عاشقانه ترينها

عشق و عاشقي

دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۰۳

۲۲ دليل كه مانع پيشرفت ما مي‌شوند

۲ بازديد

دليل اصلي اين اتفاق، پرسيدن سؤال بالاست. در واقع هر زماني كه چيزي جلوي موفقيت ما را مي‌گيرد، ما شانه‌ها را بالا مي‌اندازيم، آه مي‌كشيم و مي‌گوييم: «قسمت اينطور است و كاري از دست من بر نمي‌آيد.» در حالي‌ كه هميشه مشكل از خود ماست، از كارهايي است كه انجام مي‌دهيم يا انجام نمي‌دهيم و اين هيچ ربطي با سرنوشت و قسمت ما ندارد. پس بياييد هرگاه بر سر راه‌مان با مانعي روبه‌رو شديم از خود بپرسيم دليل وجود چنين مانعي چيست و زماني كه آن را شناسايي كرديم بفهميم چگونه مي‌توانيم آن را از سر راه برداريم. در آخر پس از اينكه به راه حلي قطعي رسيديم اقدام كنيم و آن مانع را از بين ببريم.

به اين ترتيب مي‌توانيد از اين نقشه‌ي سه مرحله‌اي براي مواجه شدن با موانع موفقيت‌تان استفاده كنيد:

۱. موانع را شناسايي كنيد.

۲. قدم‌هايي را كه بايد براي رفع آن مانع برداريد مشخص كنيد.

۳. دست به كار شويد و نقشه را عملي كنيد!

بزرگ‌ترين موانعي كه سرعت شما را در مسير موفقيت كم مي‌كنند موارد زير هستند. خوب به آنها فكر كنيد و تا مي‌توانيد آنها را در خود پيدا كنيد.

۱. به جاي اينكه تنظيمات خودتان را پياده كنيد، زندگي‌تان را روي حالت پيش‌فرض مي‌گذاريد

هميشه اينجوري است كه ما معمولا در مقابل اتفاقاتي كه مي‌افتد به صورت خودكار واكنش نشان مي‌دهيم و هيچ برنامه و فكري پشت رفتارمان نداريم. زماني كه هيچ فكري پشت عمل‌مان نباشد و خودكار واكنش نشان دهيم هيچ پيشرفتي هم وجود نخواهد داشت. راه‌حل هم اين است كه قبل از هر اقدامي چشمان‌مان را باز كنيم، آگاهانه مسائل مختلف را بررسي كنيم و از خود بپرسيم اين قدم چگونه مي‌تواند باعث پيشرفت من در مسير شود، آيا چيزي را تغيير مي‌دهد يا هيچ تأثيري در زندگي من نخواهد داشت.

۲. به جاي اينكه به بزرگسال درون‌ توجه كنيد، صداي كودك درون‌تان را مي‌شنويد

ما هميشه به طور مداوم دو نداي متفاوت در سرمان مي‌شنويم. يكي از آنها به ما مي‌گويد كه مي‌توانيم زندگي‌مان را بهبود ببخشيم و در مسير پيشرفت حركت كنيم. اين صداي خود واقعي ما، بزرگسال درون و خِرد دروني ماست. متأسفانه بيشتر اوقات صداي الهام‌بخش خِرد دروني ما در داد و بيدادِ كودك درون‌مان غرق مي‌شود، كه پر است از خاطرات كودكي ما. كودك درون ما شبيه گربه‌ي ترسويي است كه از هر كار جديدي مي‌ترسد و دشمن تغيير و تنوع است. ما عادت داريم كنترل زندگي‌مان را به اين گربه‌ي ترسو واگذار كنيم، در حالي‌ كه براي موفق شدن بايد به صداي بزرگسال درون‌مان هم گوش دهيم و شجاعانه از اقدامات و راه‌هاي جديد استقبال كنيم.

۳. به جاي برنامه‌ريزي بهانه مي‌تراشيد

موفقيت هيچ‌گاه تصادفي اتفاق نمي‌افتد، بلكه هميشه نتيجه‌ي اقداماتي است كه خودمان انجام مي‌دهيم. بايد بدانيم تا زماني كه مسئوليت كارهاي‌مان را به عهده مي‌گيريم قدرتمنديم، اما با انكار كردن اشتباهات و نواقص كارمان و توجيه كردن رفتار كودكانه‌ي‌مان خودمان را ضعيف جلوه داده و محكوم به شكست و متوسط بودن مي‌شويم. به ياد داشته باشيد، هيچ‌گاه با يك گوشه ايستادن، غر زدن و شكايت كردن از نامساعد بودنِ شرايط به جايي نمي‌رسيد، بلكه با اقدام كردن در راستاي ايده‌هاي جديدتان است كه پيشرفت مي‌كنيد.

۴. از اشتباه كردن مي‌ترسيد

زماني كه بچه بوديم هميشه از اشتباه كردن، مورد انتقاد واقع شدن، سركوب شدنِ احساسات‌مان، احمق جلوه كردن، شكستن قوانين و تنبيه شدن مي‌ترسيديم، چون وقتي اشتباه مي‌كرديم و حق با ما نبود، ممكن بود مسخره، تحقير و سرزنش شويم. اگر در بزرگسالي از وجود اين ترس‌هاي‌ كودكي آگاه نباشيم، به شدت مستعد اين خواهيم بود كه تحت تأثيرشان قرار بگيريم. مرتباً به خود يادآور شويد كه ديگر يك كودك نيستيد و عزم‌تان را جزم كنيد تا آگاهانه و شجاعانه رفتار كنيد.

۵. از قدرت دروني خودتان مي‌ترسيد

همه‌ي ما مي‌دانيم كه قدرت دروني بزرگي داريم. اين را از كارهايي كه انسان‌هاي بزرگ انجام داده‌اند دريافته‌ايم. همه‌ي ما طبيعت يكساني داريم. اگر ديگران قادر به انجام كارهاي بزرگ هستند ما هم هستيم، اما به دلايلي از بروز اين قدرت ترس داريم. مارين ويليامسون (Marianne Williamson) سخنران معروف، در اين‌باره مي‌گويد:

«عميق‌ترين ترسي كه در وجود هر انساني وجود دارد، ترس از ناتواني و نقص نيست، ترس از اين است كه قدرتي نامتناهي در وجودش حس مي‌كند؛ اين روشنايي است كه ما را بيشتر از هر چيز ديگري مي‌ترساند، نه تاريكي. هميشه در ذهن‌تان از خود مي‌پرسيد مگر من چه كسي‌ام كه پولدار و مشهور و بااستعداد و در عين حال زيبا باشم؟ سؤال اين است كه چرا نباشيد؟ شما آفريده‌ي خدا هستيد. شما با دست كم گرفتن خود هيچ خدمتي به كسي نمي‌كنيد. به هيچ وجه پذيرفته نيست كه براي اينكه ديگران احساس بدي در كنارتان نداشته باشند خودتان را پايين بياوريد. ما به اين دنيا آمده‌ايم تا زيبايي‌هاي پروردگار را كه در درون ما وجود دارد، جلوه‌گر كنيم و زماني كه اين كار را انجام داديم به طور ناخودآگاه به ديگران هم براي تابيدن و شكوفا شدن الهام بخشيده‌ايم. به محض اينكه از ترس‌هاي‌مان رهايي بيابيم، حضورمان به صورت ناخودآگاه باعث ايجاد احساس رهايي در ديگران مي‌شود.»

اگر براي‌تان اين سؤال مطرح شده است كه دليل اين همه ترس چيست، اين دلايل شايد شما را قانع كند:

  • اگر قدرت نامتناهي درون‌مان را به رسميت بشناسيم بايد مسئوليت آن را بپذيريم و ديگر نمي‌توانيم براي شكست‌هاي‌مان بهانه‌تراشي كنيم و ديگران را براي اشتباهات خودمان مقصر بدانيم.
  • از سخت كار كردن مي‌ترسيم و ترجيح مي‌دهيم كه بيهوده و بي‌هدف بچرخيم.
  • ممكن است ترس ما از اين باشد كه ديگران انتظارات زيادي داشته باشند يا حتي از ما سوء‌استفاده كنند.
  • ممكن است دوستان‌مان به موفقيت‌هاي‌ ما حسادت كرده و حتي كم‌كم ترك‌مان كنند.
۶. اعتماد به نفس نداريد

غالبا در كودكي اين را ملكه‌ي ذهن ما مي‌كنند كه نمي‌توانيم از خودمان مراقبت كنيم. در كودكي عادت داشته‌ايم براي فراهم كردن غذا، امنيت و مايحتاج‌مان به پدر و مادر تكيه كنيم. آنها به ما مي‌گفتند بايد چه كار كنيم، چه زماني به مدرسه يا پيش دكتر برويم، چه زماني بخوابيم، بازي كنيم و درس بخوانيم. در كودكي اين را ياد گرفته‌ايم كه نمي‌توانيم براي خودمان تصميم بگيريم و اين ديگران هستند كه بايد از ما مراقبت كنند. اگر دقت نداشته باشيم، بازمانده‌ي آن باورهايي كه در كودكي داشته‌ايم همراه ما خواهد ماند و در بزرگسالي همچنان به دنبال كمك گرفتن از ديگران خواهيم بود و هيچ اعتمادي به توانايي‌هاي خودمان نخواهيم داشت.

۷. به دنبال چيزهايي مي‌رويد كه مي‌خواهيد، نه آنچه نياز داريد

به عنوان يك مثال ساده، اگر فقط هر چيزي كه دوست داريم، مانند تنقلات و شريني‌جات، را بخوريم، مواد مورد نياز به بدن نمي‌رسند و اين امر برنامه‌هاي‌مان را براي داشتن بدني سالم از بين مي‌برد.

۸. تصميمات نادرست مي‌گيريد

براي مثال تصميم مي‌گيريد كه به جاي درس خواندن در دوران امتحانات، مهماني بگيريد يا در جواني وقتي كه سخت مشغول كار كردن هستيد پول‌تان را به جاي پس‌انداز، صرف خريدن ماشين گران‌قيمت مي‌كنيد. مثال ديگر خانواده‌هايي هستند كه گاهي براي فرزندان‌شان بيش از حد نياز هزينه مي‌كنند و زير بار قرض‌هاي سنگين مي‌روند. تصميم‌هاي اشتباه موقعيت ما را به خطر مي‌اندازند و باعث مي‌شوند در آينده نتوانيم موقعيت‌هاي اضطراري را كنترل كنيم.

