حق با ديگري باشد. تصديق كردن نظر طرف مقابل، نشانه‌‌ي روشنفكري و اراده‌ي نيكو براي بهتر شدن است. اگر بر خلاف كوالا كه به درخت مي‌چسبد، با سماجت به حرفتان نچسبيد، در واقع داريد به مخاطب‌تان مي‌گوييد كه عميقا برايش ارزش قائليد. آسمان به زمين نمي‌آيد اگر وسط بحث به جاي پارازيت-وِل-دادن‌هايي نظير «اوكي، حتما درست مي‌گي!» برگرديد و صادقانه بگوييد «حق با توئه. منطقي بود حرفت».

حرف زدن مثل پينگ‌پُنگ مي‌ماند. خيلي‌ وقت‌ها هم سرويس حريفان در زمين شما مي‌خوابد. هيچ پينگ‌پنگ‌بازي هر روز از خواب بلند نمي‌شود به اميد اينكه تا آخر عمرش بقيه را ۲۱-۰ شكست بدهد. آدم خوش سر و زبان بازنده‌ي بدي نيست كه هر وقت حريفش از او امتياز گرفت راكت را بكوبد روي ميز.

سؤال‌هاي خوبي مي‌پرسند

يكي از بزرگترين اشتباهات آدم‌ها در حين صحبت كردن اين است كه به جاي خوب گوش كردن به حرف طرف مقابل،‌ حواسشان به اين است كه هنوز جمله‌ي يارو به انتها نرسيده، عينهو اژدر زيردريايي حرف خودشان را وِل بدهند. گوششان هيچ ايرادي ندارد؛ در واقع تك تك كلمات را خيلي خوب مي‌شنوند، اما صبر نمي‌كنند تا معني آنها را هم آناليز كنند.

راه آساني كه براي مهار اژدر وجود دارد اين است كه ميان حرف‌هاي طرف، راجع به چيزهايي كه مي‌گويد از او سؤال بپرسيم. آدم‌ها ناراحت مي‌شوند كه بفهمند به حرف‌هايشان گوش نمي‌دهيم. اين سؤال پرسيدن ما فايده‌اش اين است كه طرف مقابل نه تنها متوجه مي‌شود كه گل لگد نمي‌كند،‌ بلكه ما آنقدر پيگير هستيم كه اگر جايي رد حرف‌هايش را گم كرديم سعي مي‌كنيم با سؤال كردن دوباره خودمان را به او برسانيم. باورتان نمي‌شود كه طرف مقابل چه احساس خوبي از حرف زدن خود به دست مي‌آورد و اين را مرهون شماست. او قطعا دفعه‌ي بعد هم براي صحبت كردن دنبال شما خواهد گشت.

تصويرسازي مي‌كنند

تحقيقات علمي نشان مي‌دهند كه آدم‌ها با تصويرسازي زودتر قانع مي‌شوند. آدم‌هاي خوش سر و زبان گنجينه‌ي قدرتمندي از تصاوير ذهني دارند كه موقع صحبت كردن به خوبي ازش استفاده مي‌كنند. وقت‌هايي كه موضوعات بيش از حد انتزاعي باشند و نتوان تصويري از آنها ارائه داد،‌ آدم خوش سر و زبان شروع مي‌كند داستاني تعريف كند كه به ايده‌اش زندگي ببخشد. اگر داستان خوبي تعريف كنيد،‌ تصويري از حرف‌هاي شما در ذهن گيرنده ايجاد مي‌شود كه به سختي فراموش مي‌‌شود و به راحتي به ياد آورده مي‌شود.

همان اول كار جلوه‌ي قدرتمندي از خود به جا مي‌گذارند

تحقيقات نشان مي‌دهند كه بيشتر مردم در همان ۷ ثانيه اولي كه چشم‌شان به شما مي‌افتد، تصميم‌شان را مي‌گيرند كه ازتان بدشان بيايد يا خوششان بيايد. از ثانيه‌ي ۸ به بعد تا آخر مكالمه، پيش خودشان سبك سنگين مي‌كنند كه آيا تصميم اوليه‌شان درست بوده يا نه. خب اينكه خيلي بد است! البته اگر با اين قضيه آگاهانه برخورد كنيد چه بسا كه حسابي به نفع‌تان تمام شود و اسم خودتان را در دفترچه‌تلفن‌ طرف به عنوان يك آدم باحال ذخيره كنيد. چيزهايي كه بايد رعايت كنيد عبارتند از: زبان بدن مثبت، حالت ايستادن يا نشستن قدرتمند، محكم دست دادن،‌ لبخند خوشگل و باز بودن شانه‌ها در حين صحبت كردن. اين روش تضميني است.

مي‌دانند كِي بايد عقب‌نشيني كنند

سخنان ضربتي با مقوله‌ي خوش سر و زباني به هيچ رقم آبشان در يك جوي نمي‌رود؛ در نتيجه با ملايمت برخورد كنيد. تحقيقات نشان داده‌اند كه وقتي بخواهيد به شيوه‌هاي اورژانسي آدم‌ها را به موافقت با خود دربياوريد، آدم‌ها ترجيح مي‌دهند روي مواضع خودشان بيشتر پافشاري كنند. آژير زدن شما باعث مي‌شود كه بيفتند جلوي شما و راه را بهتان ببندند. اگر مو لاي درز حرفتان نمي‌رود پس نگران چه هستيد؟ آمبولانس را خاموش كنيد و اجازه بدهيد زمان كار خودش را بكند. معمولا ايده‌هاي خوب مثل ترشي‌بندري هستند. زمان مي‌برد تا جا بيفتند.

آدم‌ها را به اسم صدا مي‌زنند

اسم هر كسي بخش جدايي‌ناپذير هويتش است و موقعي كه ديگران آدم را به اسمش صدا مي‌زنند احساس خاصي به آدم دست مي‌دهد. آدم‌هاي خوش سر و زبان حواسشان هست هر دفعه كه هر شخصي را در حين راه رفتن هم ديدند او را به اسمش صدا كنند، نه اينكه فقط وقت حال و احوالپرسي باهاش اسمش را به كار ببرند. تحقيقات نشان مي‌دهند به كار بردن اسم براي خطاب كردن اشخاص باعث مي‌شود اعتبارتان پيش آن شخص تأييد شود.

اگر از آن آدم‌هايي هستيد كه فقط قيافه‌ها يادشان مي‌ماند و موقع به خاطر آوردن اسامي ريپ مي‌زنند، بد نيست كمي تمرين حافظه كنيد تا اين نقيصه برطرف شود. اگر دفعه‌ي اولي است كه با كسي ملاقات مي‌كنيد و پس از معرفي اسمش را درست نشنيديد يا همان لحظه فراموش‌تان شد، خجالت نكشيد. ارزشش را دارد كه براي بار دوم اسمش را بپرسيد.

آدم‌هاي حال‌بِده‌اي هستند

خوش سر و زبان‌ها جايي نمي‌خوابند كه زيرش آب بدهد. آنها مي‌دانند چطور و كِي سر موضع‌شان سفت و سخت باقي بمانند و در عين حال چه موقعي و چطور آسان بگيرند. اگر همه چيز را دست خودتان بگيريد كه باعث خوشحالي بقيه نمي‌شود. چيزهاي خوب بايد دست بچرخد تا همه احساس خوشحالي كنند. آدم خوش سر و زبان اين كار را مي‌كند چون مي‌داند كه در دراز مدت باعث مي‌شود احترام آدم‌ها را به دست بياورد؛ هر چه باشد موفق بودن بهتر از «درست بودن» است.

لبخند مي‌زنند

آدم‌ها به طور طبيعي (و البته ناخواسته) زبان‌ بدن آدمي كه باهاش صحبت مي‌كنند را آينه مي‌كنند. اگر مي‌خواهيد ديگران شما را باور كنند و دوست‌تان داشته باشند، موقعي كه باهاشان صحبت مي‌كنيد لبخند بزنيد تا آن‌ها هم بي‌اختيار لطف شما را جبران كرده و لبخندي به شما برگردانند. آدم‌هاي خوش سر و زبان را زياد در حال لبخند زدن مي‌بينيد، چون شور و شوق خاصي براي محقق شدن ايده‌هايشان در سر دارند و اين خوشحالي‌شان واگيردار است.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


۱۵ تكنيك عالي براي ايده‌پردازي

۷ بازديد
پس اول سري به سه مرحله‌اي كه در هر ايده‌پردازيِ موفقي بايد طي شوند، مي‌زنيم: مرحله‌ي ۱: خلق

ايده‌پردازي براي حل مشكل يا تأمين يكي از ملزومات كاري‌، مي‌تواند براي بسياري از كسب‌وكارها نقطه‌ي شروع مناسبي باشد. معمولا شركت‌ها درد را به خوبي شناسايي مي‌كنند. اما مهم‌تر از تشخيصِ مشكل، فراهم آوردن بسترِ ايده‌پردازي براي درمانِ درد است. ايده‌ها فقط چاره‌ي مشكلات نيستند و به غير از درمانگري، در دو حوزه‌ي ديگر هم كاربرد دارند: شايستگي‌ محوري و نيازسنجيِ مشتريان.

در حوزه‌ي شايستگي‌ محوري، مي‌توان از ايده‌پردازي به منظور افزايش توانمندي‌هاي شركت استفاده كرد. در اين نوع ايده‌پردازي، سازمان به دنبال خلق خدمات و محصولات تازه يا بازارهاي جديد براي خدمات و محصولات موجود است.

در بحث نيازسنجيِ مشتريان نيز ايده‌پردازي كمك مي‌كند تا از فوايد تحقيقات متداول در بازاريابي (مانند گروه‌هاي كانوني و نظرسنجي‌ها) بيش‌تر بهره‏‌مند شويم و از اشتراك‌گذاري ايده‏‌ها به عنوان فرصتي براي انجام چنين بررسي‌هاي سودمندي استفاده كنيم.

مرحله‌ي ۲: انتخاب

انتخاب بهترين ايده‌ها خيلي زودتر از شروع فرآيند ايده‌پردازي آغاز مي‌شود. در اينجا تعيين معيارهايي كه ايده‌ها بر اساس آنها سنجيده مي‌شوند، كساني كه مسئول ارزيابي آنها هستند و اينكه ايده‌هاي اصلي براي ارزيابي بيشتر و به اجرا در آمدن چطور به تيم‌هاي داخلي ارائه مي‌شوند، اهميت پيدا مي‌كند. فرآيند انتخابِ خوب را معمولا با استفاده از برچسب‌ و تگ‌ براي تبديل ايده‌ها به دسته‌بندي‌هاي معنادار شروع مي‌كنيم. براي اين منظور، مي‌توانيم محصولات را دسته‌بندي كنيم: موبايل، لپ‌تاپ، تبلت (برچسب)؛ در گام بعدي جزئيات بيش‌تري را در نظر مي‌گيريم و ويژگي‌ها يا خصوصيات محصول را به آن «تگ» مي‌كنيم: مثلا سبُك، باطري با طول عمر بالا، قابل حمل… يا به سراغ خصوصيت‌هايي مانند سيستم عامل، صفحه نمايش و… مي‌رويم. در مرحله‏‌ي بعدي، با استفاده از اين برچسب‌ها و تگ‌ها، ايده‌ها را اولويت‌بندي مي‌كنيم. دسته‌بندي‌ها و تگ‌زني‌ها بايد طوري باشد كه مانند فيلتر عمل كند و تنها بهترين ايده‏‌ها را تا مرحله‌ي اجرا بدرقه كند.

مرحله‌ي ۳: پياده‌سازي

موفقيت در فرآيند پياده‌سازي، بستگي به توانايي سازمان براي انتخاب برترين ايده‌ها و عمل كردن براساس آنها دارد. به علاوه، سازمان بايد جريان كاري منظمي داشته باشد، به طوري كه كاركنان سازمان، به خوبي از نقش خود در مراحلِ مختلف فرآيند ايده‌‏پردازي آگاهي داشته باشند. اگر سازماني بخواهد ايده‌پردازي را شروع كند، طراحي فرآيند مناسبي براي ايده‌پردازي (يعني مشخص كردن دقيقِ نقش‌ها و مسئوليت‌ها) اهميت زيادي خواهد داشت. افرادي كه براي نقش‌هاي مختلف، انتخاب مي‌شوند بايد آمادگي پذيرش ايده‌هاي جديد را داشته باشند؛ ايده‌هايي كه لزوما در داخل سازمان خلق نشده‌اند. حتي ممكن است بتوان به اين افراد براساس عملكردشان در پياده‌سازي رويكردهاي جديد، پاداش هم داد.

تكنيك‌هاي مؤثر در ايده‌پردازي ۱. تكنيك اسكمپر

SCAMPER روشي براي ايده‌پردازي است كه توسط باب اِبري (Bob Eberie) طراحي شده و قدرت اراده را در ايده‌پردازي به عنوان محرك اصلي در نظر مي‌گيرد. در واقع اين روش،‌ چك‌ليست شناخته شده‌اي را شامل مي‌شود كه به فرد كمك مي‌كند ايده‌هايش را براي بهبود محصولات موجود يا توليد يك محصول كاملا جديد ثبت كند. چك‌ليست تكنيك اسكمپر موارد زير را در بر مي‌گيرد:‌

حرف S كه از كلمه‌ي substitution به معني جانشين‌سازي گرفته شده است. حرف C كه از كلمه combine به معني تركيب كردن آمده است. حرف A كه از كلمه‌ي adapt به معنيِ سازگاري و تعديل كردن مي‌آيد. حرف M كه به كلمه‌ي magnify به معني بزرگ سازي اشاره دارد. حرف P كه از كلمه‌ي put to other uses به معني استفاده در ساير موارد وام گرفته شده است. حرف E كه از كلمه‌ي elimination به معني حذف كردن گرفته شده است. حرف R كه از كلمه‌ي reverse به معني معكوس‌سازي مي‌آيد. ۲. طوفان فكري

در اين فرآيند راه حل‌هاي بسياري براي مشكلِ مشخصي، پيشنهاد مي‌شود. اينجا تأكيد روي تعداد ايده‌هاست نه درستي يا غلطي آنها. يعني همه‌ي افراد، بدون ترس از انتقاد، آزادانه نظرشان را بيان مي‌كنند و ايده‌هايشان با آغوش باز پذيرفته مي‌شوند. در واقع، در يك جلسه‌ي طوفان فكري،‌ ايده هرچه نامتعارف‌تر،‌ بهتر! چرا كه كم كردن شاخ و برگ ايده‌‌هاي بزرگ يا عجيب و غريب، ساده‌تر از تبديل ايده‌‌اي كوچك به راه‌حلي مؤثر است.

خيلي وقت‌ها چند ايده‌ي كوچك با هم تركيب مي‌شوند تا ايده‌ي خوبي به دست بيايد. به اين كار هم مي‌گويند : ۳=۱+۱ !

اگرچه طوفان فكري را مي‌توان يك نفره هم ترتيب داد (آدم‌هايي كه با خودشان حرف مي‌زنند را نديده‌ايد؟!) اما معمولا بر پا كردن چنين طوفاني، كاري گروهي است كه با حضور جمعي متشكل از ۶ تا ۱۰ نفر انجام مي‌شود.

۳. ليست‌سازي

تهيه ليست يك روش كاملا تحليلي است كه در آن با شناسايي نقاط قوت،‌ خصوصيت‌هاي مختلف محصول يا خدمت ارائه شده را فهرست مي‌كنيم. مثلا براي اينكه بفهميم چطور مي‌توانيم يك محصول را بهتر كنيم،‌ قطعات آن را از هم جدا مي‌كنيم،‌ ويژگي‌هاي فيزيكي هر قطعه را يادداشت مي‌كنيم و تمام كاركردهاي هر قطعه را بررسي مي‌كنيم تا ببينيم تغيير در هر يك از اينها چه تأثير مثبت يا منفي در عملكرد محصول دارد.

۴. نقشه‌ي ذهني

نقشه‌ي ذهني تكنيكي گرافيكي است كه براي ترسيمِ ارتباط موجود ميان قسمت‌هاي مختلف اطلاعات گردآوري شده يا ايده‌ها به كار مي‌رود. در اين تكنيك، هر داده يا ايده روي كاغذ نوشته شده و بعد با خط يا منحني به ايده يا داده‌ي قبل يا بعد از خودش وصل مي‌شود. به اين ترتيب، شبكه‌اي از روابط به وجود مي‌آيد. اين تكنيك اولين بار توسط محققي بريتانيايي به نام توني بوزان (Tony Buzan) در كتابي با عنوان «از كله‌ات استفاده كن» كه در سال ۱۹۷۲ منتشر شده است، در عالم ايده‌پردازي پيدايش شد. از نقشه‌‌هاي ذهني در طوفان‌هاي فكري و در برنامه‌ريزي براي پروژه‌ها استفاده مي‌شود. همچنين اين تكينك در حل مسئله و يادداشت‌برداري نيز كاربرد دارد. مثل همه‌ي تكنيك‌هاي ديگري كه از نقشه‌كشي استفاده مي‌كنند، تكنيك نقشه‌ي ذهني هم به دنبال طبقه بندي اطلاعات است تا بتواند مفاهيم و ايده‌ها را با ديگران به اشتراك بگذارد.

براي تهيه‌ي نقشه‌‌ي ذهني، اول بايد عبارت يا كلمه‌اي را در وسط صفحه بنويسيم. بعد، بايد هرچيزي كه در رابطه با آن كلمه يا عبارت به ذهن‌مان مي‌رسد در گوشه و كنار همان صفحه، بدون هيچ ترتيب مشخصي يادداشت كنيم. دست آخر هم بايد سعي كنيم ارتباط ميانِ تمام آن عبارت‌ها يا كلمات را با هم پيدا كنيم. مثل كاري كه در شكل زير انجام شده است:

۵. تصويرسازي و محرك‌هاي تصويري

‌ تصويرسازي يعني براي فهميدن يك مسئله،‌آن را به صورت بصري يا تصويري بررسي كنيم. در اين روش، شما ديگر مجبور نيستيد به خود مشكل فكر كنيد، بلكه روي بخشِ كاملا متفاوتي (يعني تصوير يا تصاوير) متمركز مي‌شويد. اما نكته اينجاست كه همينطور كه به تصوير نگاه مي‌كنيد،‌ ضميرناخودآگاه شما كماكان به مسئله‌ي اصلي فكر مي‌كند. بدين ترتيب،‌ از طريق كشف و شهود، ناگهان راه‌حل‌هاي زياد و متنوعي به ذهن‌تان مي‌رسد كه بايد به سرعت آنها را يادداشت كنيد.

يكي از بهترين تكنيك‌ها براي اينكه ذهن بتواند بين ايده‌ها و نكته‌ها رابطه برقرار كند، استفاده ازمحرك‌هاي تصويري است. اين محرك‌ها باعث مي‌شوند احساسات، عواطف و غرايز فرد كه در طوفان فكري و در مواجهه با چالش‌هاي ابتكاري خيلي به كار مي‌آيند، بيدار شوند.

نحوه‌ي كار به اين صورت است كه تسهيل‌كننده (همان فردي كه مسئول اجراي تكنيك است) تعدادي عكس از پيش تهيه شده را بين شركت‌كنندگان پخش مي‌كند. بعد از آنها مي‌خواهد به عكسي كه در اختيار دارند، نگاه كنند و هر چه دل تنگشان مي‌خواهد را بنويسند. برايان ماتيمور (Bryan Mattimore) معتقد است كه تصوير بايد از لحاظ بصري جذاب باشد،‌ به چندين موضوع در آن اشاره شده باشد و انوع مختلفي از ارتباطات را به نمايش گذارد. در مرحله‌ي بعدي،‌ شركت‌كنندگان، تيم‌هاي دونفره تشكيل مي‌دهند و درباره‌ي ايده‌هايي كه به ذهن‌شان رسيده، حرف مي‌زنند تا مسئله‌ي مورد بحث در طوفان فكريِ مختصر و مفيدي، بررسي شود. در نهايت هم،‌ اين گروه‌هاي دو نفره، ايده‌هاي منتخب را با ديگران به اشتراك مي‌گذارند.

ماتيمور مي‌گويد كه محرك‌هاي بصري بهتر است به ويژگي‌هاي مسئله‌ي مورد بحث اشاره كنند. مثلا اگر مشكل مورد نظر به صنايع توليدي مربوط است،‌ بهتر است از تصاوير صنعتي استفاده شود. اما حتما بايد در ميان اين عكس‌ها، تصاوير تصادفي هم بگنجانيد،‌ چون ممكن است اين نوع تصاوير، جرقه‌ي مبتكرانه‌ترين راه‌حل‌ها باشند.

۶. استوري‌بورد

ممكن است قبلا در مورد كاربرد اين تكنيك در سينما مطالبي شنيده باشيد. نقش استوري‌بورد در ايده‌پردازي هم تفاوت چنداني با كاربرد آن در سينما ندارد؛ يعني قرار است به كمك آن، داستانِ تصويري براي رسيدن به ايده‌ي مطلوب را خلق كنيم. استوري‌بوردها به افراد خلاق امكان مي‌دهند تا اطلاعاتي را كه در طول تحقيق به دست آورده‌اند به ديگران ارائه دهند. براي استفاده از اين تكنيك،‌ بايد مراحل و اطلاعات مختلفِ مربوط به هر ايده را روي برگه‌ها يا كارت‌هاي جداگانه‌اي نمايش دهيد و آنها را روي تخته،‌ پنل يا هر سطح ديگري كه مي‌‌پسنديد در كنار هم قرار دهيد. همينطور ممكن است به جاي استفاده از كارت، صِرفا به كشيدن قاب و كادري اكتفا كنيد. مهم اين است كه تصاوير قابل درك، روابط بين ايده‌هاي مختلف كاملا مشخص و براي بيننده قابل فهم باشند. چيزي شبيه به اين:

۷. نقش‌بازي

بله، درست خوانديد،‌ نقش‌بازي! در اين روش ايده را «بازي» مي‌كنيم. در اين روش، هر يك از افراد، نقشِ يكي از اعضا يا اجزاي دخيل در ايده را برعهده مي‌گيرد و درست مثل يك تئاتر آن نقش را بازي مي‌كند؛ هم فال است و هم تماشا. هم لذت مي‌بريد و هم افراد از لاك دفاعي بيرون مي‌آيند و ذهن‌شان بازتر مي‌شود. اين كار باعث مي‌شود،‌ تا هر لحظه انتظار ايده‌ي محشري را داشته باشيد.

۸. تحليل ريخت‌شناسي

اين تكنيك از شناخت ساختاري جنبه‌هاي مختلف مسئله و مطالعه‌ي روابط بين آنها استفاده مي‌كند. مثلا فرض كنيد مسئله، تهيه‌ي تي‌شرت باشد. در اينجا سه جنبه‌ي مهم داريم: جنس،‌ رنگ،‌ سايز. هركدام از اين ابعاد، در حالت معمولي، ممكن است چند حالت يا خصيصه داشته باشند. مثلا ممكن است تي‌شرت‌ها در ۳ رنگ آبي، سبز و قرمز موجود باشند. حالا با فرض اينكه ۴ جنس مختلف و ۳ سايز داشته باشيم،‌ ۳×۴×۳ تركيب مختلف براي چنين مسئله‌اي امكان‌پذير خواهد بود. براي پيشرفت كار، ممكن است به اين نتيجه برسيم كه بايد يكي از اين ويژگي‌ها را تغيير داد يا تركيب‌هاي جديدي به وجود آورد.

۹. پيوندهاي اجباري

اين يك تكنيك بسيار ساده است: ايده‌هاي كاملا متفاوت را به هم ربط مي‌دهيم تا يك ايده‌ي جديد به دست بياوريم. شايد نتيجه‌ي كار خيلي منحصربفرد و خاص نباشد، اما معمولا جالب و هيجان‌انگيز است. خيلي از محصولاتي كه امروز از آنها استفاده مي‌كنيم، نتيجه‌ي پيوندهاي اجباري هستند. مثلا،‌ ساعتي كه ماشين‌حساب هم هست؛ كفشي كه چراغ مي‌زند؛ ناخن‌گيري كه دربازكن هم دارد و غيره. كمتر پيش مي‌آيد كه نتيجه‌ي اين روش به كشف‌هاي جديد يا محصولات انقلابي منجر شود اما معمولا محصولات به دست آمده، بازار خوبي دارند.

۱۰. رؤياپردازي

با اينكه خيلي‌ها قبول ندارند،‌ اما رؤياپردازي يكي از بهترين روش‌ها براي رسيدن به ايده‌هاي عالي است. خود كلمه‌ي «رؤياپردازي» اجازه مي‌دهد، خيلي راحت و بازيگوشانه فكر كنيم. با اين روش، رابطه‌اي عاطفي بين فرد و مسئله برقرار مي‌شود كه دستيابي به ايده‌اي فوق‌العاده را آسان مي‌كند. وقتي در زمينه‌ي ايده‌پردازي از رؤياپردازي حرف مي‌زنيم، منظور خيال‌بافيِ مفيد در راستاي يك هدف مشخص است. خيلي از مخترعان از همين رؤياپردازي به ايده‌هاي ناب رسيده‌اند. بهترين مثالش؟ اختراع هواپيما! اگر برادران رايت به رؤيايشان اجازه‌ي پرواز نداده بودند،‌ انسان‌ها هنوز گاري‌سوار بودند!

۱۱. افكارنويسي

اين روش هم خيلي ساده است. از شركت‌كنندگان بخواهيد به جاي اعلامِ ايده‌هايشان، آنها را بنويسند. چند دقيقه‌اي براي اين كار وقت در نظر بگيريد و بعد هركس بايد نوشته‌هايش را به فرد ديگري بدهد. اين فرد، نوشته را مي‌‌خواند و خودش هم به آنها چندتايي اضافه مي‌كند. دوباره بعد از چند دقيقه برگه‌ها رد و بدل مي‌شوند. بعد از مثلا ۱۵ دقيقه‌، يك نفر برگه‌ها را جمع مي‌كند و در همان جلسه، درباره‌ي آنها بحث مي‌كنيد.

۱۲. تفكر معكوس

از خود كلمه‌ي «تفكر معكوس» معلوم است كه اين روش با روش‌هاي منطقي و عادي فرق دارد. يعني، به جاي فكر كردن درباره‌ي مسئله بايد به ايده‌هاي مخالف فكر كنيم! مثلا به جاي «چطور دنبال‌كننده‌هايم را بيشتر كنم؟»،‌ مسئله‌ي «چطور كاري كنم كه اصلا هيچ دنبال‌كننده‌اي نداشته باشم؟»‌ را حل كنيد! خواهيد ديد كه براي بيشتر افراد ايده‌پردازيِ منفي ساده‌تر است چون بيشتر حال مي‌دهد! اما زياد هم وقت‌تان را سر تفكر معكوس نگذاريد. ۱۰-۱۵ ايده‌ي معكوس، كافي است. بعد از پايان جلسه، هم مي‌توانيد همچنان در همان فضايِ معكوس به ايده‌پردازي ادامه دهيد و هم، مي‌توانيد براي محكم‌كاري، دوباره مسئله را معكوس كنيد. مثلا «من ديگر هيچ‌كدام از اكانت‌هاي شبكه‌هاي اجتماعيم را به روز نمي‌كنم» به «از حالا به بعد هميشه اكانت‌هايم را در تمام شبكه‌هاي اجتماعي به روز نگه مي‌دارم» تغيير مي‌كند.

۱۳. زير سئوال بردن مفروضات

در بيشتر كسب‌وكارها اصولي نانوشته اما تأثيرگذار وجود دارد كه همه براي انجام كارها به اين اصول مراجعه مي‌كنند. متأسفانه، كسي هم متوجه نيست كه زيرسئوال بردن اين مفروضات در هر قدم، يعني باز كردن در به روي ايده‌ها و امكانات جديد!

ماتيمور درباره‌ي زيرسئوال بردن مفروضات مي‌گويد: «شركت‌كنندگان بايد براي چالشِ خلاقانه چارچوبي درنظر بگيرند. بعد بايد ۲۰ الي ۳۰ مفروض (چه صحيح و چه غلط) تهيه كنند. در قدم بعدي بايد از ميان آنها چند مفروض را انتخاب كرده و به عنوان محركي براي خلق ايده‌ي جديد يا آغاز تفكر استفاده كنند.»

۱۴. معاشرت اجتماعي

اگر قرار باشد كاركنان فقط با همكاران و دوستان‌شان معاشرت داشته باشند،‌ بعد از مدتي يك بُعدي مي‌شوند و تنها از يك زاويه به مسائل نگاه مي‌كنند. پس به آنها امكان بدهيد با افرادي در محيط‌هاي كاري ديگر معاشرت كنند، مثلا آنها را تشويق كنيد تا در لينكدين عضو شده و درگفتگوهاي سودمندِ آن شركت كنند. اين كار ديدگاه‌شان را به روز مي‌كند و شايد به جرقه‌هاي ذهنيِ تازه منجر شود. معاشرت اجتماعي در حوزه‌ي ايده‌پردازي، ممكن است حتي به گفتگوهايي منجر شود كه هيچ ارتباطي با مشكل موجود نداشته باشند.

۱۵. تشريك مساعي

همانطور كه از عنوان پيداست، در تكنيك تشريك مساعي دو يا چند نفر دست در دست هم مي‌دهند تا به هدف خاصي برسند. طراحان معمولا به اين شكل عمل مي‌كنند و به ايده‌هاي خلاقانه‌ي خود، در تشريك مساعي با سايرين و گروه همكاران، پر و بال مي‌دهند.

اينكه بايد از كدام تكنيك استفاده كنيد را مي‌توانيد با در نظر گرفتن نوع مسئله‌ي مورد نظر، نگرش مديران و كاركنان به موضوع و امكانات در دسترس، مشخص كنيد. در هر صورت فراموش نكنيد، هرچه فرآيند ايده‌پردازي آزادانه‌تر و «طبيعي‌تر» دنبال شود، ايده‌ي بهتري به دست خواهد آمد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


۹ عادت كساني كه از معمولي بودن راضي نيستند

۲ بازديد

هر جامعه‌اي لابد به سه دسته‌ي كلي تقسيم مي‌شود: ۱. قشر درب و داغان و كارتن‌خواب كه اغلب به‌واسطه‌ي بدبختيِ موروثي، چيزي بلد نيستند و متاسفانه مجبورند در سطل آشغال دنبال غذا بگردند. ۲. آدم‌هاي متوسط كه در حد حفظ وضعيت فعلي به زندگي مي‌پردازند. خوراك اين دسته از آدم‌ها اين است كه تلويزيون ببينند، راجع‌به اخبار بحث كنند و درجا بزنند ۳. مفاخر جامعه كه موزيك‌ويدئو بيرون مي‌دهند (شوخي كردم بابا). مفاخر جامعه كساني هستند كه ديگران براي امضا گرفتن از اينها از روي گردن همديگر رد مي‌شوند. افرادي كه جامعه‌شان چشم به آنها دوخته و كساني كه در هنر و صنعت و سياست پيشرو هستند.