۹. به گذشته‌ اجازه مي‌دهيد كنترل آينده‌ را در دست بگيرد

پدر و مادر سارا زماني كه او سه سال داشت از هم طلاق گرفتند و مادر سارا مجبور بود براي درآوردن هزينه‌هاي اوليه‌ي خود و دخترش دو شيفت كار كند. او به دليل كار زياد نمي‌توانست وقت زيادي براي راهنمايي كردن او و صحبت كردن با دخترش اختصاص دهد. اكنون سارا بسيار سردرگم است و زندگي چندان موفقي ندارد. «هيچ‌كاري نمي‌توانم انجام بدهم. هيچ‌كس هيچ‌وقت به من نگفته بايد چه كار كنم و من الان هيچ تصوري ندارم كه زندگي‌ام چه خواهد شد.» سارا با اين كار دارد به گذشته‌اش اجازه مي‌دهد كه آينده‌اش را كنترل كند. اين كاملا درست است كه هيچ‌كس نمي‌تواند گذشته‌اش را تغيير دهد، اما چيزي كه مي‌توانيم تغيير دهيم زاويه‌ي ديدمان به آن است. سارا هميشه مي‌توانست به جاي اينكه نبودن مادر و راهنمايي‌هايش را در زندگي ببيند، بيشتر متوجه اين مي‌شد كه مادرش تا چه حد روي پاي خودش ايستاده و در نبود پدر سارا تا چه حد پرتلاش است. او مي‌توانست درس‌هاي زيادي از فداكاري‌ها، ازخودگذشتگي‌ها و پشتكار مادرش بگيرد. به جاي اينكه به گذشته‌ي خود برچسب غم‌انگيز و افسرده‌كننده بزند، مي‌توانست آن را براي خود الهام‌بخشِ اين بداند كه چگونه مي‌توان در زندگي در سخت‌ترين شرايط هم با عشق و تلاش ادامه داد. به‌علاوه‌ي آن، سارا ديگر كودك نيست. چه چيزي مانع او مي‌شود كه به كتابخانه يا كتابفروشي برود و راهنمايي‌هايي را كه لازم دارد با كتاب خواندن بياموزد؟ او با كتاب خواندن مي‌تواند بزرگ‌ترين راهنمايي‌ها و درس‌هاي زندگي را از انسان‌هاي بزرگ ياد بگيرد.

۱۰. نگرش اشتباهي به زندگي داريد

بسيار عجيب است كه هنوز بسياري از مردم فكر مي‌كنند دليل مشكلات‌شان شرايط و آدم‌هاي ديگر است و تحت هيچ شرايطي به اين فكر نمي‌كنند كه طرز فكر و نگرش خودشان است كه باعث بروز اين مشكلات در زندگي‌شان مي‌شود. ۱۸۰۰ سال پيش، اپيكتتوس، فيلسوف يوناني اين درس را به شاگردانش مي‌داد كه «امور به خودي خود تشويش‌برانگيز نيستند، بلكه نحوه‌ي مواجهه‌ي ما است كه آنها را تشويش‌زا مي‌كند». درست در همان زمان، ماركوس آرليوس مي‌گفت: «اگر گمان مي‌بريد امور بيروني موجب رنجش و آزارتان شده‌اند، بدانيد كه هيچ‌چيز جز خود شما نمي‌تواند باعث آشفتگي‌تان شود. با قدرت تمام آثار آشفتگي‌هاي بيروني را از بين ببريد». به جاي اينكه از زمان حال‌تان شكايت كنيد، از آن لذت ببريد و با تغيير زاويه‌ي ديدتان به خود و ديگران بگوييد «فرقي نمي‌كند چه اتفاقي براي من بيفتد، من از زندگي‌ام لذت خواهم برد.»

۱۱. براي خشنودي‌هاي آني، موفقيت‌هاي بزرگِ آتي را عقب مي‌اندازيد

خيلي احمقانه است كه كسي آينده، موفقيت و رضايت و غرور ناشي از آن را كه مي‌تواند با تلاش كنوني به دست بياورد ناديده بگيرد تا صرفاً لذت‌هاي موقتِ زمان حال را دريابد. اما طبيعت مغز ما به گونه‌اي است كه لذت آني را به سختي‌اي كه نتيجه‌اش را بلافاصله دريافت نمي‌كند ترجيح مي‌دهد. به همين دليل است كه تعلل در انجام كارها تا اين حد همه‌گير است. چيزي كه همه‌ي ما بايد بدانيم اين است كه تعلل، به تعويق انداختن زندگي است، در حالي كه به تعويق انداختن زندگي معنايي ندارد. حال ما مي‌توانيم هميشه با گرفتن تصميمات خودآگاه براي تلاش، بر اين طبيعت‌مان غلبه كنيم. هرچه نباشد، پاداشي كه در قبال موفقيت كسب مي‌كنيم بسيار بزرگ‌تر از لذت آنيِ مهماني رفتن، تلويزيون نگاه كردن و بازي كردن است.

۱۲. تمايلي به پرداخت بهاي چيزي كه مي‌خواهيد، نداريد

هيچ‌كدام از ما مشكلي با پرداختن بهاي بليت كنسرت، سينما و يا بليت هواپيما براي سفرمان نداريم، اما جالب است كه دوست نداريم بهاي رسيدن‌ به موفقيت را بپردازيم! هر چيز باارزشي قيمتي دارد و ما هيچ‌گاه به آن نمي‌رسيم مگر اينكه بهايش را بپردازيم. اگر قرار است تلاشي را به سمت موفقيت آغاز كنيد، از ابتدا با خودتان تصميم بگيريد كه با اشتياق حاضريد تمام بهايي را كه براي رسيدن به آن لازم است بپردازيد. اگر اين تصميم را نگيريد و در ميانه‌ي كار دلسرد شويد، كوچك‌ترين تلاش‌تان هم بي‌ارزش است و همينطور زماني كه به پاي آن مي‌گذاريد به هدر خواهد رفت.

۱۳. از مشكلات‌ فرار مي‌كنيد

مشكل اصلي بر سر راه شما خود موانع نيستند، بلكه فرار كردن شما از آن موانع است. با خودتان فكر كنيد، دليل اينكه اكنون در جايگاهي كه دوست داريد نايستاده‌ايد، چيست؟ موانع هميشه بر سر راه شما هستند، پس بديهي است كه بايد آنها را حل كرده و از سر راه برداريد تا بتوانيد به پله‌هاي بعدي برسيد.

۱۴. انعطاف‌ نداريد

مسيري كه به سمت موفقيت مي‌رود هيچ‌گاه هموار نيست. دست‌اندازهايي كه سر راه قرار دارند ممكن است باعث زمين خوردن، لنگيدن و يا جهش شما بشوند. مردان و زنان موفق در مقابل اين دست‌اندازها انعطاف‌ به خرج مي‌دهند. آنها مي‌دانند كه پس از هر زمين خوردن بايد دوباره ايستاد و با نگرش مثبت قدرت خود را باز يافت. كتاب‌هايي وجود دارند كه مي‌توانند شما را در افزايش انعطاف‌پذيري‌تان ياري كنند.

۱۵. به جاي تقويت كردن نقاط قوت‌‌ بر نقاط ضعف‌ تمركز داريد

اينكه بخواهيد نقاط ضعف خودتان را از بين ببريد يا بهبود ببخشيد امري پسنديده‌ است، اما بزرگ‌ترين دستاوردها را هميشه نقاط قوت شما به دست خواهند آورد.

۱۶. زود تسليم مي‌شويد

اينكه پشت سر هم كاري را كه نتيجه‌اي ندارد تكرار كنيد، بسيار احمقانه است. اما از سوي ديگر، آيا احمقانه نيست كه فقط بعد از كمي تلاش زود تسليم شويد؟ موانع راه، براي اين نيست كه فرار كنيد و عقب بنشينيد، براي اين است كه ياد بگيريد و تجربه كسب كنيد. هميشه انتظار موانعي را بر سر راه‌تان داشته باشيد، چون كاملا طبيعي و بخشي از زندگي هستند. از طريق اين موانع ما ياد مي‌گيريم كدام راه‌ها به نتيجه مي‌رسند و كدام‌ها نمي‌رسند، ياد مي‌گيريم چه كارهايي را انجام دهيم و از كدام‌ كارها دوري كنيم. فراموش نكنيد كه موانع موقتي هستند و شكست به حساب نمي‌آيند.

۱۷. به جاي گوش دادن هميشه صحبت مي‌كنيد

هيچ‌گاه با حرف زدن و تكرار چيزهايي كه بلديم چيز جديدي ياد نمي‌گيريم. بايد بگذاريم ديگران صحبت كنند و با گوش دادن به آنها مسير يادگيري را براي خودمان باز بگذاريم. قبل از اينكه شروع به صحبت كنيد هميشه از خودتان بپرسيد: چرا الان بايد صحبت كنم؟

۱۸. احساس درماندگي و بيچارگي مي‌كنيد

هرگاه احساس درماندگي كرديد، به كمك فرد ديگري برويد. كمك كردن به ديگران حواس‌تان را از مشكلات خودتان پرت مي‌كند، متوجه‌تان مي‌كند كه مشكلات بدتري هم وجود دارد و باعث مي‌شود احساس قدرت بيشتري داشته باشيد. به ياد داشته باشيد هرگاه به ديگران كمك كنيد در واقع به خودتان هم كمك كرده‌ايد.

۱۹. قدم‌هاي اشتباهي براي موفقيت برمي‌داريد

بدون شك همه‌ي ما متوجه اهميت پيشرفت و ترقي هستيم. قدم‌هاي به سمت موفقيت پل‌هايي هستند از جايگاهي كه در حال حاضر هستيم به سمت جايگاهي كه دوست داريم در آن باشيم و هر قدمي كه برمي‌داريم اين مسير را كوتاه‌تر مي‌كند. با وجود اين بايد حواس‌مان باشد كه از اقدامات بيهوده و بدون هدف اجتناب كنيم. حركت را با پيشرفت اشتباه نگيريد. يك اسب گهواره‌اي هم هميشه در حركت است اما هيچ‌گاه قدمي به سمت جلو برنمي‌دارد.

۲۰. منفعل هستيد

دليل ديگر اهميت پيشرفت اين است كه نقطه‌ي مقابل پيشرفت، پسرفت است و ما بايد يكي از اين دو را انتخاب كنيم. دنيا هميشه در حال حركت است و هيچ چيزي در زندگي به معناي درجا زدن وجود ندارد؛ ما يا در حال پيشرفت هستيم يا پسرفت مي‌كنيم. شما كدام را انتخاب مي‌كنيد؟

۲۱. باور داريد كه فرد شكست‌خورده‌اي هستيد

شما به اين راحتي شكست نمي‌خوريد، بلكه تنها با موانع راه مواجه مي‌شويد و اگر هنوز از بسياري از موانع عبور نكرده‌ايد به اين خاطر است كه راه مواجهه با آنها را ياد نگرفته‌ايد. تلاش كنيد راه را پيدا كنيد و با از بين بردن موانع موقتي سرعت‌تان را در مسير سريع‌تر كنيد.