فاصله‌ي بين ضعيف و متوسط خيلي زياد نيست. چه مكانيك تازه‌كاري باشيد كه براي دريافت حقوق بايد جلوي گاراژدار دولا و راست شود، و چه كاسب پارك دم خانه‌ي ما باشيد كه بايد گزارش فروش هفتگي خود را براي رئيس مافياي عزيزتان – از خوباي مواد مخدر – ايميل كنيد، اگر به هر دليلي تصميم‌ بگيريد دست از كار بكشيد شايد به سر سال نكشد كه حسابتان با كرام‌الكاتبين بيفتد. اين قضيه حتي براي شغل پردرآمدي نظير گدايي سر چهارراه هم صدق مي‌كند. اما براي رسيدن به طبقه‌ي بالايي جامعه بايد هوشمندانه گام برداشت و عادت‌هاي مخصوص به اين سبك زندگي را در خود پرورش داد. امروز شما را با ۹ عادت آشنا مي‌كنيم كه براي پيمودن مسير بين ميانمايگي تا بلندمرتبگي به آنها احتياج خواهيد داشت. اگر از سختي‌ اين مسير باكي نداريد، پس بسم‌الله!

۱. زمان را قلاده كنيد

بيشتر آدم‌ها زمان زيادي از عمرشان را تلف مي‌كنند، دقيق‌تر بخواهم بگويم چيزي بين ۶۰ تا ۱۰۰ ساعت در هفته را به هيچ كار خاصي مشغول نيستند. احتمالا جايي نشسته‌اند و به قول كرماني‌ها قينوس (چرت و پرت) مي‌گويند.

كل يك هفته ۱۶۸ ساعت است كه عموم افرادِ طبقه‌ي متوسط ۴۴ ساعتش را طبق قانون كار، سر كارشان هستند.

روزتان را به قطعات ۳۰ دقيقه‌اي تقسيم كنيد و هر ۳۰ دقيقه را تا خرخره با كاري پر كنيد؛ اين كار مي‌تواند چيزهايي باشد كه شما را به سر ذوق مي‌آورد، مي‌تواند كار كردن باشد، خوابيدن باشد، فيلم تماشا كردن باشد حتي مي‌تواند ياد گرفتن نواختن سازدهني باشد. هر چيزي مي‌تواند باشد.

فقط هر چه هست اين زمان را سفت قلاده كنيد كه از دست‌تان در نرود.

۲. كارهايي بكنيد كه بقيه نمي‌كنند

وقتي كسي را مي‌بينيد كه مي‌گويد فلان كار انجام‌نشدني است، اولين كسي باشيد كه اين احتمال را تست مي‌كند.

اين كارِ نشدني را تست كنيد تا ببينيد كه چطور شدني مي‌شود. آن آدمي باشيد كه وقتي كارها سخت مي‌شود، مردم به سراغش مي‌روند.

دست و پنجه نرم كردن با كارهاي سخت و تسليم نشدن باعث مي‌شود كه حسابي از سطح متوسط فاصله بگيريد و قدرت كروكوديلي درون خودتان را آزاد كنيد.

۳. بيشتر از ابوريحان بيروني به يادگيري علاقه نشان دهيد

مدرسه و دانشگاه رفتن شايد در زمان حكومت خسرو انوشيروان ساساني كار شاقي بود اما در زمان ما چندان شق‌القمري نيست. طوري خودتان را به علم تجهيز كنيد كه ابوريحان بيروني از رو برود. خودتان را هيچ‌وقت از مطالعه بي‌نياز ندانيد.

از هر روزي كه افتخار زندگي كردنش را داريد، يك ساعتش را به مطالعه يا تماشاي ويدئويي آموزنده اختصاص دهيد. به اين فكر كنيد كه سطح دانش‌تان را از يك آدم متوسط بالاتر ببريد. علم‌اندوزي باعث خواهد شد تسلط بيشتري به زندگي داشته باشيد.

۴. هر ماه ۲ تا ۴ كتاب بخوانيد

يعني حداقل هر ۲ هفته يك كتاب بخوانيد. اگر هر هفته يكي بخوانيد كه چه بهتر.

آدم‌هاي متوسط خيلي زور بزنند ۴ كتاب را ظرف يك‌ سال تمام مي‌كنند، اگر ۶ يا ۱۲ بار در سال كتاب بخوانيد يعني به‌همان اندازه از متوسط‌ها جلو هستيد.

۵. اعتياد به تلويزيون و بازي‌هاي ويدئويي را ترك كنيد

اگر ۱۰ سال بعد همديگر را ببينيم و من از شما بپرسم در اين ۱۰ سال چه‌كار كردي آيا دوست داريد بگوييد:‌«راستش يه خروار فيلم و سريال تماشا كردم و كلي از بازي‌ها رو تا ته رفتم… و ديگه… كار خاصي نكردم.»

يا اينكه ترجيح مي‌دهيد بگوييد:‌«حسابي براي رسيدن به آرزوهام كار كردم، زندگيم رو سر و سامون دادم، دور دنيا مسافرت كردم و با كلي آدم خفن آشنا شدم و الانم دارم راحت پول در مي‌آرم.»

فكر نكنم حوصله داشته باشيد ۱۰ سال بگذرد تا به چنين زندگي‌اي برسيد. دوست داريد همين الان تجربه‌اش كنيد. پس همين الان تصميمي را بگيريد كه يك آدم معمولي جرئتش را ندارد و به سمت آرزوهايتان حركت كنيد.

۶. از كله‌پزي‌ها زودتر بيدار شويد

اگر بتوانيد صبح‌ها قبل از بيرون زدن خورشيد از لحاف و تشك بيرون بزنيد، اين يعني كنترل زندگي‌تان را در اختيار خواهيد داشت.

بيشتر اشتباهات، پشيماني‌ها و تصميمات غلط بعد از ساعت ۱۰ شب به وقوع مي‌پيوندند. شب‌ها زود به رختخواب برويد تا صبح فردا راحت بيدار شويد و تصميمات بهتري بگيريد كه زندگي بهتري را براي‌تان رقم بزند و شما را از مدار «متوسط بودن» خارج كند.

مقاله مرتبط: چطور صبح زود از خواب بيدار شويم؟ ۷. بي‌خيال طرز فكرهايي كه پول را شيطاني مي‌دانند!

«پول همه چيز نيست»‌‌‌، «پول آدم را خوشبخت نمي‌كند»، «پول آدم را فاسد مي‌كند». اينها همه حرف‌هاي آدم‌هاي متوسط هستند كه هيچ‌وقت دست‌شان به پول نرسيده است.

از كجا اين چيزها را مي‌دانند؟ مطمئنا پول همه چيز نيست و به تنهايي نمي‌تواند خوشبختي آدم را رقم بزند، اما كدام خرفتي باور مي‌كند كه پول باعث تباهي است، تازه من حاضرم با كمل ميل شرط ببندم كه ثروتمند بودن خيلي بيشتر كيف مي‌دهد تا فقير بودن.

پول تقريبا همه چيز است؛ پول اگر داشته باشيم تقريبا آزاديم كه به خيلي از خواسته‌هايمان برسيم، پس از اين طرز فكر دست برداريد كه پول را شيطاني مي‌داند و پول درآوردن را وظيفه‌ي خود بدانيد.

شما موظفيد كه هواي خود و خانواده‌تان را داشته باشيد و بهترين زندگي ممكن را برايشان فراهم كنيد. يعني بايد پولش را فراهم كنيد. اين وظيفه‌ي شماست.

آن آدمي باشيد كه براي كارهاي بزرگ و خيرخواهانه پول را مصرف مي‌كند. خيّر و ثروتمند باشيد، اما براي خيّر بودن بايد قبلش ثروتمند باشيد.

۸. هيچ‌وقت شرمنده‌ي دل‌تان نباشيد

بيشتر آدم‌هاي متوسط به محض اينكه دستيابي به خواسته‌هايشان سخت مي‌شود بنا مي‌كنند به گلايه كردن در مورد اينكه هيچ‌وقت به خواسته‌هايشان نرسيده‌اند.

البته كه دستيابي به خواسته‌ها «هلو بپر تو گلو» نيست! گريه‌تان را درمي‌آورد، نااميدتان مي‌كند، ترس را به جان‌تان مي‌اندازد، كُفرتان را در‌مي‌آورد و شما را به آب‌لمبو تبديل مي‌كند، اما آن موقعي كه آدم متوسط زير بار همه اين چيزها ناي برخاستن ندارد، شما بايد دوباره برخيزيد.

به اين فكر كنيد كه دل‌تان چه چيزي مي‌خواهد؟

از اعماق وجود در پي چه چيزي هستيد؟

هر چيزي كه هست، هر قدر دستيابي به آن ناممكن به نظر مي‌رسد، هيچ‌وقت تسليم نشويد، هيچ‌وقت ازش دست نكشيد و هيچ‌وقت به چيزي كمتر از آن راضي نشويد.

يا به دستش بياوريد يا در راه به دست آوردنش جان‌ بدهيد؛ به اين مي‌گويند ذهنيت يك آدم برنده.

۹. هميشه خركيف باشيد

آدم متوسط يا كسل است يا غمگين يا عصباني و يا هر سه با هم. اگر قصد داريد چيزي فراتر از متوسط باشيد پس خودتان را مجبور كنيد كه راجع‌ به زندگي پرشور و نشاط باشيد.

حتي اگر چنين حسي نداريد، فقط تصميم بگيريد كه هيجان‌زده و مشتاق باشيد.

اين كار را تمرين كنيد و ياد بگيريد كه هر روز، تمام روز كپسول خركيفي باشيد. اصلا بياييد با اين قضيه روحي و رواني برخورد نكنيد. اينطور فكر كنيد كه شور و شوق‌تان به زندگي مثل يكي از عضله‌هاي بدن‌تان است كه بايد آن را ورز دهيد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


۸ ترفند براي اينكه با يك ارائه خلاقانه، رئيس‌تان را حيرت زده كنيد

۹ بازديد

۸ ترفند براي اينكه با يك ارائه خلاقانه، رئيس‌تان را حيرت زده كنيد.

 

۱. از تشبيه استفاده كنيد

استفاده از تشبيه به ترسيم تصاوير در ذهن مخاطب كمك مي‌كند. تشبيه از تجارب گذشته براي معرفي ايده‌هاي جديد استفاده مي‌كند. مثلا يك كارآفرين اينترنتي محصولات آنلاين را به قيچي، چاقو، دربازكن و سوهان‌ناخن تشبيه مي‌كند و ايده‌ي خود را شبيه چاقوي ارتشي سوئيسي مي‌داند كه تمام ابزارهاي بالا را با‌هم تركيب كرده است.

نانسي دوآرته در مجله‌ي Harvard Business Review مي‌گويد وقتي كه تشبيه مناسب را براي ارائه خود يافتيد، از دانش گذشته‌ي خود براي ايجاد ارتباط بين آنها استفاده كنيد تا ايده‌ي خود را شفاف‌سازي كنيد. هرچه اين ايده براي خود شما شفاف‌تر باشد، ترسيم آن براي مخاطب آسان‌تر است.

۲. شوخ‌طبع باشيد

فقط به اين علت كه اين يك ارائه‌ي جدي است و تبعاتي براي شغل شما دارد نبايد خشك و رسمي باشيد. اندكي شوخ‌طبعي نه تنها از يكنواختي جلوگيري مي‌كند، بلكه كاريزماي شما را نشان داده و مخاطب را براي شنيدن ادامه‌ي كلام ترغيب مي‌كند.

از همه مهم‌تر، شوخ‌طبعي ارائه‌ي شما را تاثيرگذارتر مي‌كند. به گفته‌ي ميشل جايلن، بنيان‌گذار موسسه‌ي تحقيقات مثبت‌كاربردي (Applied Positive Research): «خنديدن باعث آزادسازي دوپامين در مغز مي‌شود، دوپامين يك ماده‌ي شيميايي است كه در ايجاد احساس خوب در فرد نقش دارد، و مراكز يادگيري را در مغز فعال مي‌كند».

۳. از موسيقي استفاده كنيد

شايد فكر كنيد اين روش نتيجه‌ي معكوس دارد و با خود بگوييد، سواي از نتيجه، آيا اين كار حواس مخاطب را پرت نمي‌كند؟ رونالد‌ اي. برك (Ronald A. Berk) در پژوهش خود با عنوان «بررسي پاورپوينت: از ويژگي‌هاي پايه تا چندرسانه‌اي»، به اين نتيجه رسيد كه پخش موسيقي در حين ارائه «سطح توجه را بالا مي‌برد، حافظه را تقويت مي‌كند، زمان يادگيري متمركز و مهارت‌هاي تفكر را افزايش مي‌دهد». اما به ياد داشته باشيد كه در سراسر ارائه نبايد از موسيقي استفاده كرد، مي‌توانيد در مقدمه‌ي ارائه يا در حين بيان قسمت‌هاي كليدي ارائه، از موسيقي استفاده كنيد.

۴. فعاليتي انجام دهيد

گاهي يك كار ساده مي‌تواند منظور شما را به مخاطب برساند. يك كار ساده مثل اينكه از رئيس و تيم خود بخواهيد تا اهدافشان را بنويسند و سپس در قالب يك جلسه‌ي گروهي، درباره‌ي چگونگي رسيدن به اين اهداف حرف بزنيد. مي‌توانيد از مخاطبان خود آزموني بگيريد و از آنها بخواهيد اسلايد بعدي را حدس بزنند. به جاي استفاده از اسلايد و نمودار، مي‌توانيد گروه را تقسيم كنيد و ۲۰‌ درصد آنها را به گوشه‌اي از اتاق بفرستيد تا نشان دهيد رشد ۲۰ درصدي هدف شما چگونه خواهد بود.

۵. درستي حرف خود را اثبات كنيد

آمار قدرتمندترين راه براي اثبات منظور شما است. گرچه ممكن است اين آمار به خوبي ارائه شوند اما از كاربرد بيش‌ازحد آنها خودداري كنيد و به جاي آن از شيوه‌ي ديگري براي اثبات كلام خود استفاده كنيد. مثلا چگونگي موفقيت رقبايتان را براي رئيس خود توضيح دهيد؛ اين دليل مهمي مي‌شود براي اجراي ايده‌ي جديد شما. يا اگر محصولي ساخته‌ايد، قابليت‌هاي آن را نشان دهيد مثلا در حين ارائه بر روي كاور ضدآب گوشي خود، آب بريزيد.

۶. سوال بپرسيد

مثل يك ايستگاه راديويي شروع به حرف زدن نكنيد و با طرح سوالاتي مربوط به ديدگاه و تجارب رئيس و تيم خود، آنها را به بحث وارد كنيد. با اين روش افراد فرصت پيدا مي‌كنند درباره‌ي خود صحبت كنند و خودشان به اهميت واقعي ارائه شما پي ببرند.

اگر پيش‌بيني مي‌كنيد سوالات بسيار پيچيده‌اي از شما پرسيده خواهد شد، براي پاسخ به اين سوالات متخصصي را همراه خود ببريد. اگر به شما گفته شده بود يك وب‌سايت شركتي بسازيد و قصد ارائه‌ي آن را داريد، براي پاسخ به سوالات فني، طراح سايت را با خود به جلسه ببريد. احتمالا طراح نيز چند ايده و متريال بصري به همراه خود خواهد آورد.

۷. تنها به استفاده از پاورپوينت اكتفا نكنيد

پاورپوينت و اسلايدها را مي‌توان به سادگي با استفاده از اندازه فونت و رنگي كه نمايانگر تم يا طراحي سازمان شما هم هست، جذاب‌تر كرد. اما ابزارهاي كاربردي ديگري نيز وجود دارد كه ارائه‌ي شما را فراتر از نمايش استاندارد اسلايدها و پاورپوينت نشان مي‌دهد.

مثلا از Powtoon براي ساخت ويدئوهاي انيميشن استفاده مي‌شود كه مي‌توان در كنار پاورپوينت خود از آنها استفاده كرد. همچنين وبسايت Ease.ly هم در ساخت داده‌نما يا اينفوگرافي به شما كمك مي‌كند. با Prezi هم مي‌توانيد سرعت و روند ارائه‌ي خود را بسته به واكنش و بازخورد مخاطبان تنظيم كنيد.

در واقع با استفاده از ابزارهايي نظير ويدئو مي‌توانيد درك، فهم، حافظه، و حتي يادگيري عميق مخاطبان خود را افزايش دهيد.

۸. ارائه‌ي خود را منتشر كنيد

ممكن است رئيس‌تان بلافاصله بعد از ارائه‌ي شما، تصميم اجرايي نگيرد. به همين دليل است كه بايد با ابزاري مانند بروشور و كيت‌‌هاي بازاريابي، بلافاصله بعد از ارائه‌ي خود، امكان بررسي بيشتر را براي او فراهم كنيد. اما آيا بهتر نيست ارائه‌ي خود را در سايتي مانند Slideshare.net قرار دهيد تا اسلايدها در هر زمان در اختيار رئيس و تيم شما قرار داشته باشند؟ با اين روش نه تنها در زماني كه براي پرينت گرفتن از ارائه لازم است صرفه‌جويي مي‌كنيد، بلكه اگر رئيس‌تان برگه‌هاي شما را گم كند بازهم طرح شما را در دسترس خواهد داشت. مهم‌تر از همه اينكه با انتشار ارائه‌‌ي خود، به مشتريان و مصرف‌كنندگان محصولات‌تان نشان مي‌دهيد كه رهبري فكري را به عهده داريد و همچنين اين امكان براي آنها فراهم مي‌شود تا نظرات خود را به اشتراك بگذارند. شركت‌هايي مانند اپل از اين روش استفاده مي‌كنند و اين بخشي از برند و پيام بازاريابي آنها شده است. با اندكي تفكر و تلاش، مي‌توانيد ارائه‌ي خود را خلاقانه‌تر نماييد و آن را به چيزي كه مي‌خواهيد، تبديل كنيد. پاداش تهيه‌ي چنين ارائه‌اي اين است كه حين آماده‌سازي آن نيز لحظات خوشي را سپري مي‌كنيد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


چطور صداي‌مان را در صحبت جذاب‌تر كنيم؟

۴ بازديد

منظور از كلام گيرا و موثر، مفهوم قديميِ سخنوري نيست، بلكه با اعتمادبه‌نفس و شفاف در جمع سخن گفتن است، كه هم‌زمان بر روي شخصيت شما نيز اثر مي‌گذارد.

عوامل لازم براي داشتن كلام موثر
  • لهجه
  • تمايل براي بيان مطلب
  • تاثير نفَس بر روي صدا و كلام
  • توليد آوا
لهجه

لهجه‌هاي منطقه‌اي و بومي جنبه‌ي مثبتي دارند و بخشي از شخصيت فرد محسوب مي‌شوند.

به تدريج، در طي ساليان، با مهاجرت افراد و قرارگيري در معرض رسانه‌ها، لهجه‌ها دارند از بين مي‌روند. اين امر از جهاتي تاسف‌برانگيز است چرا كه لهجه‌ها به صدا بُعد و تمايز مي‌بخشند و بر فرديت هر شخص تاكيد دارند.

عادت كردن به آهنگ صداي خود، اهميت زيادي دارد. برخي از افراد در محيط‌هاي خصوصي به ويژه خانه، راحت‌تر هستند چون لزومي ندارد خود را با عرف و انتظارات اجتماعي منطبق كنند، اما در محيط‌هاي عمومي چنين نيستند، چون عوامل مختلفي وجود دارند بر شيوه‌ي بيان و كلام‌شان اعمال قدرت مي‌كنند.

در محيطي غيررسمي مثل خانه، صداي خود را ضبط كنيد. براي عادت كردن به صداي خود به دقت به آن گوش كنيد.

قطعا متوجه برخي از جنبه‌هاي كلام خود مي‌شويد كه اثرگذاري پيام شما را كاهش مي‌دهند.

اغلب افراد صداي ضبط شده‌ي خود را دوست ندارند. همان‌طور كه برخي، عكس‌هاي خود را نمي‌پسندند و از آن خجالت مي‌كشند. بسياري از ما به شنيدن صداي خود عادت نداريم و اين احساس كاملا طبيعي است. مرحله‌ي اولِ «واقعا صداي من اينطوريه؟» را پشت سر بگذاريد تا درك بهتري نسبت به صداي خود پيدا كنيد.

وقتي آرام و راحت هستيد، اعتمادبه‌نفس بيشتري داريد. بنابراين وقتي در خانه به صداي خود گوش مي‌كنيد، بيشتر متوجه مي‌شويد كه از نظر ديگران صداي‌تان چطور شنيده مي‌شود. اگرچه دقيقا آنگونه كه ديگران صداي شما را مي‌شنوند، نمي‌توانيد صداي خود را بشنويد، اما مي‌توانيد از تاثير‌ آن بر روي ديگران آگاه شويد. با درك حالت طبيعي صداي خود مي‌توانيد كنترل بيشتري روي آن داشته باشيد.

افراد در زندگي روزمره‌ي خود از زبان غيررسمي استفاده مي‌كنند اما همين كه در موقعيت رسمي قرار مي‌گيرند به صورت خودآگاه رسمي صحبت مي‌كنند. به ويژه در مكان‌هاي عمومي و در مقابل افراد غريبه اين امر به وضوح ديده مي‌شود.

هر چه به صداي رسمي خود بيشتر عادت كنيد، استفاده از آن در شرايط واقعي راحت‌تر است. از طرفي به هنگام گفت‌و‌گو، افراد تمايل دارند تا از عبارات كوتاه‌تري استفاده كنند. خواندن با صداي بلند به شما كمك مي‌كند تا به رسايي صداي خود عادت كنيد.

تمريني براي افزايش مهارت در ايجاد كلام گيرا

تمرين كنيد:

يك متن كوتاه را براي خواندن انتخاب كنيد، مثلا دو صفحه از يك كتاب. ابتدا آن را در سكوت مطالعه كنيد، سپس با صداي معمولي خود، آن را بلند بخوانيد. نگران لغزش و لكنت خود نباشيد و به خواندن ادامه دهيد. حال براي بار سوم آن را بخوانيد، در صورت امكان صداي خود را ضبط كنيد و موارد زير را به خاطر داشته باشيد:

  • سرعت خود را كم كنيد: مي‌خواهيد متن را هرچه زودتر تمام كنيد؛ اين يك واكنش طبيعي است و البته باعث ايجاد لغزش در گفتار مي‌شود. وقتي كه عصبي هستيد نيز ريتم كلام سريع مي‌شود و فهم صحبت شما را مشكل مي‌كند.
  • سر خود را بالا بگيريد: صورت را درون كتاب فرو نبريد و صدايتان نبايد به سمت زمين باشد.كتاب را بالاتر نگه داشته و با صداي رسا مطلب را بخوانيد.
  • گاهي مكث كنيد: در پايان هر جمله و يا هر پاراگراف استراحت كوتاه دو تا سه ثانيه‌اي داشته باشيد. مكث براي ايجاد تاكيد موثر است.

هر مقدار مي‌توانيد اين تمرين را انجام دهيد.

همه با انجام تمرينات ساده مانند تمرين بالا به صورت روزانه مي‌توانند صداي خود را تقويت كنند. براي بهتر شدن بايد نسبت به تمرينات متعهد باشيد و مرتب روزي چند دقيقه آن را انجام دهيد.

تاثير نفَس بر صدا و كلام

احساسات بر صداي ما تاثير مي‌گذارند و حتي گاهي آنچنان شدت مي‌گيرند كه صدا را در گلو خفه مي‌كنند. همانطور كه خواننده‌ها به صورت حرفه‌اي آموزش مي‌بينند تا صداي خود را در هر شرايطي و براي توليد دامنه‌اي از اصوات آماده نگه دارند، مي‌توان از تمرينات فيزيكي براي انعطاف‌پذيري بيشتر صدا استفاده كرد.

به هنگام استرس الگوي تنفسي شخص تغيير مي‌كند. وقتي ماهيچه‌ها منقبض و كشيده مي‌شوند نمي‌توان از حداكثر ظرفيت شش‌ها استفاده كرد. ويژگي مشترك ميان حالت ترس و عصبي شدن، انقباض در گردن و شانه‌ها است. چون تحت فشار، تنفس شدت مي‌يابد. هواي كافي استنشاق مي‌شود اما زمان كافي براي بازدم و استراحت وجود ندارد.

تنفس صحيح به دو دليل مهم است:

۱. استفاده از حداكثر ظرفيت شش‌ها باعث مي‌شود تا تنفس، صدا را تقويت كرده و آن را پرتر و محكم‌تر نشان دهد. افرادي كه صداي ضعيفي دارند و نگران هستند كه صداي آنها در ميان جمع شنيده نشود مي‌توانند از اين شيوه استفاده كنند. ميزان صدا در شكم كنترل مي‌شود نه در گلو، در نتيجه تنفس كامل كنترل بيشتري بر روي صدا ايجاد مي‌كند.

۲. تنفس عميق و منظم با از بين بردن تنش‌ها، اثر درماني و آرام‌بخش دارد. افراد آرام، افرادي متعادل، پذيرا و با اعتمادبه‌نفس هستند. استفاده از تكنيك‌هاي تنفس منظم مانند مديتيشن، يوگا و خلسه و همچنين آزادسازي اصوات در قالب مناجات، مانتراها و سرودخواني در مراسم عبادي در مذاهب مختلف، اتفاقي و برحسب تصادف صورت نگرفته است. با رهايي از تنش‌هاي فيزيكي، استرس‌هاي رواني كاهش مي‌يابد و ذهن براي پيش‌برد اهداف خلاقانه، به طور موثري آزاد مي‌شود.

تمرين تنفس

۱. در يك وضعيت راحت، پاها را به اندازه‌ي يك گام از هم باز كنيد، زانوها نبايد قفل و يا تحت فشار باشند، ستون فقرات به صورت مستقيم ، سر به حالت متعادل و عضلات صورت بايد راحت باشند.

۲. دم و بازدم بايد هركدام تا سه شماره طول بكشند.

۳. وقتي كه نفس مي‌كشيد شانه‌هاي خود را بالا نياوريد. دم از طريق بيني و بازدم از طريق دهان صورت گيرد. به طور خودآگاه به تنفس خود فكر كنيد كه چگونه تا انتهاي شش‌ها پايين مي‌رود.

۴. كف دست را روي شكم خود قرار دهيد تا حركات آن را حس كنيد. به هنگام دم و بازدم، اندكي به دست خود فشار بياوريد.

۵. اين تمرين را ده بار انجام دهيد.

بعد از چند روز كه از انجام اين تمرينات گذشت، با توجه به برداشت و توان خود مي‌توانيد بازدم را تا ۴، ۵ و ۶ شماره افزايش دهيد و سپس به تدريج آن را به ده شماره برسانيد. سپس به هنگام بازدم با صداي بلند از يك تا ده بشماريد. اين تمرين را ۵ بار تكرار كنيد.

با افزايش كنترل بر روي بازدم، به هنگام سخن‌راني در جمع و يا جلسه، نفس كم نمي‌آوريد.

توليد آوا

سه عنصر اصلي در توليد آوا در زير آورده شده كه دانستن آن براي هر فردي كه مي‌خواهد گوينده‌ي تاثيرگذاري باشد، ضروري است:

  • بلندي صدا: براي شنيده شدن
  • شفافيت: براي فهم كلام
  • تنوع: براي ايجاد علاقه‌مندي

بلندي صدا

منظور چيزي شبيه دكمه‌ي تنظيم صدا در تلويزيون‌ها نيست. برخي از افراد به طور طبيعي صداي لطيفي دارند و به لحاظ فيزيكي نمي‌توانند با صداي بلند صحبت كنند و به علاوه، اگر صدا خيلي زياد بلند شود، كيفيت آهنگ صدا پايين مي‌آيد. به جاي بلند كردن صدا، بايد رسا صحبت كرد. بايد با تنفس، صدا را تقويت كرد، به هر ميزاني كه مي‌خواهيد رسا صحبت كنيد، به همان مقدار نياز به نفس داريد.

به هنگام صحبت در جمع و يا يك جلسه، به هيچ وجه مخاطبِ صحبت شما نبايد صرفا افراد صف جلو و يا نزديك به شما باشند، بلكه بايد خودآگاه كلام شما براي افراد دورتر نيز رسا باشد. صداي قوي، برخلاف صداي بلند، شما را شخصي مثبت جلوه مي‌دهد.

شفافيت

برخي با دندان‌هاي فشرده و حركت كم لب‌ها صحبت مي‌كنند. خيلي كم باز كردنِ دهان و دقيق لفظ نكردن كلمات، علت اصلي فهم‌ناپذيري سخن است. در اين حالت، صدا در دهان قفل مي‌شود و قادر به خروج نيست. براي تلفظ درست و شمرده، بايد فك‌ها از هم باز شوند. پس دهان را باز كنيد، به هر صدايي كه توليد مي‌كنيد قدرت ببخشيد و به انتهاي كلمات دقت ويژه‌اي داشته باشيد. اين كار تا حدي لب‌خواني را هم براي مخاطب شما آسان مي‌كند.

تنوع

براي تاثيرگذار و جذاب كردن كلام، تكنيك‌هاي خاصي وجود دارد كه مي‌توان از آنها استفاده كرد. آنچه اهميت دارد اين است كه خودتان باشيد و اينطور به نظر نيايد كه داريد نمايش اجرا مي‌كنيد. كلمات همانطور كه با خود معنايي حمل مي‌كنند، حامل احساسات و عواطف ما نيز هستند. تنوع آوايي با تغيير در موارد زير ايجاد مي‌شود:

سرعت

اگر تند حرف بزنيد شنونده نمي‌تواند آنچه مي‌شنود را دريافت و هضم كند. راهكار مناسب در اينجا، تغيير در سرعت كلام است. گاهي سرعت را زياد كنيد و سپس آن را كم كنيد تا اشتياق مخاطب براي گوش دادن به شما حفظ شود.

بلندي صدا

با كم و زياد كردن بلندي صدا، بر كلمات‌تان تاكيد كنيد. حتي مي‌توانيد در يكي دو جمله صدا را در حد زمزمه پايين بياوريد (تا جايي كه همچنان رسا باشد)، اين كار به ايجاد توجه در مخاطب كمك مي‌كند، اما مراقب باشيد كه بيش‌ازحد اين كار را نكنيد.

زير و بمي، لحن، تاكيد

وقتي در جمع صحبت مي‌كنيد، سعي كنيد كلام شما تا جاي ممكن انرژي و هيجان كافي داشته باشيد تا بيشترين حد اطلاعات را منتقل كنيد. منظور ايجاد فراز و فرودهاي كنترل نشده در صدا نيست. صحبت بايد جالب باشد و لحن و ريزه‌كاري داشته باشد. به ياد داشته باشيد كه وقتي عصبي و يا حتي هيجان‌زده هستيد، تارهاي صوتي منقبض و كوتاه شده و باعث مي‌شوند صدا زيرتر به گوش برسد. به هنگام صحبت براي انتقال اهميت موضوع و ايجاد تنوع، بر روي برخي از كلمات و عبارات تاكيد كنيد.

مكث

مكث كردن بسيار مهم است و براي برجسته كردن كلامِ قبل از خود و يا جلب توجه قبل از يك پيام مهم استفاده مي شود. مكث‌ يعني سكوتي چند ثانيه‌اي. در واقع شنونده، معني گفته‌هاي شما را در حين همين مكث رمزگشايي و درك مي‌كند. پس آماده باشيد كه تا ۵ ثانيه هم سكوت كنيد. اين مكث‌هاي عامدانه اقتدار و اعتمادبه‌نفس شما را نشان مي‌دهند.