۲۲. طبيعت زندگي را درك نكرده‌ايد

هنري فورد، كارآفرين، مخترع، نويسنده و نظريه‌پرداز آمريكايي، كه شركت خودروسازي فورد را تأسيس كرد، در اين مورد مي‌گويد: «زندگي چيزي جز مجموعه‌اي از تجربيات، كه هر كدام ما را از پيش قوي‌تر مي‌كنند نيست. حتي اگر متوجه نشويم، سختي‌ها و غم‌هاي دنيا كه باعث آزار ما مي‌شوند در حال شكل دادن به شخصيت ما و پيش بردن زندگي ما هستند و از طريق حل همين مشكلات و سختي‌هاست كه ما شخصيت خودمان را مي‌شناسيم و براي خود ارزش قائل مي‌شويم.»

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


۱۰ توصيه مهم درباره‌ي پولدار شدن

۲ بازديد

من دوستان ثروتمند بسياري دارم كه خيلي وقت است از من مي‌خواهند كه اين مطلب را بنويسم.

مدتي پيش، با ميلياردر آينده، «جاش مك‌آفي» (Josh McAfee)، بنيان‌گذار مؤسسه‌ي مك‌آفي، حرف مي‌زدم و او به من گفت كه چگونه مي‌توان يك كسب و كار ميلياردي راه انداخت. جاش هم مثل خيلي از رفقاي ثروتمندم، تنها درباره‌ي «ذهنيت مولتي‌ميلياردر بودن» حرف مي‌زد.

«كِنِت كول» (Kenneth Cole)، طراح مد مشهور، به من گفت كه در ايجاد يك كسب‌وكار پايدار، اعتماد به غريزه و احساس دروني‌ نكته‌ي كليدي است. «كِوين اُلِري» (Kevin O’Leary)، ستاره‌ي «شارك تَنك» (Shark Tank)، ارزش حفظ روابط پرمنفعت را به من نشان داد. و «بِرت جِيكوبس» (Bert Jacob)، يكي از بنيان‌گذارانِ پوشاك «لايف ايز گود» (Life is Good)، به من توصيه كرد كه بايد توقعات و انتظاراتم را با مهم‌ترين سهام‌دارانم در ميان بگذارم.

«كَت كول» (Kat Cole)، مدير اجراييِ شركتِ «سينابِن» (Cinnabon) به من توصيه كرد كه همه‌ راه‌ها را امتحان كنم اما فقط بهترين‌ آنها را ادامه بدهم. «ماركِس لِمونيس» (Marcus Lemonis)، ستاره‌ي برنامه‌ي تلويزيوني «دِ پرافيت» (The Profit)، به من نشان داد كه چطور با استفاده از استعدادهايم مي‌توانم به هر جايي برسم. و «كِوين پِلانك»، بنيان‌گذار و مدير ارشد اجرايي شركت «آندِر آرمِر» (Under Armour)، من را متقاعد كرد كه چرا تنها بايد روي عَرضه‌ي برترين محصولاتم تمركز كنم.

مي‌توانم همين‌طور ادامه بدهم و تمام توصيه‌هاي دوستان ثروتمندم را برايتان تكرار بكنم. اما ترجيح مي‌دهم كه درباره‌ي چگونگي دست‌يابي به موفقيت‌هاي بزرگ در كسب‌وكار، به جمع‌بندي و نسخه‌ي خودم بپردازم:

۱.چيزي بزرگتر از خودتان بسازيد

بيشتر مردم موفقيت را تنها براي خودشان مي‌خواهند. آنها مي‌خواهند همه‌ي جايزه‌ها را دِرو كنند، عكس‌شان روي جلد همه‌ي مجله‌ها چاپ بشود و ميليون‌ها دلار درآمد داشته باشند. رسيدن به تمام اين موارد خيلي خوب است، اما شما بايد انگيزه‌اي مهم‌تر از خودتان داشته باشيد. بايد بدانيد كه هدف‌تان به مراتب از شما بزرگ‌تر و مهم‌تر است. چنين ذهنيتي نه‌تنها جلوي پيروزيِ شما را نمي‌گيرد‌، بلكه موفقيت‌هاي بيشتري را هم به سوي شما جذب خواهد كرد.

يك مديرِ دلسوز روي رشد افراد تيم‌اش تمركز مي‌كند و اين به نوبه‌ي خود منجر به رشد آنها خواهد شد. يكي از سرگرمي‌هاي ورزشيِ من دويدن و وزنه‌برداري است، و دريافته‌ام كه با كمك كردن به ديگران در ورزش كردن، در مقايسه با مواقعي كه به تنهايي ورزش مي‌كنم، قوي‌تر و سريع‌تر مي‌شوم. كمك به ديگران به همان اندازه‌ي كمك به خودتان وقت مي‌گيرد. به همين دليل آنهايي كه مي‌خواهند ثروتمند بشوند، بايد اول به غني كردن ديگران بينديشند.

يك ضرب‌المثل قديمي مي‌گويد كه «اگر مي‌خواهيد سريع حركت كنيد، تنها برويد، اما اگر قصدتان رسيدن به دوردست‌هاست، با ديگران همراه بشويد.»

۲. با متخصصان همراه شويد

هر مولتي‌ميليونر تيمي از افراد متخصص دارد كه از آنها توصيه‌هاي راهبردي مي‌گيرد. با اينكه هر كس براي خودش نظري دارد، اما علي‌القاعده بايد به بهترين نظر گوش بدهيد. من افراد بسياري را مي‌شناسم كه به نظرات اشتباه گوش مي‌دهند و اين مي‌تواند در آينده نتايج ويران‌كننده‌اي براي‌شان به بار بياورد. متخصصان صنعت خودتان را پيدا كنيد و اگر مي‌توانيد با آنها دوستي برقرار كنيد.

استخدام يك مديرِ اجرايي بهترين راه رسيدن به سطح بالاتر است. دوست‌تان ممكن است به شما بگويد كه «بايد بيشتر دراز و نشست بزني!» اما يك مربي نشان مي‌دهد كه اين كار چگونه شما را قوي‌تر مي‌كند و به اين ترتيب شما را به انجام آن ترغيب مي‌كند. كسي را پيدا كنيد كه با نيازهاي شما جور دربيايد. اكثر مربي‌هاي اجرايي ۱۰ تا ۲۰ درصد درآمد سالانه‌ي شما را به عنوان دستمزد طلب مي‌كنند، كه در صورت به كار بردن توصيه‌هاي‌شان، پرداخت آن آسان خواهد بود.

۳. سيستم‌هايي بسازيد كه با قدرت عمل مي‌كنند

مولتي‌ميليونرها خودشان به تنهايي نمي‌توانند اين كار را انجام بدهند. آنها سيستم‌ها و روندهايي دارند كه استعدادها و توانايي‌هاي‌شان را به نقطه اتكا تبديل مي‌كند. هميشه راه بهتر و سريع‌تري براي انجام كارها وجود دارد. اگر سيستمي براي موفقيت‌تان ايجاد كنيد، سرانجام به نتيجه خواهيد رسيد. ولي البته اين سيستم بايد مال خودتان باشد نه مال كس ديگري.

من عادات، ابزار و سيستم‌هايي دارم كه براي عملكرد كارآمدتر از آنها استفاده مي‌كنم. قبلا فكر مي‌كردم كه لازمه‌ي موفقيت اين است كه سر ساعت مشخصي بيدار بشوم. اما بعد فهميدم كه زمان اوج بهره‌وري من از ۱۰ شب تا ۴ صبح است. درست است كه من خيلي دير به تختخواب مي‌روم اما دريافته‌ام كه اين روش مزاياي بسياري به همراه داشته است. سحرخيزي آنهم ۵ صبح نسخه‌ي مناسبي براي همه نيست. در نتيجه شما بايد سيستم خاص خودتان را پيدا كنيد.

۴. در بازاريابي و فروش خبره شويد

بازاريابي پيام‌ معرفي محصول شما و فروش، متقاعد كردن افراد براي خريد اين محصول است. بازاريابي براي ايجاد اعتبار به شما كمك مي‌كند و فروش زماني انجام مي‌شود كه مردم به شهرت شما اعتماد كنند. بازاريابي «ستون فقراتِ» كسب‌وكار شماست و فروش «استخوان‌هاي مهره‌»يِ آن. اگر مي‌خواهيد كه كسب‌وكارتان پشتوانه‌ي محكمي داشته باشد، بايد در اين دو مهارت كليدي خبره شويد.

مولتي‌ميليونرها در بازاريابي و فروش متخصص‌اند. مهارت‌هاي‌شان آنها را به مراتب بالاتري مي‌رساند و به آنها اين امكان را مي‌دهد كه در زندگي‌شان از بهترين‌ها لذت ببرند. در دنياي امروز، يا بايد بفروشيد يا بايد بخريد. شما ابتدا بايد از نيازِ بازار اطلاع داشته باشيد و سپس راهي براي تأمين اين نيازها پيدا كنيد. خلاصه اينكه، شما بايد محصولي براي «عَرضه» داشته باشيد (فروش) و «قصه‌اي» تعريف كنيد تا مردم آن محصول را بخرند (بازاريابي).

«استيو جابز»، بنيان‌گذار و مدير اجرايي شركتِ «اَپل»، گفته است: «مردم خودشان هم نمي‌دانند چه مي‌خواهند تا اينكه شما آن را عرضه كنيد.»

۵. تصميمات سريع بگيريد

ما هر روز تصميمات فراواني مي‌گيريم. اما ثروتمندان اين كار را خيلي سريع انجام مي‌دهند چونكه خودشان را بهتر مي‌شناسند. بيشتر مردم روش تصميم گيري را ياد نگرفته‌اند و در عوض، به دنبال كساني مي‌گردند كه به جاي‌شان تصميم‌گيري كنند. به همين دليل است كه تنها ۱۰ درصد از مردم دنيا كارآفرين هستند و ۹۰ درصد بقيه را به كار مي‌گيرند.

تصميم‌گيري سريع مي‌تواند به شما كمك كند تا ثروتمند شويد. اخيرا شخصي به من گفت كه نمي‌تواند در يك رويداد خاص شركت كند چون خودش هم نمي‌دانست كه چه مي‌خواهد. در واقع او براي خلاص كردن خودش، به جاي تصميم‌گيري فقط بهانه‌تراشي كرد. در صورتي كه اگر يك مولتي‌ميليونر بود، به سرعت براي اين منظور تصميم‌گيري مي‌كرد. به جاي بهانه تراشي، تصميم‌گيري كنيد.

۶. اولويت‌هاي‌تان را مديريت كنيد

اولويت‌بندي يعني كار مهم‌تر را اول انجام بدهيد. در طول روز ممكن است كارهاي زيادي داشته باشيد. اما تنها بايد آنهايي را انجام دهيد كه بيشترين منفعت را براي‌تان دارد. بايد عادت كنيد كه كارهايي را كه وقت، انرژي و پول‌تان را هدر مي‌دهند، يا به ديگران محول كنيد يا به كل كنار بگذاريد. يادتان نرود كه وقت طلاست.

اولويت‌هاي اصلي‌تان در سال ۲۰۱۶ چيست؟ براي انجام آنها چه برنامه‌اي داريد؟ بهتر است اهداف‌تان را حتي‌الامكان بزرگ انتخاب كنيد. بيشتر مردم اهداف بسيار كوچكي دارند. اما افزايش درآمدِ اندك، براي مولتي‌ميليونرها اصلا جذاب نيست. در عوض سعي كنيد اهداف‌تان را به طور چشمگيري ارتقا بدهيد تا ارزش كسب‌وكارتان چندين برابر بشود. هدف‌تان هرچه باشد، ذهن‌تان حتما راهي براي تحقق‌اش پيدا خواهد كرد.

۷. بدون خستگي كار كنيد

۹۸ درصد مردم شب‌ها، روزهاي آخر هفته و تعطيلات را صرفا به استراحت مي‌پردازند و اين كاري كاملا احمقانه است. مطمئنا شما به استراحت نياز داريد، اما بايد توليد هم بكنيد. پس موقعي كه افراد بسياري به كمك شما نياز دارند، وقت‌تان را با خودخواهي تلف نكنيد! آيا مي‌دانيد كه خوشحالي واقعي‌تان با كاري كه انجام مي‌دهيد محقق مي‌شود؟

يكي از بازيكنان مشهور NBA به من گفته بود كه هيچ روزي را بدون ۱۰۰۰ پرتاب به داخل سبد نمي‌گذراند. در واقع مي‌خواست بگويد كه «تمام زندگي‌ام بسكتبال است!» او تحمل از دست دادن بازي‌هاي پلي‌آف را ندارد، چون در اين صورت احساس شكست مي‌كند، و دليل قهرمان بودن‌اش هم اين است. راز مولتي‌ميليونر شدن اين است كه به اهداف‌تان بچسبيد.

بهترين توصيه اين است كه «كسب‌وكارتان را با خوشي و لذت بياميزيد.»

۸. به ديگران خدمت كنيد

شگفت‌ اينكه مولتي‌ميليونرها براي پول كار نمي‌كنند. زيرا اگر هدف شان فقط به‌دست آوردن پول بود، بايد پس از به دست آوردن چند ميليونِ اول ديگر ادامه‌ نمي‌دانند. در واقع آنها به خاطر مردم كار مي‌كنند و مي‌دانند كه انسان‌ها مهم‌تر از پول‌اند. وقتي به ديگران خدمت مي‌كنيد، خودتان هم از آن سود خواهيد برد. اين قانوني است كه به طور خودكار اعمال مي‌شود.

من قبلا به كساني كه كاري را بدون دستمزد و به صورت داوطلبانه انجام مي‌دادند، مي‌خنديدم. اما الآن خودم هم همين كار را مي‌كنم. بيدار كه مي‌شوم، اولين چيزي كه از خودم مي‌پرسم معمولا اين است كه «چطور مي‌شود در كمترين زمان، به افراد بيشتري سود رساند؟» و در پايان روز، تَلّي از چك‌ را روي ميزم مي‌بينم كه براي نقد شدن به امضاي من نياز دارند. اين چك‌ها نتيجه‌ي خدمات خودم هستند.

۹. به دنبال پيشرفت مستمر باشيد

اگر مي‌خواهيد دنيا را تغيير بدهيد، بايد دانش فراواني را به كار بگيريد و تغييرات سريع ايجاد كنيد. بايد كتاب بخوانيد و ايده‌هايي را كه ياد مي‌گيريد، به طور عملي به كار ببريد. بيشتر دوستان ثروتمند من روزانه حداقل دو ساعت مطالعه مي‌كنند. اما آنها مطالب عمومي نمي‌خوانند. بلكه كتاب‌هاي آموزشي را زير و رو و يادداشت‌برداري مي‌كنند.

هر روز كه كارتان را شروع مي‌كنيد، از خودتان بپرسيد: «چگونه مي‌توانم پيشرفت كنم؟» اگر مهارتي وجود دارد كه به آن نياز داريد، هر چه زودتر يادش بگيريد. اكثر افراد تنها به اندازه‌ي يادگيري يك مهارتِ كوچك با دست‌يابي به موفقيت‌هاي بزرگ فاصله دارند. اگر مي‌خواهيد مولتي‌ميليونر شويد، بايد با جديت به توسعه‌ي مهارت‌هاي فردي بپردازيد و هر روز تغييراتي را در زندگي شخصي و حرفه‌اي‌تان ايجاد كنيد.

۱۰. بازخوردها را ببينيد

يك بار در كنفرانسي با «جك كَنفيلد» (Jack Canfield)، نويسنده و كارافرين مشهور آمريكايي، روي سِن بودم و او چيزي به من گفت كه هرگز فراموش نمي‌كنم. همين‌طور كه مرا به كناري مي‌كشيد، با لحني جدي گفت: «تفاوت اصلي بين نويسندگان پرفروش و نويسندگان تازه‌كار تنها در يك چيز است: بازخورد!» راز فروش چند ميلييونيِ كتاب‌هاي او در دو دهه اخير همين بوده است.

اگر مي‌خواهيد كسب‌وكار موفقي راه بيندازيد، بازخورد گرفتن از ديگران بسيار مفيد است. گاهي از هر جايي ممكن است بازخوردهاي عالي دريافت كنيد. بازخوردها مي‌توانند از همسر، فرزندان، همسايه‌ها و حتي مادرتان به شما برسند! اما اغلب از سوي بي‌رحم‌ترين منتقدان‌تان مي‌آيند و به شما نشان مي‌دهند كه بيشترين و عميق‌ترين تغييراتي كه بايد ايجاد كنيد، كجا هستند. هر وقت كه بازخوردي گرفتيد، تغييرات لازم را عملي كنيد.

براي مولتي‌ميليونر شدن بايد اين ۱۰ ذهنيت مولتي‌ميليونرها را در خودتان پرورش بدهيد. در اين صورت، افراد به كار شما توجه نشان خواهند داد و هر جا كه نياز داشته باشيد، به شما كمك خواهند كرد. با داشتن هدف و ايمان قوي به خودتان، در انجام كارهاي بزرگ هيچ محدوديتي وجود ندارد. اين نكته خط مقدم مولتي‌ميليونر شدن است. به ياد داشته باشيد كه از خدمت به مردم، سود خواهيد برد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


كم‌خوابي چه تاثيري بر شما و شغل‌تان دارد؟

۲ بازديد

طبق تحقيقات مركز تخصصيِ خواب در دانشكده‌ي پزشكي هاروارد، بهره‌وريِ كوتاه‌مدتي كه از كاهش زمان خواب، به نفعِ كار بيشتر به‌دست مي‌آيد، به‌سرعت با اثرات زيان‌آور كم‌خوابي از بين مي‌رود، اثراتي كه خود را با تغيير حال‌وهوا، كاهش توانايي در تمركز و كاهش دست‌يابي به عملكرد بالاي مغز در روزهاي آتي نشان مي‌دهند. اثرات منفيِ كمبود خواب به قدري زياد است كه كارائيِ افراد مست در مقايسه با كساني كه كمبود خواب دارند، بهتر است!

چرا براي انجام كارهايتان به خواب كافي نياز داريد؟

همه مي‌دانيم كه خواب براي مغز شما خوب است، اما تحقيق جديد دانشگاه روچستر، اولين شواهد مستقيم را فراهم كرده است كه نشان مي‌دهد چرا سلول‌هاي مغز نياز به خواب دارند (آن هم خواب به روش صحيح، كه راجع به آن صحبت خواهيم كرد). يافته‌هاي اين تحقيق نشان مي‌دهد زماني كه مي‌خوابيد، مغز، پروتئين‌هاي سمّيِ حاصل از نورون‌هاي خود را كه در اثر فعاليت عصبي در زمان بيداري ترشح مي‌شوند، از بين مي‌برد. متأسفانه فقط در زمان خواب است كه مغز مي‌تواند آنها را از بين ببرد. پس زماني كه خواب كافي نداريد، پروتئين‌هاي سمّي در سلول‌هاي مغز شما باقي مي‌مانند و باعث ضعف در توانايي فكر كردن شما مي‌شوند، فقداني كه مقدار زيادي كافئين هم، آن را ترميم نمي‌كند.

كمبود خواب به تمام عملكردهاي مغزتان آسيب مي‌رساند. توانايي‌تان براي پردازش اطلاعات و حل مسئله را كاهش مي‌دهد، خلاقيت را در شما از بين مي‌برد و سطح استرس و واكنش‌‌هاي احساسي را به‌شدت افزايش مي‌دهد.

كمبود خواب چه تأثيري بر سلامت شما دارد؟

فقدان خواب كافي به مشكلات جدي سلامت مرتبط است، از جمله حمله‌ي قلبي، سكته، ديابت نوع ۲ و چاقي. همچنين كم‌خوابي، باعث استرس بيشتر مي‌شود، زيرا بدنتان شروع به توليد بيش از حد هورمون كورتيزول مي‌كند. كورتيزولِ اضافه، اثراتي منفي‌‌ براي سلامتي دارد و به سيستم ايمني آسيب مي‌رساند. افزون بر اين، كم‌خوابي باعث مي‌شود پيرتر به نظر برسيد، زيرا كورتيزول، كلاژن پوست را كه باعث صافي و شادابيِ آن مي‌شود، از بين مي‌برد. كمبود خواب در مردان نيز مقدار تستسترون و تعداد اسپرم‌ها را كاهش مي‌دهد.

مطالعات بسياري نشان داده‌اند كساني كه خواب كافي دارند عمر طولاني‌تر و زندگي سالم‌تري دارند. اما گاهي حتي دانستن اين موضوع هم انگيزه‌ي كافي در افراد ايجاد نمي‌كند تا به خواب كافيِ خود توجه كنند. پس اين مورد را در ذهن داشته باشيد كه كم‌خوابي باعث چاقي مي‌شود. كمبود خواب، توانايي بدن براي سوزاندن كربوهيدرات‌ها و كنترل مواد غذايي دريافتي را به خطر مي‌اندازد. زماني كه كم‌تر مي‌خوابيد غذاي بيشتري مصرف مي‌كنيد و مشكل بيش‌تري براي سوزاندن كالري‌هاي مصرف شده داريد. كمبود خواب با افزايش هورمون گرلين (هورمون محرك اشتها)، فرد را گرسنه‌تر مي‌كند و احساس سيري را با كاهش مقدار هورمون لپتين (هورمون سيري)، دشوار مي‌سازد. افرادي كه كمتر از ۶ ساعت در شب مي‌خوابند، در مقايسه با كساني كه ۷ تا ۹ ساعت در شب مي‌خوابند، ۳۰ درصد بيش‌تر در معرضِ چاق شدن، قرار دارند.