به خاطر داشته باشيد كه قبل از هر موقعيت گفتاري مهم، چه قرار ملاقات يا جلسه باشد چه گفت‌و‌گو، بهتر است گرم كردن و آماده‌سازي صدا را انجام دهيد. صدا مثل يك ساز مي‌ماند؛ هيچ موسيقي‌داني بدون تمرين و كوك كردن سازش وارد سالن برگزاري كنسرت نمي‌شود. زمان و دفعات گرم كردن صدا به شما و مدت زماني بستگي دارد كه مي‌خواهيد حرف بزنيد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


۷ نكته طلايي براي اينكه سخنراني بي‌نظيري داشته باشيد

۳ بازديد

شايد قدرت سخنوري بالا براي يك آدم درون‌گرا عجيب به نظر برسد، اما موفقيت ساينك هم به عنوان سخنران و هم به عنوان نويسنده‌ي كتاب پرفروش تنها از سر خوش‌شانسي نبوده يا به دليل بودن در جاي درست، زمان درست و آشنايي با آدم‌هاي درست! موفقيت او به دليل مواجهه با ترس‌ها و سپس از بين بردن آنها، سعي و خطا و تمرين‌هاي خستگي‌ناپذير‌ روي صحنه و بيرون از آن به دست آمده است.

سايمون ساينك

۷ راز برتر‌ ارائه‌ي يك سخنراني‌ الهام‌بخش، اطلاع‌رسان و سرگرم‌كننده از اين قرار است:

۱. بلافاصله حرف نزنيد

ساينك مي‌گويد هرگز نبايد به محض ورود به صحنه شروع كنيد به حرف زدن، او مي‌گويد: «بسياري از مردم تا به صحنه مي‌رسند حرفشان را شروع مي‌كنند و اين ناشي از عصبي بودن آنهاست. اين رفتار تا حدي پيام ناامن بودن سخنران را به مخاطب منتقل مي‌كند.»

به جاي اين كار با آرامش وارد صحنه شويد. سپس نفس عميقي بكشيد، در جاي خود مستقر شويد، چند ثانيه صبر كنيد و بعد شروع كنيد. «مي‌دانم كه طولاني و ملالت‌آور به نظر مي‌رسد و زماني كه بخواهيد آن را امتحان كنيد به شما بسيار سخت خواهد گذشت. اما اين كار به مخاطبان‌تان نشان مي‌دهد كه كاملا به خودتان اعتماد داريد و موقعيت را تحت كنترل داريد.

۲. براي ارائه برويد روي صحنه، نه براي دريافت

اغلب اوقات افراد براي فروختن ايده‌ها يا اجناس، براي اينكه مردم در شبكه‌هاي اجتماعي آنها را دنبال كنند، كتاب‌هايشان را بخرند يا حتي آنها را دوست داشته باشند سخنراني مي‌كنند. ساينك اين نوع سخنران‌ها را «گيرنده‌ها» مي‌نامد و اعتقاد دارد مخاطبان به سرعت اين دسته را شناسايي مي‌كنند و وقتي اين اتفاق بيفتد ديگر توجه چنداني به او نشان نمي‌دهند.

او مي‌گويد: «ما موجوداتي به شدت اجتماعي هستيم. حتي از فاصله‌ي دور روي صحنه، مي‌توانيم بفهميم كه يك سخنران گيرنده است يا دهنده و مردم بيشتر به سخنراني اعتماد مي‌كنند كه دهنده باشد- كسي كه به آنها ارزشي اعطا كند، چيز جديدي بياموزد و به آنها الهام ببخشد- تا سخنراني كه گيرنده است.»

۳. به چشمان هر يك از مخاطبان نگاه كنيد

نگاهي شبيه ديده‌باني يا حول محور افقي چرخاندن چشمانتان بدترين دشمن شماست. ساينك مي‌گويد: «در اين حالت اگرچه به نظر مي‌رسد به همه نگاه مي‌كنيد اما اين كار در اصل ارتباط شما را با مخاطبان قطع مي‌كند.»

نگاه مستقيم به مخاطبانِ مشخص در حين صحبت‌تان كاري راحت‌تر و موثرتر است. اگر مي‌توانيد حتما نگاه خود را به اندازه‌ي يك جمله يا يك ايده‌ي كامل روي يك فردِ خاص نگه داريد، بدون اينكه تماس چشمي خود را با او قطع كنيد. وقتي جمله‌تان تمام شد نگاه‌تان را به شخص ديگري معطوف كنيد و تا انتهاي سخنراني به ارتباط چشمي انفرادي با مخاطبان ادامه دهيد.

او مي‌گويد: «اين كار مانند داشتن مكالمه با مخاطبان‌ است. در اين حالت شما براي آنها صحبت نمي‌كنيد بلكه با آنها صحبت مي‌كنيد.»

اين كار نه تنها باعث برقراري ارتباط عميق‌تري با آن افراد مي‌شود بلكه همه‌ي مخاطبان شما اين رابطه را احساس خواهند كرد.

۴. بيش از حد معمول كُند صحبت كنيد

وقتي عصبي مي‌شويد، اين تنها ضربان قلب‌تان نيست كه بالا مي‌رود، بلكه كلمات شما هم سريع‌تر ادا مي‌شوند. ساينك مي‌گويد مخاطبان بيش از آنچه فكرش را بكنيد صبور و بخشنده هستند.

او مي‌گويد: «آنها مي‌خواهند شما سخنراني موفقي داشته باشيد اما هر چه بيشتر عجله كنيد آنها را بيشتر نااميد خواهيد كرد. اگر براي لحظاتي سكوت كنيد و يك نفس عميق و طولاني بكشيد، آنها براي شما صبر مي‌كنند و اين اتفاق جالبي است.»

ساينك اعتقاد دارد خيلي كُند حرف زدن روي صحنه عملا ناممكن است: «اين فوق‌العاده است كه شما مي‌توانيد روي صحنه برويد و آنقدر كند حرف بزنيد كه بين هر لغت شما چند ثانيه وقفه وجود داشته باشد و مردم… هنوز… به… تمام… كلمات… شما… گوش بدهند. اين ترفند واقعا جواب مي‌دهد.»

۵. توجه خود را به كساني كه علائم منفي نشان مي‌دهند معطوف نكنيد

توجه‌ خود را روي كساني كه به ابروي‌شان چين مي‌اندازند، دست‌ به سينه نشسته‌اند و سرشان را به علامت «نه» تكان مي‌دهند نگه نداريد. در عوض تنها بر كساني تمركز كنيد كه از شما حمايت مي‌كنند براي مثال به طور مشخص در بحث درگير هستند، از ارائه‌ي شما لذت مي‌برند و سرشان را به نشانه‌ي تاييد تكان مي‌دهند. اگر به جاي آنهايي كه حين سخنراني پيام‌هاي منفي به شما انتقال مي‌‌دهند مخاطباني را پيدا كنيد كه به طرز مثبتي با شما ارتباط برقرار مي‌كنند، اعتماد به نفس و آرامش بسيار بيشتري پيدا مي‌كنيد.

۶. نگراني خود را به شور و هيجان تبديل كنيد

ساينك اين ترفند را از تماشاي مسابقات المپيك آموخته است. چند سال قبل او متوجه شد كه گزارشگران هر بار كه با ورزشكاران المپيك مصاحبه مي‌كنند و مي‌پرسند «آيا نگران بوديد؟» آنها جواب مي‌دهند «نه، هيجان‌زده بودم.» اين ورزشكاران نشانه‌هاي بدني عصبي بودن مانند دستان عرق كرده، ضربان قلب شديد و اعصاب تحت فشار را درك كرده و آنها را به عنوان عوارض شور و هيجان و نشاط خود تعبير مي‌كردند.

وقتي شما هم روي صحنه برويد احتمالا دچار همين حالات خواهيد شد. براي اين مواقع است كه ساينك مي‌گويد بايد با صداي بلند به خود بگوييد: «من عصبي نيستم، من هيجان‌زده‌ام»!

او مي‌گويد: «وقتي اين كار را مي‌كنيد، اثر معجزه‌آساي آن را در تغيير ديدگاه خود نسبت به آنچه قرار است انجام دهيد مشاهده خواهيد كرد.»

۷. وقتي سخنراني شما تمام شد از حضار تشكر كنيد

تشويق حضار به منزله‌ي يك هديه است و هر وقت شما هديه‌اي دريافت مي‌كنيد لازم است نشان دهيد كه بابت آن سپاسگزار هستيد. به همين دليل است كه ساينك هميشه سخنراني خود را با اين عبارت قدرتمند به پايان مي‌رساند: «از شما متشكرم.»

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


۲۲ دليل كه مانع پيشرفت ما مي‌شوند

۳ بازديد

دليل اصلي اين اتفاق، پرسيدن سؤال بالاست. در واقع هر زماني كه چيزي جلوي موفقيت ما را مي‌گيرد، ما شانه‌ها را بالا مي‌اندازيم، آه مي‌كشيم و مي‌گوييم: «قسمت اينطور است و كاري از دست من بر نمي‌آيد.» در حالي‌ كه هميشه مشكل از خود ماست، از كارهايي است كه انجام مي‌دهيم يا انجام نمي‌دهيم و اين هيچ ربطي با سرنوشت و قسمت ما ندارد. پس بياييد هرگاه بر سر راه‌مان با مانعي روبه‌رو شديم از خود بپرسيم دليل وجود چنين مانعي چيست و زماني كه آن را شناسايي كرديم بفهميم چگونه مي‌توانيم آن را از سر راه برداريم. در آخر پس از اينكه به راه حلي قطعي رسيديم اقدام كنيم و آن مانع را از بين ببريم.

به اين ترتيب مي‌توانيد از اين نقشه‌ي سه مرحله‌اي براي مواجه شدن با موانع موفقيت‌تان استفاده كنيد:

۱. موانع را شناسايي كنيد.

۲. قدم‌هايي را كه بايد براي رفع آن مانع برداريد مشخص كنيد.

۳. دست به كار شويد و نقشه را عملي كنيد!

بزرگ‌ترين موانعي كه سرعت شما را در مسير موفقيت كم مي‌كنند موارد زير هستند. خوب به آنها فكر كنيد و تا مي‌توانيد آنها را در خود پيدا كنيد.

۱. به جاي اينكه تنظيمات خودتان را پياده كنيد، زندگي‌تان را روي حالت پيش‌فرض مي‌گذاريد

هميشه اينجوري است كه ما معمولا در مقابل اتفاقاتي كه مي‌افتد به صورت خودكار واكنش نشان مي‌دهيم و هيچ برنامه و فكري پشت رفتارمان نداريم. زماني كه هيچ فكري پشت عمل‌مان نباشد و خودكار واكنش نشان دهيم هيچ پيشرفتي هم وجود نخواهد داشت. راه‌حل هم اين است كه قبل از هر اقدامي چشمان‌مان را باز كنيم، آگاهانه مسائل مختلف را بررسي كنيم و از خود بپرسيم اين قدم چگونه مي‌تواند باعث پيشرفت من در مسير شود، آيا چيزي را تغيير مي‌دهد يا هيچ تأثيري در زندگي من نخواهد داشت.

۲. به جاي اينكه به بزرگسال درون‌ توجه كنيد، صداي كودك درون‌تان را مي‌شنويد

ما هميشه به طور مداوم دو نداي متفاوت در سرمان مي‌شنويم. يكي از آنها به ما مي‌گويد كه مي‌توانيم زندگي‌مان را بهبود ببخشيم و در مسير پيشرفت حركت كنيم. اين صداي خود واقعي ما، بزرگسال درون و خِرد دروني ماست. متأسفانه بيشتر اوقات صداي الهام‌بخش خِرد دروني ما در داد و بيدادِ كودك درون‌مان غرق مي‌شود، كه پر است از خاطرات كودكي ما. كودك درون ما شبيه گربه‌ي ترسويي است كه از هر كار جديدي مي‌ترسد و دشمن تغيير و تنوع است. ما عادت داريم كنترل زندگي‌مان را به اين گربه‌ي ترسو واگذار كنيم، در حالي‌ كه براي موفق شدن بايد به صداي بزرگسال درون‌مان هم گوش دهيم و شجاعانه از اقدامات و راه‌هاي جديد استقبال كنيم.

۳. به جاي برنامه‌ريزي بهانه مي‌تراشيد

موفقيت هيچ‌گاه تصادفي اتفاق نمي‌افتد، بلكه هميشه نتيجه‌ي اقداماتي است كه خودمان انجام مي‌دهيم. بايد بدانيم تا زماني كه مسئوليت كارهاي‌مان را به عهده مي‌گيريم قدرتمنديم، اما با انكار كردن اشتباهات و نواقص كارمان و توجيه كردن رفتار كودكانه‌ي‌مان خودمان را ضعيف جلوه داده و محكوم به شكست و متوسط بودن مي‌شويم. به ياد داشته باشيد، هيچ‌گاه با يك گوشه ايستادن، غر زدن و شكايت كردن از نامساعد بودنِ شرايط به جايي نمي‌رسيد، بلكه با اقدام كردن در راستاي ايده‌هاي جديدتان است كه پيشرفت مي‌كنيد.

۴. از اشتباه كردن مي‌ترسيد

زماني كه بچه بوديم هميشه از اشتباه كردن، مورد انتقاد واقع شدن، سركوب شدنِ احساسات‌مان، احمق جلوه كردن، شكستن قوانين و تنبيه شدن مي‌ترسيديم، چون وقتي اشتباه مي‌كرديم و حق با ما نبود، ممكن بود مسخره، تحقير و سرزنش شويم. اگر در بزرگسالي از وجود اين ترس‌هاي‌ كودكي آگاه نباشيم، به شدت مستعد اين خواهيم بود كه تحت تأثيرشان قرار بگيريم. مرتباً به خود يادآور شويد كه ديگر يك كودك نيستيد و عزم‌تان را جزم كنيد تا آگاهانه و شجاعانه رفتار كنيد.

۵. از قدرت دروني خودتان مي‌ترسيد

همه‌ي ما مي‌دانيم كه قدرت دروني بزرگي داريم. اين را از كارهايي كه انسان‌هاي بزرگ انجام داده‌اند دريافته‌ايم. همه‌ي ما طبيعت يكساني داريم. اگر ديگران قادر به انجام كارهاي بزرگ هستند ما هم هستيم، اما به دلايلي از بروز اين قدرت ترس داريم. مارين ويليامسون (Marianne Williamson) سخنران معروف، در اين‌باره مي‌گويد:

«عميق‌ترين ترسي كه در وجود هر انساني وجود دارد، ترس از ناتواني و نقص نيست، ترس از اين است كه قدرتي نامتناهي در وجودش حس مي‌كند؛ اين روشنايي است كه ما را بيشتر از هر چيز ديگري مي‌ترساند، نه تاريكي. هميشه در ذهن‌تان از خود مي‌پرسيد مگر من چه كسي‌ام كه پولدار و مشهور و بااستعداد و در عين حال زيبا باشم؟ سؤال اين است كه چرا نباشيد؟ شما آفريده‌ي خدا هستيد. شما با دست كم گرفتن خود هيچ خدمتي به كسي نمي‌كنيد. به هيچ وجه پذيرفته نيست كه براي اينكه ديگران احساس بدي در كنارتان نداشته باشند خودتان را پايين بياوريد. ما به اين دنيا آمده‌ايم تا زيبايي‌هاي پروردگار را كه در درون ما وجود دارد، جلوه‌گر كنيم و زماني كه اين كار را انجام داديم به طور ناخودآگاه به ديگران هم براي تابيدن و شكوفا شدن الهام بخشيده‌ايم. به محض اينكه از ترس‌هاي‌مان رهايي بيابيم، حضورمان به صورت ناخودآگاه باعث ايجاد احساس رهايي در ديگران مي‌شود.»