چه مقدار خواب كافي است؟

بيشتر افراد به ۷ تا ۹ ساعت خواب در شب نياز دارند تا استراحت كاملي داشته باشند. افراد كمي هستند كه با كمتر از ۷ ساعت خواب در شب مشكلي ندارند و افراد كمي نيز هستند كه بدون تغيير اساسي در وضع سلامت‌شان، به بيش از ۹ ساعت خواب نياز دارند. و اين امر به اين دليل اهميت مي‌يابد كه طبق تحقيقات مؤسسه‌ي ملي خواب امريكا، بيش از نيمي از مردم امريكا كم‌تر از ۷ ساعتِ استاندارد، در شب مي‌خوابند. البته اين موضوع براي افرادي كه براي رسيدن به هدفشان، هيچوقت دست از تلاش برنمي‌دارند، خيلي بدتر از اين حرف‌هاست.

تحقيقي روي ۵۰۰ مدير ارشد اجرايي نشان داد كه نيمي از آنها كمتر از ۶ ساعت در شب مي‌خوابند، مسئله‌اي كه تنها به رأسِ سازمان‌ها ختم نمي‌شود. طبق تحقيقات مركز پيشگيري و كنترلِ بيماري‌ها، يك سوم كارگران امريكايي كم‌تر از ۶ ساعت در شب مي‌خوابند و اين كمبود خواب باعث پايين آمدن بهره‌وري مي‌شود كه در نتيجه براي كسب‌و‌كارهاي ايالات متحده امريكا، سالانه هزينه‌اي بيش از ۶۳ ميليارد دلار به دنبال دارد.

كاري براي كم‌خوابي‌ها انجام دهيد

علاوه بر مزاياي مشهودِ خواب، مانند فكرِ باز و حفظ سلامت، مواردي مانند تواناييِ مديريت احساسات و حفظ آرامش در موقعيت‌هاي دشوار، خواب كافي ارتباط مستقيمي با عملكرد شما دارد. وب‌سايت TalentSmart مطالعه‌اي بر روي بيش از يك ميليون نفر انجام داده است و دريافته است كه ۹۰ درصد از كساني كه داراي عملكرد عالي هستند، هوش هيجاني (EQ) بالايي دارند. اين افراد داراي مهارت‌هايي براي درك و استفاده از احساسات به نفع خود هستند و براي رسيدن به اين هدف، داشتن خواب كافي، يكي از بزرگ‌ترين‌ ابزارهايي است كه در اختيار دارند.

افراد داراي هوش هيجاني بالا مي‌دانند كه نه‌تنها ميزان ساعت‌هاي خواب مهم است، بلكه كيفيت خواب نيز از اهميت بالايي برخوردار است. زماني كه مقدار خواب لازم براي بدن‌تان را برآورده مي‌كنيد، قطعا بايد كيفيت خوابتان را با بهداشت مناسب خواب افزايش دهيد. قاتلان پنهان بسياري وجود دارند كه كيفيت خواب را از بين مي‌برند. ۱۰ استراتژي‌اي كه در ادامه آمده به شما كمك مي‌كند تا اين قاتلان را بشناسيد و خواب‌تان را از شر اين مزاحمان، پاكسازي كنيد. استراتژي‌هاي زير را به كار ببنديد تا از مزاياي سلامت و عملكرد آن كه از كميّت و كيفيت صحيح خواب به دست مي‌آيد، بهره ببريد.

۱. قرص‌هاي خواب را كنار بگذاريد

منظورم از قرص خواب هر آن‌ چيزي است كه مي‌خوريد تا شما را آرام كند و بتوانيد بخوابيد. الكل، Nyquil، Benadryl، Valium، Ambien و يا هر چيز ديگري؛ زيرا همه‌ي آن‌ها به شدت فرآيند طبيعي خواب را در مغز مختل مي‌كنند. آيا تا به‌حال متوجه شده‌ايد كه با استفاده از اين آرام‌بخش‌ها، خواب‌هاي واقعا عجيبي مي‌بينيد؟ وقتي كه مي‌خوابيد و مغز سم‌ها را از بين مي‌برد، مراحل پيچيده‌اي را پشت سر مي‌گذارد. گاهي براي عبور از اين مراحل،‌ در خاطرات روز مي‌گَردد و آنها را ذخيره يا پاك مي‌كند (كه باعث به وجود آمدن خواب يا رؤيا مي‌شود). آرام‌بخش‌ها اين چرخه را به هم مي‌زنند، و فرآيند طبيعيِ مغز را تغيير مي‌دهند.

هر آن‌ چيزي كه در فرآيند طبيعي خواب مداخله كند، عواقب ناخوشايندي در كيفيت خواب‌تان دارد. بسياري از استراتژي‌هايي كه در ادامه آمده‌ است، عواملي را كه فرآيند بهبودي را مختل مي‌كنند، حذف مي‌كند. اگر رها كردن قرص‌هاي خواب دشوار است، از استراتژي‌هاي ديگر (مانند كاهش مصرف كافئين) كمك بگيريد زيرا به خواب طبيعي شما كمك بيش‌تري مي‌كند و وابستگي‌تان به آرام‌بخش‌ها را كاهش مي‌دهد.

توجه: اگر داروهاي خواب شما تجويز پزشك‌تان است حتما در اين باره با او مشورت كنيد.

۲. از مصرف كافئين بپرهيزيد (حداقل بعد از ناهار)

مي‌توانيد با كاهش مصرف كافئين، بيش‌تر بخوابيد و كيفيت خواب‌تان را نيز افزايش دهيد. كافئين، محرك قدرتمندي است كه با افزايش توليدِ آدرنالين و ايجاد وقفه در مواد شيمياييِ مولد خواب در مغز، خوابيدن را مختل مي‌كند. كافئين، نيمه‌عمر ۶ ساعته دارد و بنابراين، ۲۴ ساعت كامل طول مي‌كشد تا از سيستمِ بدن شما خارج شود. اگر ساعت ۸ صبح يك فنجان قهوه بخوريد، ساعت ۸ شب هنوز ۲۵ درصد از كافئين آن در بدن شما وجود دارد و يا هر مقداري كه از ظهر به بعد مصرف كنيد تا ساعت خواب، ۵۰ درصد از آن، در بدن شما موجود خواهد بود. كافئين موجود در خون شما كه اثرات منفي آن به ميزان مصرفش بستگي دارد، به خواب رفتن و خواب مداوم را براي‌تان دشوار خواهد كرد.

زماني كه بالاخره به خواب مي‌رويد، اتفاق بدتري در انتظارتان است. كافئين كيفيت خواب‌تان را در مرحله‌ي حركات سريع چشم (REM) كاهش مي‌دهد، مرحله‌اي كه جسم شما در حال تجديد قوا مي‌باشد. زماني كه كافئين، خواب‌تان را مختل مي‌كند، روز بعد با نقص در فرآيندهاي شناختي و احساسي از خواب بيدار مي‌شويد و به طور طبيعي تمايل داريد كه يك فنجان قهوه يا نوشيدني انرژي‌زا بخوريد تا هوشياري بيش‌تري به‌ دست آوريد و بدين ترتيب دور باطلي از رفتارهاي آسيب‌رسان را تكرار مي‌كنيد.

۳. شب‌ها از نور آبي استفاده نكنيد

اين موردِ بسيار مهمي است كه بيشتر مردم حتي متوجه نمي‌شوند بر خواب‌شان اثر مي‌گذارد. نور با طول موج كوتاهِ آبي‌رنگ، نقش بسزايي در روحيه، سطح انرژي و كيفيتِ خواب‌تان دارد. نور آفتاب در صبح، حاوي مقدار زيادي از اين نورِ «آبي» است. نور آبي، زماني كه چشمان‌تان مستقيما در معرض آن قرار مي‌گيرد (نه از پشت پنجره يا هنگام استفاده از عينك آفتابي) از توليد هورمون ملاتونين كه خواب‌آور است، جلوگيري كرده و شما را هوشيار نگه مي‌دارد. پس قرار گرفتن در معرض نور خورشيد صبح‌گاهي عالي است و مي‌تواند تاثير مثبتي روي سطح انرژي و روحيه شما داشته باشد. اگر در طول روز به هر دليلي به نور آفتاب دسترسي نداريد، مي‌توانيد از لامپ‌هاي آبي رنگ استفاده كنيد.

پرتو خورشيد در بعدازظهر نور آبي خود را از دست مي‌دهد و اين امكان را براي بدن فراهم مي‌كند تا ملاتونين توليد كند و احساس خواب را در شما ايجاد كند. تا شب، مغز انتظار هيچ‌گونه نور آبي‌اي را ندارد و نسبت به آن بسيار حساس است. مسئله‌اي كه حساسيت نسبت به نور آبي براي خواب ايجاد مي‌كند اين است كه بسياري از ابزارهاي مورد علاقه‌ي ما در شب، مثل لپ‌تاپ، تبلت، تلويزيون و موبايل‌، اين نور آبي‌رنگ را با طول موج كوتاه انتشار مي‌دهند و اتفاقا نور لپ‌تاپ، تبلت و موبايل بسيار روشن است و مستقيما به صورت‌تان مي‌تابد. اين تماس، توليد ملاتونين را دچار نقص مي‌كند و توانايي شما براي به‌خواب رفتن و كيفيت خواب‌تان هنگام چرت زدن را دچار اختلال مي‌كند. به خاطر داشته باشيد، چرخه‌ي خواب فرآيندي است كه مغز را در تمام طول روز، درگير مي‏‌كند. زماني كه در شب، اين ابهام را براي مغزتان ايجاد مي‌كنيد كه نوري كه با آن مواجه شده است، نور صبح‌گاهي است، تمام فرآيند را با اثراتي كه بعد از به‌خواب رفتن شما ادامه مي‌يابد، از مسير طبيعي‌اش خارج مي‌كنيد. بهترين كاري كه مي‌توانيد انجام دهيد اين است كه بعد از شام از اين وسايل استفاده نكنيد (در مورد تلويزيون تا زماني كه با فاصله از آن بنشينند، مشكلي وجود ندارد). اگر مجبوريد كه از اين وسيله‌ها در شب استفاده كنيد، مي‌توانيد با استفاده از فيلتر يا محافظ‌هاي چشم، اين تماس را به حداقل برسانيد.

۴. هر روز در زمان مشخصي از خواب بيدار شويد

پيوستگي براي خواب مناسبِ شبانه بسيار مهم است، به ويژه زماني كه صحبت در مورد بيدار شدن است. بيدار شدن در زماني مشخص در هر روز باعث مي‌شود ريتم شبانه‌روزي شما منظم شود و در نتيجه حال‌و‌هوا و كيفيت خواب‌تان بهبود مي‌يابد. زماني كه ساعت بيداري مشخصي داريد، مغز شما خود را با آن ساعت وفق مي‌دهد و بعد از چرخه‌ي خواب، وقتي بيدار مي‌شويد، به‌حالت آماده‌باش درمي‌آيد تا بدن‌تان احساس كند استراحت كرده و حالا وقت هوشياري است. تقريبا يك ساعت پيش از اينكه بيدار شويد، سطح هورمون‌ها به تدريج افزايش مي‌يابد (همچنين دماي بدن و فشار خون) و اين مسئله باعث مي‌شود كه هوشيارتر شويد. به همين دليل است كه اغلب درست پيش از اينكه ساعت‌تان زنگ بخورد بيدار مي‌شويد.

حال اگر هر روز در زمان مشخصي از خواب بيدار نشويد، مغز نمي‌داند كه فرآيند خواب را چه زماني تكميل كند و چه زماني بايد شما را براي بيداري آماده كند. مدت‌ها پيش، نور خورشيد بود كه زمان بيدار شدنِ منظم را تضمين مي‌كرد. امروزه، ساعت‌زنگ‌دار، تنها راهي است كه بيشتر افراد مي‌توانند اين كار را انجام دهند و انجام موفقيت‌آميز اين كار به مقاومت در برابر وسوسه‌ي خوابيدن در زمان خستگي نياز دارد، چون واقعا با منظم نگه داشتن ساعت بيداري احساس بهتري خواهيد داشت.

۵. در تعطيلات آخر هفته زياد نخوابيد

بيش از روزهاي عادي خوابيدن آخرِ هفته، نتيجه‌ي عكس براي جبرانِ كم‌خوابي‌تان دارد. اين كار باعث ايجاد اختلال در ريتم شبانه‌روزي‌تان مي‌شود، زيرا نظم بيدار شدنِ شما را بر هم مي‌ريزد. زماني كه در طول هفته در ساعت مشخصي از خواب بيدار مي‌شويد اما در آخر هفته بيش از آن زمان مي‌خوابيد، احساس خستگي و بي‌حالي خواهيد كرد، زيرا مغز بدن را براي بيداري آماده نكرده است. اگر آخر هفته‌ها زيادي بخوابيد، مشكل خيلي زيادي ايجاد نمي‌كند، اما بهره‌وري‌تان را در اولين روز كاري بعد از تعطيلي كاهش مي‌دهد، زيرا چرخه‌ي خوابِ شما را مختل مي‌كند و بازگشت به برنامه‌ي منظمِ قبلي دشوار مي‌‌شود.

۶. بايد بدانيد به چه مقدار خواب نياز داريد

شما نمي‌توانيد كنترلي بر ميزان خوابِ مورد نيازتان داشته باشيد و دانشمندان نيز به تازگي موفقيت‌هايي را در كشف ژن‌‏هاي مربوط به ميزان خواب موردنياز، به‌دست آورده‏‌اند. مسئله اين است كه اكثر افراد بسيار كم‌تر از آنچه واقعا نياز دارند، مي‌خوابند و به همين دليل نيز، از آنچه انتظار مي‌رود، عملكرد پايين‌تري دارند، زيرا گمان مي‌كنند كه بدنشان خواب كافي دريافت مي‌كند. خيلي از ما، بعد از تجربه‌هاي تلخ، بالاخره اين واقعيت را قبول مي‌كنيم. آريانا هافينگتون (Arianna Huffington) از آن آدم‌هاي آشفته‌اي بود كه خواب ناكافي داشتند و زياد كار مي‌كردند، تا اينكه در يك بعدازظهر از فرط خستگي به طور ناگهاني از حال رفت. او بعد از اين اتفاق، با ايجاد تغييراتي در عادت‌هاي خوابش، موفقيت و تندرستي خود را جدّي‌تر گرفت. هافينگتون در اين باره مي‌گويد: «به تدريج خوابم را با اضافه كردن ۳۰ دقيقه در شب به ۷ تا ۸ ساعت رساندم. نتيجه حيرت‌انگيز بود. تمام تحقيقات نشان مي‌دهند، زماني كه خواب كافي داشته باشيم، همه چيز بهتر است: سلامتي، توانايي ذهني و آسودگي خيال؛ با خواب كافي ديگر در برابر هر اتفاق بدي، به‌سرعت از كوره در نمي‌رويم.»

هافينگتون، تنها فردي نيست كه اين اتفاق برايش افتاده است. كارآفرينان بزرگ نظير جف بزوس، وارن بافِت و شريل سندبرگ همگي از محاسن خواب كافي، تعريف مي‌كنند. حتي بيل گيتس، جغد شب بدنام، مزاياي آگاهي از ميزان خواب مورد نياز را تصديق كرده است: «من دوست دارم ۷ ساعت خواب شبانه داشته باشم، زيرا خواب كافي، همان چيزي است كه لازم دارم تا هوشيار، خلاق و شاد باشم.»

بهتر است از همين حالا بازيگوشي را كنار بگذاريد و شب‌ها زودتر بخوابيد تا به آن عدد جادويي كه براي خواب‌تان كفايت خواهد كرد، دست پيدا كنيد.

۷. كار را متوقف كنيد

كار كردن در عصر شما را در وضعيت هوشيار و فعال قرار مي‌دهد، در حالي كه بايد بدن در حالت استراحت باشد و آماده‌ي خواب شود. تحقيقات اخير نشان مي‌دهد كه تقريبا ۶۰ درصد از افراد تا زماني كه به خواب بروند، ايميل‌هاي كاري را در موبايل‌هايشان چك مي‌كنند. اجتناب از دستگاه‌ها و ابزارهاي حاوي نور آبي (كه در بالا مورد بحث قرار گرفت)، بعد از زمان مشخصي در عصر نيز، راه بسيار خوبي براي جلوگيري از كار است تا استراحت كنيد و براي خواب آماده شويد. اما اگر به دنبال كيفيت خواب هستيد بايد از هر گونه كاري پيش از خواب اجتناب كنيد.

۸. وقفه‌هاي خواب را از بين ببريد

متأسفانه براي كساني كه فرزند كوچكي دارند، كيفيت خواب به خاطر از خواب پريدن‌هاي مداوم، پايين مي‌آيد. موضوع مهم در اينجا حذف تمام عوامل تحت كنترلي است كه در خواب، وقفه ايجاد مي‌كنند. اگر صداي همسايه‌هاي‌تان بلند است، هنگام خواب از گوش‌گير استفاده كنيد. اگر دوستان‌تان در هر ساعتي از شب تماس مي‌گيرند، پيش از اينكه به خواب برويد، تلفن‌تان را در حالت سكوت قرار دهيد. اگر يك روز مي‌بايست خيلي زودتر از خواب بيدار مي‌شديد، مطمئن شويد كه ساعت زنگ‌دارتان را دوباره به حالت قبل برگردانده‌ايد. عصرها زياد آب ننوشيد تا مجبور نباشيد نيمه‌شب از سرويس بهداشتي استفاده كنيد. اگر همسرتان خروپُف مي‌كند… خوب خودتان بهتر مي‌دانيد! كارهاي كوچكِ زيادي وجود دارند كه با انجام آنها مي‌توانيد وقفه‌هاي غيرضروري‌ را كه خوابتان را مختل مي‌كنند، حذف كنيد.

۹. مراقبه كنيد

بسياري از افرادي كه مراقبه (مديتيشن) را فرا گرفته‌اند، مي‌گويند كيفيت خوابشان بهبود يافته و مي‌توانند. در واقع حتي اگر نتوانند به طور قابل توجهي ساعت‌هاي خوابشان را افزايش دهند، استراحت مورد نياز بدنشان را تأمين مي‌كنند. افرادي كه از بي‌خوابي رنج مي‌بردند، در يك دوره‌ي ۶ هفته‌ايِ مراقبه‌ي خودآگاه و شناخت‌درماني در مركز پزشكي استنفورد شركت كردند. در پايان دوره، ميانگين زماني براي به خواب رفتن‌شان را به نصف (از ۴۰ دقيقه به ۲۰ دقيقه) كاهش دادند و ۶۰ درصد شركت‌كنندگان، ديگر بي‌خواب به حساب نمي‌آمدند. شركت‌كنندگان اين مراقبه‌ها را يك سالِ كامل، پيگيري كردند و ادامه دادند. يافته‌هاي مطالعه‌ي مشابه ديگري در دانشكده‌ي پزشكي دانشگاه ماساچوست نشان داد كه ۹۱ درصد از شركت‌كنندگان يا مقدار داروهاي مصرفي مورد نياز خواب را كاهش دادند يا به طور كامل، مصرف دارو را بعد از مراقبه‌ي خودآگاه و دوره‌ي خواب‌درماني، متوقف كردند. حتما مراقبه را امتحان كنيد. حداقل زودتر خواب‌تان مي‌برد، زيرا به شما مي‌آموزد كه چطور ذهن‌تان را بعد از اينكه سرتان را روي بالش گذاشتيد، آرام و ساكت كنيد.

۱۰. اگر هيچ‌كدام از اين راه‌ها مؤثر نبودند، چرت بزنيد

اوج توليد ملاتونين بين ساعت‌هاي ۱ تا ۳ بعدازظهر اتفاق مي‌افتد كه علت خواب‌آلودگي افراد را در اين ساعت‌ها توجيه مي‌كند. شركت‌هايي مانند گوگل و زاپوس (Zappos) با ارائه‌ي فرصت به كارمندانشان براي چرتِ نيمروزي، از اين مسئله، براي افزايش بهره‏‌وري در محيط كار، استفاده مي‌كنند. اگر خواب كافي شبانه نداريد، اين احتمال وجود دارد كه تمايل شديدي براي خواب بعدازظهر احساس كنيد. زماني كه اين اتفاق مي‌افتد، بهتر است كه چرت كوتاهي بزنيد (حتي ۱۵ دقيقه) تا اينكه براي بيدار ماندن به سراغ كافئين برويد. يك چرت كوتاه، استراحتي را كه بدنتان لازم دارد برايتان فراهم مي‌آورد تا بتوانيد بقيه‌ي بعدازظهر را سپري كنيد و خواب شبانگاهي بهتري خواهيد داشت. اين كار خيلي موثرتر از اين است كه كافئين مصرف كنيد يا چرت نيمروز طولاني‌اي داشته باشيد.

در آخر

مي‌دانم بسياري از شما كه اين مقاله را مي‌خوانيد همچين چيزي به ذهنتان مي‌رسد: «اما من كسي را مي‌شناسم كه هميشه تمام شب بيدار مي‌ماند و كار مي‌كند و اتفاقا بهترين عملكرد را هم در واحد ما دارد.» پاسخ من ساده است: عملكرد اين فرد ضعيف است. همه‌ي ما توانايي‌هاي ذاتي‌اي داريم كه بايد آنها را به حداكثر برسانيم تا به پتانسيل كامل برسيم. بنابراين بايد سعي كنيم به اين مرحله برسيم. اگر «خوب» هستيم سعي كنيم تا با حذف موانع عملكرديِ غيرقابل مشاهده، به درجه‌ي عالي برسيم. شماره‌ي يك بودن در سازمان، يك دستاورد است، اما شرط مي‌بندم اين فرد كه شب‌ها تا صبح بيدار مي‌ماند، چشم به اهداف بزرگ‌تري دوخته است كه نمي‌تواند به آن دست يابد زيرا كمبود خواب باعث شده تا فقط از بخشي از پتانسيل كامل خود استفاده كند. پس بايد اين مقاله را برايش ارسال كنيد، شايد در نحوه‌ي نگرشش تجديد نظر كند.