اگر براي‌تان اين سؤال مطرح شده است كه دليل اين همه ترس چيست، اين دلايل شايد شما را قانع كند:

  • اگر قدرت نامتناهي درون‌مان را به رسميت بشناسيم بايد مسئوليت آن را بپذيريم و ديگر نمي‌توانيم براي شكست‌هاي‌مان بهانه‌تراشي كنيم و ديگران را براي اشتباهات خودمان مقصر بدانيم.
  • از سخت كار كردن مي‌ترسيم و ترجيح مي‌دهيم كه بيهوده و بي‌هدف بچرخيم.
  • ممكن است ترس ما از اين باشد كه ديگران انتظارات زيادي داشته باشند يا حتي از ما سوء‌استفاده كنند.
  • ممكن است دوستان‌مان به موفقيت‌هاي‌ ما حسادت كرده و حتي كم‌كم ترك‌مان كنند.
۶. اعتماد به نفس نداريد

غالبا در كودكي اين را ملكه‌ي ذهن ما مي‌كنند كه نمي‌توانيم از خودمان مراقبت كنيم. در كودكي عادت داشته‌ايم براي فراهم كردن غذا، امنيت و مايحتاج‌مان به پدر و مادر تكيه كنيم. آنها به ما مي‌گفتند بايد چه كار كنيم، چه زماني به مدرسه يا پيش دكتر برويم، چه زماني بخوابيم، بازي كنيم و درس بخوانيم. در كودكي اين را ياد گرفته‌ايم كه نمي‌توانيم براي خودمان تصميم بگيريم و اين ديگران هستند كه بايد از ما مراقبت كنند. اگر دقت نداشته باشيم، بازمانده‌ي آن باورهايي كه در كودكي داشته‌ايم همراه ما خواهد ماند و در بزرگسالي همچنان به دنبال كمك گرفتن از ديگران خواهيم بود و هيچ اعتمادي به توانايي‌هاي خودمان نخواهيم داشت.

۷. به دنبال چيزهايي مي‌رويد كه مي‌خواهيد، نه آنچه نياز داريد

به عنوان يك مثال ساده، اگر فقط هر چيزي كه دوست داريم، مانند تنقلات و شريني‌جات، را بخوريم، مواد مورد نياز به بدن نمي‌رسند و اين امر برنامه‌هاي‌مان را براي داشتن بدني سالم از بين مي‌برد.

۸. تصميمات نادرست مي‌گيريد

براي مثال تصميم مي‌گيريد كه به جاي درس خواندن در دوران امتحانات، مهماني بگيريد يا در جواني وقتي كه سخت مشغول كار كردن هستيد پول‌تان را به جاي پس‌انداز، صرف خريدن ماشين گران‌قيمت مي‌كنيد. مثال ديگر خانواده‌هايي هستند كه گاهي براي فرزندان‌شان بيش از حد نياز هزينه مي‌كنند و زير بار قرض‌هاي سنگين مي‌روند. تصميم‌هاي اشتباه موقعيت ما را به خطر مي‌اندازند و باعث مي‌شوند در آينده نتوانيم موقعيت‌هاي اضطراري را كنترل كنيم.

۹. به گذشته‌ اجازه مي‌دهيد كنترل آينده‌ را در دست بگيرد

پدر و مادر سارا زماني كه او سه سال داشت از هم طلاق گرفتند و مادر سارا مجبور بود براي درآوردن هزينه‌هاي اوليه‌ي خود و دخترش دو شيفت كار كند. او به دليل كار زياد نمي‌توانست وقت زيادي براي راهنمايي كردن او و صحبت كردن با دخترش اختصاص دهد. اكنون سارا بسيار سردرگم است و زندگي چندان موفقي ندارد. «هيچ‌كاري نمي‌توانم انجام بدهم. هيچ‌كس هيچ‌وقت به من نگفته بايد چه كار كنم و من الان هيچ تصوري ندارم كه زندگي‌ام چه خواهد شد.» سارا با اين كار دارد به گذشته‌اش اجازه مي‌دهد كه آينده‌اش را كنترل كند. اين كاملا درست است كه هيچ‌كس نمي‌تواند گذشته‌اش را تغيير دهد، اما چيزي كه مي‌توانيم تغيير دهيم زاويه‌ي ديدمان به آن است. سارا هميشه مي‌توانست به جاي اينكه نبودن مادر و راهنمايي‌هايش را در زندگي ببيند، بيشتر متوجه اين مي‌شد كه مادرش تا چه حد روي پاي خودش ايستاده و در نبود پدر سارا تا چه حد پرتلاش است. او مي‌توانست درس‌هاي زيادي از فداكاري‌ها، ازخودگذشتگي‌ها و پشتكار مادرش بگيرد. به جاي اينكه به گذشته‌ي خود برچسب غم‌انگيز و افسرده‌كننده بزند، مي‌توانست آن را براي خود الهام‌بخشِ اين بداند كه چگونه مي‌توان در زندگي در سخت‌ترين شرايط هم با عشق و تلاش ادامه داد. به‌علاوه‌ي آن، سارا ديگر كودك نيست. چه چيزي مانع او مي‌شود كه به كتابخانه يا كتابفروشي برود و راهنمايي‌هايي را كه لازم دارد با كتاب خواندن بياموزد؟ او با كتاب خواندن مي‌تواند بزرگ‌ترين راهنمايي‌ها و درس‌هاي زندگي را از انسان‌هاي بزرگ ياد بگيرد.

۱۰. نگرش اشتباهي به زندگي داريد

بسيار عجيب است كه هنوز بسياري از مردم فكر مي‌كنند دليل مشكلات‌شان شرايط و آدم‌هاي ديگر است و تحت هيچ شرايطي به اين فكر نمي‌كنند كه طرز فكر و نگرش خودشان است كه باعث بروز اين مشكلات در زندگي‌شان مي‌شود. ۱۸۰۰ سال پيش، اپيكتتوس، فيلسوف يوناني اين درس را به شاگردانش مي‌داد كه «امور به خودي خود تشويش‌برانگيز نيستند، بلكه نحوه‌ي مواجهه‌ي ما است كه آنها را تشويش‌زا مي‌كند». درست در همان زمان، ماركوس آرليوس مي‌گفت: «اگر گمان مي‌بريد امور بيروني موجب رنجش و آزارتان شده‌اند، بدانيد كه هيچ‌چيز جز خود شما نمي‌تواند باعث آشفتگي‌تان شود. با قدرت تمام آثار آشفتگي‌هاي بيروني را از بين ببريد». به جاي اينكه از زمان حال‌تان شكايت كنيد، از آن لذت ببريد و با تغيير زاويه‌ي ديدتان به خود و ديگران بگوييد «فرقي نمي‌كند چه اتفاقي براي من بيفتد، من از زندگي‌ام لذت خواهم برد.»

۱۱. براي خشنودي‌هاي آني، موفقيت‌هاي بزرگِ آتي را عقب مي‌اندازيد

خيلي احمقانه است كه كسي آينده، موفقيت و رضايت و غرور ناشي از آن را كه مي‌تواند با تلاش كنوني به دست بياورد ناديده بگيرد تا صرفاً لذت‌هاي موقتِ زمان حال را دريابد. اما طبيعت مغز ما به گونه‌اي است كه لذت آني را به سختي‌اي كه نتيجه‌اش را بلافاصله دريافت نمي‌كند ترجيح مي‌دهد. به همين دليل است كه تعلل در انجام كارها تا اين حد همه‌گير است. چيزي كه همه‌ي ما بايد بدانيم اين است كه تعلل، به تعويق انداختن زندگي است، در حالي كه به تعويق انداختن زندگي معنايي ندارد. حال ما مي‌توانيم هميشه با گرفتن تصميمات خودآگاه براي تلاش، بر اين طبيعت‌مان غلبه كنيم. هرچه نباشد، پاداشي كه در قبال موفقيت كسب مي‌كنيم بسيار بزرگ‌تر از لذت آنيِ مهماني رفتن، تلويزيون نگاه كردن و بازي كردن است.

۱۲. تمايلي به پرداخت بهاي چيزي كه مي‌خواهيد، نداريد

هيچ‌كدام از ما مشكلي با پرداختن بهاي بليت كنسرت، سينما و يا بليت هواپيما براي سفرمان نداريم، اما جالب است كه دوست نداريم بهاي رسيدن‌ به موفقيت را بپردازيم! هر چيز باارزشي قيمتي دارد و ما هيچ‌گاه به آن نمي‌رسيم مگر اينكه بهايش را بپردازيم. اگر قرار است تلاشي را به سمت موفقيت آغاز كنيد، از ابتدا با خودتان تصميم بگيريد كه با اشتياق حاضريد تمام بهايي را كه براي رسيدن به آن لازم است بپردازيد. اگر اين تصميم را نگيريد و در ميانه‌ي كار دلسرد شويد، كوچك‌ترين تلاش‌تان هم بي‌ارزش است و همينطور زماني كه به پاي آن مي‌گذاريد به هدر خواهد رفت.

۱۳. از مشكلات‌ فرار مي‌كنيد

مشكل اصلي بر سر راه شما خود موانع نيستند، بلكه فرار كردن شما از آن موانع است. با خودتان فكر كنيد، دليل اينكه اكنون در جايگاهي كه دوست داريد نايستاده‌ايد، چيست؟ موانع هميشه بر سر راه شما هستند، پس بديهي است كه بايد آنها را حل كرده و از سر راه برداريد تا بتوانيد به پله‌هاي بعدي برسيد.

۱۴. انعطاف‌ نداريد

مسيري كه به سمت موفقيت مي‌رود هيچ‌گاه هموار نيست. دست‌اندازهايي كه سر راه قرار دارند ممكن است باعث زمين خوردن، لنگيدن و يا جهش شما بشوند. مردان و زنان موفق در مقابل اين دست‌اندازها انعطاف‌ به خرج مي‌دهند. آنها مي‌دانند كه پس از هر زمين خوردن بايد دوباره ايستاد و با نگرش مثبت قدرت خود را باز يافت. كتاب‌هايي وجود دارند كه مي‌توانند شما را در افزايش انعطاف‌پذيري‌تان ياري كنند.

۱۵. به جاي تقويت كردن نقاط قوت‌‌ بر نقاط ضعف‌ تمركز داريد

اينكه بخواهيد نقاط ضعف خودتان را از بين ببريد يا بهبود ببخشيد امري پسنديده‌ است، اما بزرگ‌ترين دستاوردها را هميشه نقاط قوت شما به دست خواهند آورد.

۱۶. زود تسليم مي‌شويد

اينكه پشت سر هم كاري را كه نتيجه‌اي ندارد تكرار كنيد، بسيار احمقانه است. اما از سوي ديگر، آيا احمقانه نيست كه فقط بعد از كمي تلاش زود تسليم شويد؟ موانع راه، براي اين نيست كه فرار كنيد و عقب بنشينيد، براي اين است كه ياد بگيريد و تجربه كسب كنيد. هميشه انتظار موانعي را بر سر راه‌تان داشته باشيد، چون كاملا طبيعي و بخشي از زندگي هستند. از طريق اين موانع ما ياد مي‌گيريم كدام راه‌ها به نتيجه مي‌رسند و كدام‌ها نمي‌رسند، ياد مي‌گيريم چه كارهايي را انجام دهيم و از كدام‌ كارها دوري كنيم. فراموش نكنيد كه موانع موقتي هستند و شكست به حساب نمي‌آيند.

۱۷. به جاي گوش دادن هميشه صحبت مي‌كنيد

هيچ‌گاه با حرف زدن و تكرار چيزهايي كه بلديم چيز جديدي ياد نمي‌گيريم. بايد بگذاريم ديگران صحبت كنند و با گوش دادن به آنها مسير يادگيري را براي خودمان باز بگذاريم. قبل از اينكه شروع به صحبت كنيد هميشه از خودتان بپرسيد: چرا الان بايد صحبت كنم؟

۱۸. احساس درماندگي و بيچارگي مي‌كنيد

هرگاه احساس درماندگي كرديد، به كمك فرد ديگري برويد. كمك كردن به ديگران حواس‌تان را از مشكلات خودتان پرت مي‌كند، متوجه‌تان مي‌كند كه مشكلات بدتري هم وجود دارد و باعث مي‌شود احساس قدرت بيشتري داشته باشيد. به ياد داشته باشيد هرگاه به ديگران كمك كنيد در واقع به خودتان هم كمك كرده‌ايد.

۱۹. قدم‌هاي اشتباهي براي موفقيت برمي‌داريد

بدون شك همه‌ي ما متوجه اهميت پيشرفت و ترقي هستيم. قدم‌هاي به سمت موفقيت پل‌هايي هستند از جايگاهي كه در حال حاضر هستيم به سمت جايگاهي كه دوست داريم در آن باشيم و هر قدمي كه برمي‌داريم اين مسير را كوتاه‌تر مي‌كند. با وجود اين بايد حواس‌مان باشد كه از اقدامات بيهوده و بدون هدف اجتناب كنيم. حركت را با پيشرفت اشتباه نگيريد. يك اسب گهواره‌اي هم هميشه در حركت است اما هيچ‌گاه قدمي به سمت جلو برنمي‌دارد.

۲۰. منفعل هستيد

دليل ديگر اهميت پيشرفت اين است كه نقطه‌ي مقابل پيشرفت، پسرفت است و ما بايد يكي از اين دو را انتخاب كنيم. دنيا هميشه در حال حركت است و هيچ چيزي در زندگي به معناي درجا زدن وجود ندارد؛ ما يا در حال پيشرفت هستيم يا پسرفت مي‌كنيم. شما كدام را انتخاب مي‌كنيد؟

۲۱. باور داريد كه فرد شكست‌خورده‌اي هستيد

شما به اين راحتي شكست نمي‌خوريد، بلكه تنها با موانع راه مواجه مي‌شويد و اگر هنوز از بسياري از موانع عبور نكرده‌ايد به اين خاطر است كه راه مواجهه با آنها را ياد نگرفته‌ايد. تلاش كنيد راه را پيدا كنيد و با از بين بردن موانع موقتي سرعت‌تان را در مسير سريع‌تر كنيد.

۲۲. طبيعت زندگي را درك نكرده‌ايد

هنري فورد، كارآفرين، مخترع، نويسنده و نظريه‌پرداز آمريكايي، كه شركت خودروسازي فورد را تأسيس كرد، در اين مورد مي‌گويد: «زندگي چيزي جز مجموعه‌اي از تجربيات، كه هر كدام ما را از پيش قوي‌تر مي‌كنند نيست. حتي اگر متوجه نشويم، سختي‌ها و غم‌هاي دنيا كه باعث آزار ما مي‌شوند در حال شكل دادن به شخصيت ما و پيش بردن زندگي ما هستند و از طريق حل همين مشكلات و سختي‌هاست كه ما شخصيت خودمان را مي‌شناسيم و براي خود ارزش قائل مي‌شويم.»

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


ده توصيه براي اينكه مذاكره بهتري داشته باشيد

۳ بازديد
از اينكه بگوييد چه مي‌خواهيد نترسيد!

مذاكره‌كنندگانِ موفق جسور هستند و همه چيز را به چالش مي‌كشند؛ آنها مي‌دانند كه همه چيز قابل مذاكره است. من اين را «شعور مذاكره» (negotiation consciousness) مي‌نامم. «شعور مذاكره» موضوعي است كه باعث تفاوت بين مذاكره‌كنندگان و ساير مردم اين سياره مي‌شود.

جسور بودن يعني بگوييد چه مي‌خواهيد و جواب نه را نپذيريد. تمرين كنيد تا بدون اضطراب يا خشم، احساس خود را بيان كنيد. بگذاريد ديگران به شيوه‌اي غيرتهديدآميز متوجه چيزي كه مي‌خواهيد، بشوند. واژه‌ي «من» را تمرين كنيد. به عنوان مثال، به جاي اينكه بگوييد «نبايد اين كار را انجام بدهي»، سعي كنيد از «من با اينكه اين كار را انجام بدهي راحت نيستم» استفاده كنيد.