در پايان، يادتان باشد تنها چيزي كه بايد در شب جبران شود، خواب‌ است و بس.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com

 


۹ نشانه‌‌ كه مي‌گويند شما آدم موفقي هستيد، حتي اگر خودتان باور نداريد

۲ بازديد

خودمان بهتر مي‌دانيم كه چقدر بايد خجالت بكشيم چون تا خرخره در مادي‌گرايي فرو رفته‌ايم! مطالعه‌اي كه در دانشگاه استراير انجام شد، نشان مي‌دهد كه ۹۰ درصد آمريكايي‌ها معتقدند كه شاد بودن نسبت به قدرت، مالكيت يا اعتبار، شاخص بهتري براي سنجش موفقيت است. اگر بخواهيم دقيق‌تر مخ آمريكايي‌ها را زيرورو كنيم، ۶۷ درصد آنها معتقد بودند كه موفقيت يعني داشتن رابطه‌ي خوب با اعضاي خانواده و دوستان. ۶۰ درصد هم گفتند موفقيت يعني عاشق شغلت باشي. فقط ۲۰ درصد موفقيت را در رفاه مالي ‌مي‌دانستند!

اما بين گفتن و عمل كردن كيلومترها فاصله است.

وقتي پاي موفقيت درميان باشد، چشم‌هايمان ما را گمراه مي‌كنند. به سختي مي‌توانيم جلوي خودمان را بگيريم كه آدم‌هاي پولدار، كله گنده و گردن كلفت را موفق‌ترين آدم‌ها به حساب نياوريم! صرف نظر از آنچه به دست مي‌آوريد، هميشه دست بالاي دست شما وجود دارد و همين مسئله باعث مي‌شود حس كنيد كه اصلا موفق نيستيد. مسئله اين نيست كه شما زر و زيور دنيوي نداريد، مسئله اين است كه تعريف شما از موفقيت در همين زر و زيور دنيوي خلاصه مي‌شود.

موفقيت واقعي يعني شما دقيقا كي هستيد و تا به حال در رسيدن به اين خود واقعي چقدر موفق عمل كرده‌ايد. اگر خودتان را به در و ديوار مي‌كوبيد كه «من به اندازه‌ي كافي موفق نيستم» در واقع معيار سنجش شما براي موفقيت از بيخ غلط است. بعضي وقت‌ها آدم فقط به يكي احتياج دارد كه يادآوري كند تا حالا در زندگي به چه چيزهايي رسيده است. در ادامه به چند شاخص درست و حسابي براي سنجش موفقيت اشاره مي‌كنيم كه به شما كمك مي‌كنند به خودتان يادآوري كنيد چه آدم موفقي هستيد!

۱. فكر نمي‌كنيد از دماغ فيل افتاده‌ايد

همه‌ي ما آدم‌هاي موفقي را مي‌شناسيم كه طوري رفتار مي‌كنند انگار آسمان تپيده و آنها روي زمين پا گذاشته‌اند. فكر مي‌كنند دنيا مال آنهاست و باقي آدم‌ها صرفا در آن زندگي مي‌كنند… اينطور نيست؟ اين اصلا موفقيت نيست. موفقيت واقعي يعني داشتن حس همدردي و درك اينكه احساسات و روياهاي بقيه‌ي آدم‌ها هم به اندازه‌ي احساسات و روياهاي خودمان اهميت دارد و ما بدون ديگران نمي‌توانيم موفق باشيم.

۲. مثبت‌انديش هستيد

اميد و مثبت‌انديشي دو عنصر اساسي براي تشكيل يك زندگي شاد هستند. اگر روي مشكلات متمركز شويد، بي‌انگيزه و منفي‌نگر خواهيد شد. وقتي در مسير منفي‌نگري گام برداريد حتي اگر در راه خود به چيزي دست پيدا كنيد، اصلا به چشمتان نمي‌آيد. موفقيت واقعي يعني هميشه نيمه پر ليوان را ببينيد و اعتقاد داشته باشيد كه قدرت داريد از دل موقعيت‌هاي بد، موقعيت‌هاي خوب خلق كنيد.

۳. مي‌دانيد كه شكست هميشگي نيست

حتما شما هم ياد گرفته‌ايد كه فقط آدم‌هايي كه هرگز تلاشي نمي‌كنند، هرگز شكست نمي‌خورند. وقتي شكست مي‌خوريد، به صورت خودكار خودتان را بازنده تلقي نمي‌كنيد. بلكه پوزه‌ي آن شكست را به خاك مي‌ماليد و به صورت فرصتي براي ياد گرفتن به آن نگاه مي‌كنيد. اگر هنوز هم گهگاهي با شكست خوردن نااميد مي‌شويد، پس بدانيد و آگاه باشيد كه مزه‌ي موفقيت واقعي را نخواهيد چشيد تا زماني كه ياد بگيريد چطور پوزه‌ي اين شكست‌ها را به خاك بماليد. اشتباهات به شما نشان مي‌دهند كه داريد در مسير غلط حركت مي‌كنيد، پس راه را براي موفقيت هموار مي‌كنند. وقتي كه بيشتر از هميشه احساس درماندگي و بيچارگي مي‌كنيد، بزرگ‌ترين پيشرفت‌ها شكل‌ مي‌گيرند. چون اين درماندگي و بيچارگي باعث مي‌شوند متفاوت فكر كنيد، چشم‌انداز وسيع‌تري از مشكلات را ببينيد و در نهايت آن راه حل طلايي را كه از نظرها پنهان مانده بود، پيدا كنيد.

۴. منطقي مي‌انديشيد و همه چيز را تحت كنترل داريد

اتفاقات بد به هر حال رخ مي‌دهند و اين بخشي از زندگي است. تعريف اكثر ما از يك روز بد، براي كسي كه با مشكلات واقعي دست به گريبان بوده – مثلا غذاي كافي نداشته يا تلاش كرده طي جنگ جهاني زنده بماند- مثل تعطيلات به نظر مي‌رسد. جا گذاشتن سويچ داخل ماشين يا حتي رد شدن در گرفتن ترفيع براي شمايي كه ياد گرفته‌ايد تا منطقي بينديشيد و اوضاع را تحت كنترل بگيريد، آنقدرها هم بد نيستند. اين ويژگي مهمِ خود را به عنوان يك برگ برنده در نظر بگيريد.

۵. وقتي به كمك نياز داريد، تقاضاي كمك مي‌كنيد

يكي از نشانه‌هاي آدم‌هايي كه هنوز به بلوغ احساسي نرسيده‌اند اين است كه هر قدر هم كه به كمك نياز داشته باشند، از كسي درخواست كمك نمي‌كنند. درخواست كمك به اين معنا است كه شما قصد نداريد تا با بي‌نقص نشان دادن خود به ديگران چيزي را ثابت كنيد. نمي‌ترسيد كه مردم ضعف‌هاي شما را ببينند و به اين سطح از درك و فهم رسيده‌ايد كه هيچ كس به تنهايي موفق نمي‌شود.

۶. زندگي در چشم شما بازي يك سر برد، يك سر باخت نيست

زندگي در چشم شما مثل يك الاكلنگ نيست كه اگر يك طرف ببرد، طرف مقابل حتما بايد ببازد. فقط به خاطر اينكه كس ديگري به موفقيتي دست پيدا مي‌كند شما خودتان را بازنده و بدبخت نمي‌دانيد. فقط همين دفعه است كه شما برنده نشده‌ايد و در اين شرايط آسمان به زمين نمي‌آيد. يكي از نشانه‌هاي قطعي موفقيت توانايي پايكوبي بي غل و غش براي موفقيت‌هاي ديگران است.

۷. تفاوت بين جذبه‌ي دايمي و هيجان زودگذر را مي‌دانيد

آيا روزهايي را به خاطر مي‌آوريد كه روابط طولاني‌مدت شما بعد از مدتي به يك مرثيه‌ي كسالت‌بار تبديل مي‌شدند و شما هم خيلي زود دل‌زده مي‌شديد؟ اگر دوره‌ي چنين هيجانات زودگذري را سپري كرده‌ايد، به شما تبريك مي‌گويم. حالا كه پايداري و جذبه‌ي عميق را در كارها و روابط سرلوحه قرار داده‌ايد، يعني در راه موفقيت گام بر‌مي‌داريد.

۸. برايتان مهم نيست ديگران در مورد شما چه فكر مي‌كنند

وقتي نگران اين هستيد كه ديگران در مورد شما چه فكر مي‌كنند، يعني احساس مي‌كنيد كه بايد به ديگران چيزي را ثابت كنيد. برعكس، زماني كه اهميت نمي‌دهيد ديگران چه فكري درباره‌ي شما مي‌كنند، با خودتان و اصول و خواسته‌هايتان صادق هستيد و از زندگي راضي هستيد، يعني موفقيت در مشت شما است. وقتي كه بدانيد نظرات بقيه‌ي آدم‌ها فقط و فقط نظر هستند نه چيزي بيشتر، معناي واقعي موفقيت را درك خواهيد كرد. اين نظرات هيچ تاثيري روي زندگي شما ندارند و نمي‌توانند خود واقعي شما را تغيير بدهند.

۹. آنچه را نمي‌توانيد تغيير دهيد، مي‌پذيريد و آنچه را كه مي‌توانيد، تغيير مي‌دهيد

بين بدبيني و واقع‌بيني تفاوت وجود دارد. وقتي طوفان در راه است، براي توقف طوفان كاري از دست شما بر‌نمي‌آيد. اما اگر بپذيريد كه طوفان در راه است، مي‌توانيد جلوي عواقب منفي‌اش را بگيريد. اگر شركتي كه در آن كار مي‌كنيد در حال كوچك شدن است و شما در پي تعديل نيرو اخراج شده‌ايد، هر ثانيه‌اي كه صرف انكار كردن اين اتفاق مي‌كنيد، آنچه را در آينده قرار است برايتان اتفاق بيفتد، به تعويق مي‌اندازيد. اگر انسان واقع‌بيني هستيد پس در اين شرايط مي‌توانيد به راه خود ادامه دهيد و گزينه‌هايي را كه پيش رو داريد بررسي كنيد و براي چيزهايي كه مي‌توانيد تغيير دهيد برنامه‌ريزي كنيد. مسئوليت‌پذيري در قبال تغيير چيزهايي كه دوست داريد در زندگي خود تغيير دهيد، يكي از شاخص‌هاي بزرگ موفقيت است.