به خاطر داشته باشيد كه جسور بودن با خشن بودن متفاوت است. وقتي در عين فكر كردن به منافع خود، به منافع ديگران هم احترام مي‌گذاريد، داريد جسارت به خرج مي‌دهيد اما زماني كه بدون توجه به منافع ديگران، تنها منافع خود را مي‌بينيد، در واقع خشن هستيد. جسور بودن بخشي از شعور مذاكره است.

«چالش» يعني ارزش ظاهري چيزها را نپذيريد. يعني براي خودتان فكر كنيد. شما بايد بتوانيد تصميمات خودتان را بگيريد، نه اينكه هر چيزي كه به شما گفته مي‌شود باور كنيد. اين در عمل يعني شما حق داريد قيمت ماشين جديدتان را زير سؤال ببريد. اين يعني شما موظف هستيد نسبت به هر چه در روزنامه مي‌خوانيد و يا در اخبار مي‌شنويد، شك داشته باشيد. تا زماني كه تلاش نكنيد صحّت موضعِ طرف مقابل را به چالش بكشيد، نمي‌توانيد مذاكره كنيد.

ساكت باشيد و گوش كنيد

تعداد آدم‌هايي كه مي‌بينم نمي‌توانند دست از صحبت كردن بردارند حيرت‌انگيز است. اما مذاكره‌كنندگان كارآگاه هستند. آنها سؤالات اكتشافي مي‌پرسند و بعد ساكت مي‌شوند. طرف مقابل مذاكره خودش همه چيز را به شما خواهد گفت، شما فقط بايد گوش كنيد.

بسياري از درگيري‌ها را مي‌توان به سادگي حل كرد؛ البته اگر ياد بگيريم چطور گوش كنيم. نكته اين است كه گوش كردن، هنر فراموش شده‌اي است. آنقدر حواسمان به اين است كه ديگران حتما حرف‌هاي ما را بشوند، فراموش كرده‌ايم بايد گوش كنيم.

شما مي‌توانيد به طرف مقابل اجازه بدهيد بيشتر حرف‌ها را بزند و از اين طريق به شنونده‌ي مؤثري تبديل شويد. از قانون هفتاد/سي (۷۰/۳۰) پيروي كنيد. يعني هفتاد درصد گوش كنيد و تنها سي درصد صحبت كنيد. با پرسيدن سوالاتي با پايان باز، مذاكره‌كننده‌ي مقابل را مجبور به صحبت كردن كنيد؛ سوالاتي كه نتوان با يك «بله» يا «نه»‌ي ساده به آنها پاسخ داد.

تكاليف‌تان را انجام دهيد

اين كاري است كه كارآگاهان انجام مي‌دهند. تا جايي كه مي‌توانيد پيش از مذاكره اطلاعات مربوط را جمع‌آوري كنيد. نيازهاي آ‌نها چيست؟ چه فشاري احساس مي‌كنند؟ چه گزينه‌هايي دارند؟ انجام دادن اين تكاليف، براي مذاكره‌ي موفق حياتي است. بدون درك وضعيت طرف مقابل نمي‌توانيد تصميم دقيقي بگيريد. هرچه اطلاعات بيشتري درباره‌ي افرادي كه با آنها مذاكره مي‌كنيد داشته باشيد، قوي‌تر خواهيد شد. افرادي كه دائما پول خود را روي ميز مي‌گذارند، احتمالا نتوانسته‌اند تكليف‌شان را درست انجام خود را انجام دهند.

هميشه آماده‌ باشيد ميز مذاكره را ترك كنيد

من اين قانون را به افتخار و به اسم خودم، «قانون برودو» (Brodow’s Law) ناميده‌ام. به عبارت ديگر، هرگز بدون داشتن چندين گزينه مذاكره نكنيد. اگر زياد به نتيجه‌ي مثبت يك مذاكره اميد بسته باشيد، توانايي نه گفتن را از دست خواهيد داد. زماني كه به خودتان بگوييد «اگر به توافقي كه رضايت‌بخش نباشد نرسيم، مذاكره را ترك خواهم كرد»، طرف مقابل متوجه خواهد شد كه جدي و مصمم هستيد. عزم شما آنها را مجبور به سازش خواهد كرد. مشتريان اغلب از من مي‌پرسند «اگر بخواهي فقط يك توصيه درباره‌ي مذاكره به من كني،‌ چه مي‌گويي؟» جواب من بدون درنگ اين است كه «هميشه آماده باش كه مذاكره را ترك كني». دقت داشته باشيد كه من نمي‌گويم حتما مذاكره را ترك كنيد، اما اگر گزينه‌ي اتمام مذاكره را در نظر نگيريد، شايد مجبور شويد تنها براي رسيدن به توافق، به خواسته‌هاي طرف مقابل تن بدهيد. اگر نااميد و بدون سلاح نباشيد، يعني بدانيد كه گزينه‌هاي ديگري هم در اختيار داريد، آنگاه طرف مقابل هم اين توان و قدرت دروني شما را حس خواهد كرد.

عجله نداشته باشيد

صبور بودن براي ما انسان‌ها خيلي سخت است. ما مي‌خواهيم هرچه زودتر كار را تمام كنيم. اگر عجله كنيد، احتمال اينكه اشتباه كرده و پولتان را روي ميز از دست بدهيد، وجود دارد. اگر طرف مقابل عجله داشته باشد، صبوري شما مي‌تواند برايش ويرانگر باشد، زيرا او به اين باور مي‌رسد كه شما براي انجام معامله، تحت فشار نيستيد. پس چه كار مي‌كند؟ او براي اينكه شما را ترغيب به موافقت كند، امتياز خواهد داد.

بلندپرواز باشيد

مذاكره‌كنندگان موفق، خوش‌بين هستند؛ اگر انتظار بيشتري داشته باشيد، چيز بيشتري كسب خواهيد كرد. يك استراتژي اثبات شده براي دستيابي به نتايج بهتر اين است كه با موضعي تهاجمي آغاز كنيد. فروشندگان بايد از خريدار، قيمتي بيش از آنچه انتظار دارند بخواهند و خريدار هم بايد پيشنهادي كمتر از آنچه حاضر است پرداخت كند، بدهد. افرادي كه هدف‌شان بزرگ‌تر است عملكرد بهتري دارند. در اين حالت است كه خوشبيني شما به يك پيش‌گويي خودانجام (Self-fulfilling prophecy) تبديل مي‌شود، يعني اين خوش‌بيني و انتظار، خودش باعث مي‌شود شرايط وقوعش فراهم شوند. در مقابل، اگر انتظارات‌تان پايين باشد،‌ احتمالا به نتيجه‌اي كمتر از نتيجه‌ي مطلوب خواهيد رسيد.

روي فشاري كه بر طرف مقابل وجود دارد تمركز كنيد

ما به خاطر همان دلايلي كه تصميم به معامله گرفته‌ايم معمولا تمايل داريم روي فشاري كه به خودمان مي‌آيد تمركز كنيم. اين مثل همان داستان قديمي است كه مي‌گويد «مرغ همسايه غاز است». اگر در اين دام بيفتيد، عليه خودتان عمل كرده‌ايد و طرف مقابل قوي‌تر به نظر خواهد رسيد. وقتي روي محدوديت‌هاي خودتان تمركز مي‌كنيد، اصل ماجرا را نمي‌بينيد. اما يك مذاكره‌كننده‌ي موفق مي‌پرسد «طرف مقابل در مذاكره تحت چه فشاري است؟» وقتي كه دلايل طرف مقابل براي تسليم شدن را بشناسيد، احساس قدرت بيشتري خواهيد كرد. بخش بزرگي از قدرت مذاكره‌ي شما از فشار روي طرف مقابل نشأت مي‌گيرد. آنها حتي اگر بي‌خيال هم به نظر برسند، باز ناگزير نگراني‌هايي دارند. كار شما اين است كه كارآگاه باشيد و اين نگراني‌ها را ريشه‌يابي كنيد. اگر كشف كرديد كه آنها تحت فشار هستند، كه مطمئنا هم هستند، دنبال راه‌هايي بگرديد كه بتوانيد از اين فشار به نحوي براي رسيدن به نتيجه‌ي بهتر براي خودتان استفاده كنيد.

به طرف مقابل نشان بدهيد كه چطور نيازهايش برآورده خواهد شد

مذاكره‌كنندگان موفق هميشه از ديد طرف مقابل به قضيه نگاه مي‌كنند. هر كسي دنيا را به شكلي متفاوت مي‌بيند، بنابراين اگر بتوانيد سر از ديد طرف مقابل به قضيه دربياوريد، يك گام پيش خواهيد افتاد. به جاي اينكه سعي كنيد در مذاكره برنده شويد، سعي كنيد طرف مذاكره‌ را درك كنيد و به او راه‌هايي براي دستيابي به احساس رضايت نشان دهيد. فلسفه‌ي من در مذاكره، باور راسخ به اين است كه هر دو طرف در يك قايق نشسته‌اند. اگر به طرف مقابل كمك كنيد احساس رضايت كند، او هم تمايل بيشتري به برطرف كردن نيازهاي شما خواهد داشت. اين به آن معنا نيست كه بايد تسليم مواضع او شويد. رضايت يعني منافع اساسي او تأمين شود، نه اينكه تمام خواسته‌هايش برآورده گردد. منافع اساسي را با مواضع/تقاضاها اشتباه نگيريد. موضع/تقاضاي او چيزي‌ست كه مي‌گويد مي‌خواهد به دست آورد، اما منافع اساسي چيزي است كه او واقعا به آنها نياز دارند.

در برابر امتيازي كه مي‌دهيد، حتما امتياز بگيريد

امتيازات يك‌جانبه خودابطال‌گرند. هر وقت چيزي مي‌دهيد، در مقابل چيزي بگيريد. هميشه يك ارتباط ايجاد كنيد. «اين كار را خواهم كرد، اگر شما اين كار را بكنيد». در غير اين صورت داريد از طرف مذاكره دعوت مي‌كنيد كه از شما امتياز بگيرد. زماني كه چيزي را بلاعوض به او مي‌دهيد، او احساس مي‌كند اين امتيازها حق اوست و تا زماني كه امتيازهاي بيشتري نگيرد راضي نخواهد شد. اما اگر او مجبور شود از شما امتياز بگيرد، احساس رضايت بيشتري نسبت به زماني خواهد داشت كه اين امتياز را در برابر هيچ و پوچ به دست آورده باشد.

مشكلات و رفتار طرف مقابل را شخصي نكنيد

زياد اتفاق مي‌افتد كه مذاكرات به اين دليل كه يك يا هر دو طرف مذاكره به دليل مشكلات شخصيِ بي‌ربط به معامله از مسير منحرف شده‌اند، به شكست بيانجامد. مذاكره‌كنندگان موفق روي حل مشكلات تمركز مي‌كنند، كه يعني چطور به توافقي برسيم كه به نيازهاي هر دو طرف پاسخ بدهد. تمركز وسواسي روي شخصيت طرفِ مذاكره يا روي مسائلي كه مستقيما به معامله مربوط نيستند مي‌تواند باعث كارشكني در روند مذاكره شود. اگر كسي گستاخ است يا كار كردن با او سخت است،‌ سعي كنيد رفتار او را درك كنيد و حرف و رفتارش را به خود نگيريد.

بدانيد به چه چيزي تن مي‌دهيد

پيش از آنكه وارد مذاكرات شويد حداقل‌هاي خود را بشناسيد. دانستن كف خواسته‌هاي خودتان و همچنين اينكه چه چيزهايي «غيرقابل مذاكره» است، به شما كمك شاياني خواهد كرد. دانستن اين موضوع قبل از ورود به مذاكرات به اين دليل مهم است كه بسياري اوقات در هيجانات مبادله و مذاكره براي رسيدن به يك توافق، طرفين وسوسه مي‌شوند براي دستيابي به توافق، به سازش‌هايي تن بدهند كه تمايلي به آنها نداشته‌اند.

با تصميم‌گيرنده اصلي معامله كنيد

در صورت امكان، با زيردست‌ها مذاكره نكنيد. مطمئن شويد فردي كه با او مذاكره مي‌كنيد، قدرت و اختيارات لازم براي تاييد توافق مورد مذاكره را داشته باشد. آخرين چيزي كه مي‌خواهيد اين است كه مجبور شويد براي رسيدن به توافق زمان و انرژي غيرضروري بگذاريد، آن هم فقط به اين دليل كه روال پر شتاب مذاكره در ميانه‌ي راه به خاطر لزوم موافقت مديري ديگر از شركتِ مقابل، به مانع بزرگي برخورد كرده است. مذاكره‌تان را با بالارتبه‌ها شروع كنيد تا كمترين اتلاف وقت را داشته باشيد.

گفته‌ها را مكتوب كنيد

زماني كه به توافق كلامي رسيديد، بلافاصله آن را بنويسيد. در واقع، بعد از هر ارتباطي، مطمن شويد كه خلاصه‌اي از بحث (از طريق ايميل يا ابزار ديگر) ثبت شده باشد، تنها براي اينكه مطمئن باشيد زماني كه جوهر توافق خشك شد، هر دو طرف هنوز به آن پايبند خواهند بود. داشتن جزئيات كتبيِ توافق مي‌تواند در صورت به شكست انجاميدن مذاكرات در آينده به هر دليلي، مفيد باشد.

بهترين توافق كدام است؟

در بهترين شرايط توافق، هر دو طرف مذاكرات سود خواهند برد. به بيان ديگر، هر دو طرف بايد احساس كنند كه به توافق خوبي رسيده‌اند. هرگز بدون هدفِ دستيابي به بهترين نتيجه براي طرف مقابل، وارد مذاكره نشويد؛ بلكه با هدف پيدا كردن زمينه‌هاي مشتركي كه همه‌ي طرفين درگير را بهره‌مند مي‌كنند وارد مذاكره شويد.

جدول زماني تهيه كنيد

اغلب اوقاتي كه توافقي حاصل مي‌شود، يك جدول زماني واقعي هم براي اجرايي شدن آن پس از توافق تهيه مي‌شود. مهم است كه هر دو طرف مذاكره انتظارات واقعي از توافق داشته باشند. جدول زماني بايد بخشي از توافق اوليه باشد تا انتظارات همه واقع‌بينانه شود. همچنين داشتن فهرستي از معيارها، جداول زماني و برنامه‌ي پرداخت (در صورت لزوم) كمك مي‌كند كه انتظارات همه‌ي افراد قابل مديريت شوند.

عملكرد شما از همه چيز مهم‌تر است

تمام چيزهاي خوب و حتي چيزهايي كه خيلي خوب نيستند، زماني به پايان مي‌رسند، بنابراين حتما درباره‌ي اينكه چطور يك توافق به پايان مي‌رسد يا فسخ مي‌شود بحث كنيد. هر دو طرف بايد يك استراتژي خروج، براي وقتي كه توافق انتظارات آنها را برآورده نكرد، داشته باشند.

در پايان به خاطر داشته باشيد كه مذاكره بازي‌اي است كه به شكل هوشمندانه‌اي طراحي شده است و اگر مي‌خواهيد با كارت‌هايي كه در اختيار داريد بازي كنيد، بايد قوانين آن را خوب بلد باشيد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


۱۰ توصيه مهم درباره‌ي پولدار شدن

۲ بازديد

من دوستان ثروتمند بسياري دارم كه خيلي وقت است از من مي‌خواهند كه اين مطلب را بنويسم.

مدتي پيش، با ميلياردر آينده، «جاش مك‌آفي» (Josh McAfee)، بنيان‌گذار مؤسسه‌ي مك‌آفي، حرف مي‌زدم و او به من گفت كه چگونه مي‌توان يك كسب و كار ميلياردي راه انداخت. جاش هم مثل خيلي از رفقاي ثروتمندم، تنها درباره‌ي «ذهنيت مولتي‌ميلياردر بودن» حرف مي‌زد.

«كِنِت كول» (Kenneth Cole)، طراح مد مشهور، به من گفت كه در ايجاد يك كسب‌وكار پايدار، اعتماد به غريزه و احساس دروني‌ نكته‌ي كليدي است. «كِوين اُلِري» (Kevin O’Leary)، ستاره‌ي «شارك تَنك» (Shark Tank)، ارزش حفظ روابط پرمنفعت را به من نشان داد. و «بِرت جِيكوبس» (Bert Jacob)، يكي از بنيان‌گذارانِ پوشاك «لايف ايز گود» (Life is Good)، به من توصيه كرد كه بايد توقعات و انتظاراتم را با مهم‌ترين سهام‌دارانم در ميان بگذارم.

«كَت كول» (Kat Cole)، مدير اجراييِ شركتِ «سينابِن» (Cinnabon) به من توصيه كرد كه همه‌ راه‌ها را امتحان كنم اما فقط بهترين‌ آنها را ادامه بدهم. «ماركِس لِمونيس» (Marcus Lemonis)، ستاره‌ي برنامه‌ي تلويزيوني «دِ پرافيت» (The Profit)، به من نشان داد كه چطور با استفاده از استعدادهايم مي‌توانم به هر جايي برسم. و «كِوين پِلانك»، بنيان‌گذار و مدير ارشد اجرايي شركت «آندِر آرمِر» (Under Armour)، من را متقاعد كرد كه چرا تنها بايد روي عَرضه‌ي برترين محصولاتم تمركز كنم.

مي‌توانم همين‌طور ادامه بدهم و تمام توصيه‌هاي دوستان ثروتمندم را برايتان تكرار بكنم. اما ترجيح مي‌دهم كه درباره‌ي چگونگي دست‌يابي به موفقيت‌هاي بزرگ در كسب‌وكار، به جمع‌بندي و نسخه‌ي خودم بپردازم:

۱.چيزي بزرگتر از خودتان بسازيد

بيشتر مردم موفقيت را تنها براي خودشان مي‌خواهند. آنها مي‌خواهند همه‌ي جايزه‌ها را دِرو كنند، عكس‌شان روي جلد همه‌ي مجله‌ها چاپ بشود و ميليون‌ها دلار درآمد داشته باشند. رسيدن به تمام اين موارد خيلي خوب است، اما شما بايد انگيزه‌اي مهم‌تر از خودتان داشته باشيد. بايد بدانيد كه هدف‌تان به مراتب از شما بزرگ‌تر و مهم‌تر است. چنين ذهنيتي نه‌تنها جلوي پيروزيِ شما را نمي‌گيرد‌، بلكه موفقيت‌هاي بيشتري را هم به سوي شما جذب خواهد كرد.

يك مديرِ دلسوز روي رشد افراد تيم‌اش تمركز مي‌كند و اين به نوبه‌ي خود منجر به رشد آنها خواهد شد. يكي از سرگرمي‌هاي ورزشيِ من دويدن و وزنه‌برداري است، و دريافته‌ام كه با كمك كردن به ديگران در ورزش كردن، در مقايسه با مواقعي كه به تنهايي ورزش مي‌كنم، قوي‌تر و سريع‌تر مي‌شوم. كمك به ديگران به همان اندازه‌ي كمك به خودتان وقت مي‌گيرد. به همين دليل آنهايي كه مي‌خواهند ثروتمند بشوند، بايد اول به غني كردن ديگران بينديشند.

يك ضرب‌المثل قديمي مي‌گويد كه «اگر مي‌خواهيد سريع حركت كنيد، تنها برويد، اما اگر قصدتان رسيدن به دوردست‌هاست، با ديگران همراه بشويد.»

۲. با متخصصان همراه شويد

هر مولتي‌ميليونر تيمي از افراد متخصص دارد كه از آنها توصيه‌هاي راهبردي مي‌گيرد. با اينكه هر كس براي خودش نظري دارد، اما علي‌القاعده بايد به بهترين نظر گوش بدهيد. من افراد بسياري را مي‌شناسم كه به نظرات اشتباه گوش مي‌دهند و اين مي‌تواند در آينده نتايج ويران‌كننده‌اي براي‌شان به بار بياورد. متخصصان صنعت خودتان را پيدا كنيد و اگر مي‌توانيد با آنها دوستي برقرار كنيد.

استخدام يك مديرِ اجرايي بهترين راه رسيدن به سطح بالاتر است. دوست‌تان ممكن است به شما بگويد كه «بايد بيشتر دراز و نشست بزني!» اما يك مربي نشان مي‌دهد كه اين كار چگونه شما را قوي‌تر مي‌كند و به اين ترتيب شما را به انجام آن ترغيب مي‌كند. كسي را پيدا كنيد كه با نيازهاي شما جور دربيايد. اكثر مربي‌هاي اجرايي ۱۰ تا ۲۰ درصد درآمد سالانه‌ي شما را به عنوان دستمزد طلب مي‌كنند، كه در صورت به كار بردن توصيه‌هاي‌شان، پرداخت آن آسان خواهد بود.

۳. سيستم‌هايي بسازيد كه با قدرت عمل مي‌كنند

مولتي‌ميليونرها خودشان به تنهايي نمي‌توانند اين كار را انجام بدهند. آنها سيستم‌ها و روندهايي دارند كه استعدادها و توانايي‌هاي‌شان را به نقطه اتكا تبديل مي‌كند. هميشه راه بهتر و سريع‌تري براي انجام كارها وجود دارد. اگر سيستمي براي موفقيت‌تان ايجاد كنيد، سرانجام به نتيجه خواهيد رسيد. ولي البته اين سيستم بايد مال خودتان باشد نه مال كس ديگري.

من عادات، ابزار و سيستم‌هايي دارم كه براي عملكرد كارآمدتر از آنها استفاده مي‌كنم. قبلا فكر مي‌كردم كه لازمه‌ي موفقيت اين است كه سر ساعت مشخصي بيدار بشوم. اما بعد فهميدم كه زمان اوج بهره‌وري من از ۱۰ شب تا ۴ صبح است. درست است كه من خيلي دير به تختخواب مي‌روم اما دريافته‌ام كه اين روش مزاياي بسياري به همراه داشته است. سحرخيزي آنهم ۵ صبح نسخه‌ي مناسبي براي همه نيست. در نتيجه شما بايد سيستم خاص خودتان را پيدا كنيد.

۴. در بازاريابي و فروش خبره شويد

بازاريابي پيام‌ معرفي محصول شما و فروش، متقاعد كردن افراد براي خريد اين محصول است. بازاريابي براي ايجاد اعتبار به شما كمك مي‌كند و فروش زماني انجام مي‌شود كه مردم به شهرت شما اعتماد كنند. بازاريابي «ستون فقراتِ» كسب‌وكار شماست و فروش «استخوان‌هاي مهره‌»يِ آن. اگر مي‌خواهيد كه كسب‌وكارتان پشتوانه‌ي محكمي داشته باشد، بايد در اين دو مهارت كليدي خبره شويد.

مولتي‌ميليونرها در بازاريابي و فروش متخصص‌اند. مهارت‌هاي‌شان آنها را به مراتب بالاتري مي‌رساند و به آنها اين امكان را مي‌دهد كه در زندگي‌شان از بهترين‌ها لذت ببرند. در دنياي امروز، يا بايد بفروشيد يا بايد بخريد. شما ابتدا بايد از نيازِ بازار اطلاع داشته باشيد و سپس راهي براي تأمين اين نيازها پيدا كنيد. خلاصه اينكه، شما بايد محصولي براي «عَرضه» داشته باشيد (فروش) و «قصه‌اي» تعريف كنيد تا مردم آن محصول را بخرند (بازاريابي).

«استيو جابز»، بنيان‌گذار و مدير اجرايي شركتِ «اَپل»، گفته است: «مردم خودشان هم نمي‌دانند چه مي‌خواهند تا اينكه شما آن را عرضه كنيد.»

۵. تصميمات سريع بگيريد

ما هر روز تصميمات فراواني مي‌گيريم. اما ثروتمندان اين كار را خيلي سريع انجام مي‌دهند چونكه خودشان را بهتر مي‌شناسند. بيشتر مردم روش تصميم گيري را ياد نگرفته‌اند و در عوض، به دنبال كساني مي‌گردند كه به جاي‌شان تصميم‌گيري كنند. به همين دليل است كه تنها ۱۰ درصد از مردم دنيا كارآفرين هستند و ۹۰ درصد بقيه را به كار مي‌گيرند.

تصميم‌گيري سريع مي‌تواند به شما كمك كند تا ثروتمند شويد. اخيرا شخصي به من گفت كه نمي‌تواند در يك رويداد خاص شركت كند چون خودش هم نمي‌دانست كه چه مي‌خواهد. در واقع او براي خلاص كردن خودش، به جاي تصميم‌گيري فقط بهانه‌تراشي كرد. در صورتي كه اگر يك مولتي‌ميليونر بود، به سرعت براي اين منظور تصميم‌گيري مي‌كرد. به جاي بهانه تراشي، تصميم‌گيري كنيد.

۶. اولويت‌هاي‌تان را مديريت كنيد

اولويت‌بندي يعني كار مهم‌تر را اول انجام بدهيد. در طول روز ممكن است كارهاي زيادي داشته باشيد. اما تنها بايد آنهايي را انجام دهيد كه بيشترين منفعت را براي‌تان دارد. بايد عادت كنيد كه كارهايي را كه وقت، انرژي و پول‌تان را هدر مي‌دهند، يا به ديگران محول كنيد يا به كل كنار بگذاريد. يادتان نرود كه وقت طلاست.

اولويت‌هاي اصلي‌تان در سال ۲۰۱۶ چيست؟ براي انجام آنها چه برنامه‌اي داريد؟ بهتر است اهداف‌تان را حتي‌الامكان بزرگ انتخاب كنيد. بيشتر مردم اهداف بسيار كوچكي دارند. اما افزايش درآمدِ اندك، براي مولتي‌ميليونرها اصلا جذاب نيست. در عوض سعي كنيد اهداف‌تان را به طور چشمگيري ارتقا بدهيد تا ارزش كسب‌وكارتان چندين برابر بشود. هدف‌تان هرچه باشد، ذهن‌تان حتما راهي براي تحقق‌اش پيدا خواهد كرد.

۷. بدون خستگي كار كنيد

۹۸ درصد مردم شب‌ها، روزهاي آخر هفته و تعطيلات را صرفا به استراحت مي‌پردازند و اين كاري كاملا احمقانه است. مطمئنا شما به استراحت نياز داريد، اما بايد توليد هم بكنيد. پس موقعي كه افراد بسياري به كمك شما نياز دارند، وقت‌تان را با خودخواهي تلف نكنيد! آيا مي‌دانيد كه خوشحالي واقعي‌تان با كاري كه انجام مي‌دهيد محقق مي‌شود؟

يكي از بازيكنان مشهور NBA به من گفته بود كه هيچ روزي را بدون ۱۰۰۰ پرتاب به داخل سبد نمي‌گذراند. در واقع مي‌خواست بگويد كه «تمام زندگي‌ام بسكتبال است!» او تحمل از دست دادن بازي‌هاي پلي‌آف را ندارد، چون در اين صورت احساس شكست مي‌كند، و دليل قهرمان بودن‌اش هم اين است. راز مولتي‌ميليونر شدن اين است كه به اهداف‌تان بچسبيد.

بهترين توصيه اين است كه «كسب‌وكارتان را با خوشي و لذت بياميزيد.»

۸. به ديگران خدمت كنيد

شگفت‌ اينكه مولتي‌ميليونرها براي پول كار نمي‌كنند. زيرا اگر هدف شان فقط به‌دست آوردن پول بود، بايد پس از به دست آوردن چند ميليونِ اول ديگر ادامه‌ نمي‌دانند. در واقع آنها به خاطر مردم كار مي‌كنند و مي‌دانند كه انسان‌ها مهم‌تر از پول‌اند. وقتي به ديگران خدمت مي‌كنيد، خودتان هم از آن سود خواهيد برد. اين قانوني است كه به طور خودكار اعمال مي‌شود.

من قبلا به كساني كه كاري را بدون دستمزد و به صورت داوطلبانه انجام مي‌دادند، مي‌خنديدم. اما الآن خودم هم همين كار را مي‌كنم. بيدار كه مي‌شوم، اولين چيزي كه از خودم مي‌پرسم معمولا اين است كه «چطور مي‌شود در كمترين زمان، به افراد بيشتري سود رساند؟» و در پايان روز، تَلّي از چك‌ را روي ميزم مي‌بينم كه براي نقد شدن به امضاي من نياز دارند. اين چك‌ها نتيجه‌ي خدمات خودم هستند.

۹. به دنبال پيشرفت مستمر باشيد

اگر مي‌خواهيد دنيا را تغيير بدهيد، بايد دانش فراواني را به كار بگيريد و تغييرات سريع ايجاد كنيد. بايد كتاب بخوانيد و ايده‌هايي را كه ياد مي‌گيريد، به طور عملي به كار ببريد. بيشتر دوستان ثروتمند من روزانه حداقل دو ساعت مطالعه مي‌كنند. اما آنها مطالب عمومي نمي‌خوانند. بلكه كتاب‌هاي آموزشي را زير و رو و يادداشت‌برداري مي‌كنند.

هر روز كه كارتان را شروع مي‌كنيد، از خودتان بپرسيد: «چگونه مي‌توانم پيشرفت كنم؟» اگر مهارتي وجود دارد كه به آن نياز داريد، هر چه زودتر يادش بگيريد. اكثر افراد تنها به اندازه‌ي يادگيري يك مهارتِ كوچك با دست‌يابي به موفقيت‌هاي بزرگ فاصله دارند. اگر مي‌خواهيد مولتي‌ميليونر شويد، بايد با جديت به توسعه‌ي مهارت‌هاي فردي بپردازيد و هر روز تغييراتي را در زندگي شخصي و حرفه‌اي‌تان ايجاد كنيد.

۱۰. بازخوردها را ببينيد

يك بار در كنفرانسي با «جك كَنفيلد» (Jack Canfield)، نويسنده و كارافرين مشهور آمريكايي، روي سِن بودم و او چيزي به من گفت كه هرگز فراموش نمي‌كنم. همين‌طور كه مرا به كناري مي‌كشيد، با لحني جدي گفت: «تفاوت اصلي بين نويسندگان پرفروش و نويسندگان تازه‌كار تنها در يك چيز است: بازخورد!» راز فروش چند ميلييونيِ كتاب‌هاي او در دو دهه اخير همين بوده است.

اگر مي‌خواهيد كسب‌وكار موفقي راه بيندازيد، بازخورد گرفتن از ديگران بسيار مفيد است. گاهي از هر جايي ممكن است بازخوردهاي عالي دريافت كنيد. بازخوردها مي‌توانند از همسر، فرزندان، همسايه‌ها و حتي مادرتان به شما برسند! اما اغلب از سوي بي‌رحم‌ترين منتقدان‌تان مي‌آيند و به شما نشان مي‌دهند كه بيشترين و عميق‌ترين تغييراتي كه بايد ايجاد كنيد، كجا هستند. هر وقت كه بازخوردي گرفتيد، تغييرات لازم را عملي كنيد.

براي مولتي‌ميليونر شدن بايد اين ۱۰ ذهنيت مولتي‌ميليونرها را در خودتان پرورش بدهيد. در اين صورت، افراد به كار شما توجه نشان خواهند داد و هر جا كه نياز داشته باشيد، به شما كمك خواهند كرد. با داشتن هدف و ايمان قوي به خودتان، در انجام كارهاي بزرگ هيچ محدوديتي وجود ندارد. اين نكته خط مقدم مولتي‌ميليونر شدن است. به ياد داشته باشيد كه از خدمت به مردم، سود خواهيد برد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com