در آخر

اينكه حس مي‌كنيد شكست خورده‌ايد فقط چون بايد شغل بهتري داشته باشيد، خانه‌ي بزرگ‌تري بخريد يا ماشين گران‌تري سوار شويد اصلا منطقي نيست. موفقيت واقعي از درون مي‌جوشد و كاملا مستقل از شرايط پيرامون شما است.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


چرا حرفه‌اي‌ها بيش از حد كار نمي كنند؟

۷ بازديد

جو ويزِنتال، سردبير اجرايي وبسايت بيزينس اينسايدر (Business Insider)، مي‌نويسد: «به نظر مي‌رسد دور بودن دو روزه از كار براي بسياري افراد دشوار است. خيلي‌ها وقتي صبح يكشنبه سركار مي‌آيند بسيار مشتاقند دوباره كارشان را شروع كنند.» به اعتقاد او تعطيلي دو روزه براي بسياري افراد بيش از اندازه طولاني است.

با اين حال پژوهش‌هاي فراواني اثبات كرده‌اند كه كار بيش‌تر از ۴۰ ساعت در هفته سلامتي و تندرستي فرد را به خطر مي‌اندازد، روابط اجتماعي وي را مختل مي‌كند و باعث پايين آمدن بهره‌وري او مي‌شود.

كار بيش‌تر از ۴۰ ساعت در هفته تاثيرات خطرناكي بر سلامتي و تندرستي فرد مي‌گذارد

وقت آزادِ كم باعث مي‌شود افراد عادات خوبي كه اثرات منفي يك زندگيِ پر‌تنش را كم مي‌كند رها كنند و به‌جاي خوردن يك وعده‌ي خوراكيِ پخته شده در خانه يا يك استراحت كوچك، سريع يك غذاي آماده بخورند و سراغ كارشان بروند. اين فشار‌ها تاثير بسيار بدي بر سلامتي فرد مي‌گذارد.

محققان و سازمان‌هاي مختلفي تاثيرات كار زياد بر سلامتي جسم، مغز و ذهن فرد را بررسي كرده‌اند و يافته‌هاي آنها عبارت است از:

  • كار كردن بيش از ۱۰ ساعت در روز احتمال بيماري‌هاي قلبي و عروقي را ۶۰ درصد افزايش مي‌دهد.
  • در ۱۰درصد از كساني كه ۵۰ تا ۶۰ ساعت در هفته كار مي‌كنند مشكلات ارتباطي گزارش شده است. اين رقم براي افرادي كه بيش از ۶۰ ساعت كار مي‌كنند به ۳۰ درصد افزايش مي‌يابد.
  • كار كردن بيش از ۴۰ ساعت در هفته با افزايش مصرف الكل و تنباكو و همچنين افزايش وزن ناسالم در مردان و افسردگي در زنان مرتبط است.
  • خطر ابتلا به افسردگي در افرادي كه بيش از ۱۱ ساعت در روز كار مي‌كنند بيشتر است.
  • با افزايش ساعت كاري ميزان آسيب‌پذيريِ افراد افزايش مي‌يابد. ميزان آسيب‌پذيري در افرادي كه بيش از ۶۰ ساعت در هفته كار مي‌كنند ۲۳ درصد بالاتر است.
  • بسياري از مشكلاتي كه در بالا بيان شد به فشار و استرس كه به تعادل هورموني وابسته است گره خورده‌اند. استرس كورتيزول را افزايش مي‌دهد و افزايش كورتيزول موجب اختلال در خواب، اشتها، فشار‌خون، سيستم ايمني بدن، حافظه و رفتار مي‌شود.

اما اثرات كار زياد فراتر از ضربه زدن به سلامت فرد است و عملكرد شناختي وي را نيز مختل مي‌كند. در مطالعه‌ي پنج ساله‌اي كه در مجله‌ي همه‌گير‌شناسي آمريكا منتشر شد شركت‌كنندگان آزمون‌هايي براي ارزيابي هوش، يادآوري كلامي و واژگاني انجام داده بودند. بر طبق نتايج اين پژوهش افرادي كه ۵۵ ساعت كار كرده بودند نسبت به افرادي كه ۴۰ ساعت در هفته كار كرده بودند قدرت استدلالشان ضعيف‌تر و يادآوري واژگاني‌شان كمتر بود.

كارِ بيش‌‌ از حد باعث پايين آمدن بهره‌وري مي‌شود

پرفسور تاشا اريك، مشاور اجرايي و نويسنده‌ي كتاب «راهنماي بانكي» مي‌گويد: «احمق هستيم اگر بيش از حد كار كنيم.» اريك معتقد است كه گرفتن مرخصي و رفتن به تعطيلات به ما كمك مي‌كند تا سازنده‌تر باشيم.

انتظار نمي‌رود كه كار بيش‌تر بر بهره‌وري‌تان اثر مثبتي داشته باشد. اضافه‌كاري‌هاي كوتاه‌مدت زماني كه هميشگي مي‌شوند باعث كاراتر شدن شما نمي‌شوند، بلكه مانع كاراتر بودن‌تان هستند.

مطالعه‌اي كه توسط آينده‌پژوه اجتماعي سارا رابينسون در موسسه‌ي آلترنت بر روي ميزان تاثير طول ساعات كاري بر بهره‌وري كاركنان انجام‌ شد، نتايج قابل‌ملاحظه‌اي دربر‌داشت. نتايج پژوهش از اين قرار بود:

– كاركناني كه در طول هشت هفته، هفته‌اي ۶۰ ساعت كار كرده بودند كاهش بهره‌وري‌شان در مجموع به اندازه‌اي بود كه اگر در تمام اين مدت به همان برنامه‌ي ۴۰ ساعت در هفته ادامه داده بودند مي‌توانستند آن مقدار كار و حتي بهتر از آن را انجام دهند.

– در حالتي كه اين ساعت كار به ۶۰ تا ۷۰ ساعت در هفته مي‌رسيد در مدت كوتاه‌تري بهره‌وري به همان مقدار مورد بالا افت مي‌كرد.

– نهايتا در حالتي كه اين زمان به ۸۰ ساعت در هفته رسيد مدت سربه‌سر شدن بهره‌وري اين كاركنان با كاركنان ۴۰ ساعت در هفته، تنها پس از سه هفته اتفاق مي‌افتاد.

زماني كه تيمي هر هفته ۴۰ ساعت كار مي‌كرد فرصت بهبود خستگي و رسيدن به سطح بالاي بهره‌وري را داشت، اما كار بيش‌تر از ۴۰ ساعت در هفته فرصت رسيدن به سطح بالاي بهره‌وري را از فرد مي‌گرفت. ۴۰ ساعت كار در هفته توسط هنري فورد رايج شد او اين تعداد ساعت كاري را براي كاركنانش در شركت فورد موتور تعيين كرد تا كاركنان بيش‌تر با خانواده‌يشان باشند و ميزان بهره‌وري‌شان افزايش يابد.

محققي از دانشگاه آكسفورد نيز در مطالعه‌اي نشان داد ميزان بهره‌وري فرد با رسيدن به ۵۰ ساعت كار در هفته رو به كاهش مي گذارد و با ۵۵ ساعت كار در هفته به پايين‌ترين سطح مي‌رسد و با ۵۶ تا ۷۰ ساعت كار در هفته خروجي كاملا دگرگون مي‌شود.

البته ويزِنتال اينگونه استدلال مي‌كند كه بعضي‌ها شغل‌شان را بسيار دوست دارند و مي‌خواهند وقت آزادشان را با كار كردن پر كنند.

اما حتي افراد خوش‌شانسي كه عاشق كارشان هستند هم بايد زمان استراحت و نقطه‌ي توقفي داشته باشند. بسياري از كاركناني كه عاشق كارشانند و كارشان را هيجان‌انگيز، سريع و اعتيادآور مي‌دانند سلامتي و روابط اجتماعي‌شان در معرض آسيب است.

بيش از ۵۰ درصد افرادي كه بيش از حد كار مي‌كنند موقع آمدن به خانه زبان و نايي براي صحبت كردن ندارند. هيولت در مقاله‌اي در مجله‌ي نقد كسب‌و‌كار هاروارد (Harvard Business Review) مي‌نويسد: كار بيش از حد موجب مي‌شود رابطه‌ي بين زن و شوهر به خشونت و دعوا كشيده شود.» تحقيقات او همچنين ارتباط بين ساعات كار طولاني و بي‌خوابي مزمن، افزايش وزن، ناباروري و حمله‌ي قلبي را تاييد مي‌كنند.

به هر دليلي به نظر مي‌رسد ۵۵ ساعت و يا حتي ۴۹ ساعت كار براي سلامت كاركنان و كارايي آنها مضر است. علم مي‌گويد كه شركت‌تان با يك ساعت كار اضافي يا دو روز كارِ بيش‌تر چيزي به دست نمي‌آورد. بنابراين اگر سلامتي، شادي و ارتباطتان با ديگران باارزش است به هيچ وجه بيش‌تر از ۵۰ ساعت در هفته كار نكنيد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com

 


۱۰ تصميم مالي كه ۱۰ سال ديگر از گرفتن آنها پشيمان خواهيد شد

۲ بازديد
۱. هنوز حساب دخل و خرجتان را به دست نگرفته‌ايد

براي حساب كتاب كردن امروز و فردا مي‌كنيد؟ حالا وقتش رسيده است كه دخل و خرج‌تان را توي مشت بگيريد.

جنبه‌ي قشنگ حساب كتاب كردن در اين است كه نه تنها حواستان به خرج و برج‌تان هست، بلكه مي‌دانيد براي خريدن چه چيزهايي پول كافي داريد. تا حالا برايتان پيش آمده است كه چشمتان به يكي از اين بستني‌فروشي‌هاي سر خيابان بيفتند كه بستني اسكوپي خوشمزه مي‌فروشند؟ بعد با خودتان فكر كنيد: «مي‌دوني چيه، نمي‌دونم اين بستني رو بخرم يا نه، شايد ديگه خيلي دارم ولخرجي مي‌كنم.»

وقتي حساب كتاب هزينه‌ها را داشته باشيد ديگر خبري از اين شك و شبهه‌ها براي خريدن و نخريدن وجود ندارد. با در دست داشتن سرنخ پولتان دقيقا مي‌دانيد كه چقدر خرج كنيد و حال جيب‌تان همچنان خوب باقي خواهد ماند.

با ديدن فوايد بلندمدت حساب و كتاب مالي چشم‌هايتان گرد خواهند شد. به اين فكر كنيد كه با اين كار چقدر پول مي‌توانيد پس‌انداز كنيد، به چه اهداف مالي مي‌توانيد دست پيدا كنيد و با چه صلح و آرامشي در كنار همسرتان بنشينيد و با هم تصميمات مالي بگيريد. به نظر من كه ارزشش را دارد!

۲. بدهي كارت اعتباري (خريد‌هاي نسيه) خود را هر ماه صاف نمي‌كنيد

بدهي موجود در (ليست بقال و قصاب) كارت‌هاي اعتباري مي‌تواند خيلي زود روي هم تلنبار شود و بيچاره‌تان كند. اگر عادت نداريد سر ماه بدهي (خريد‌هاي نسيه) كارت اعتباري خود را پرداخت ‌كنيد، از امروز شروع كنيد. استفاده‌ي هميشگي از (امكان نسيه خريد كردن) اين كارت‌هاي اعتباري ممكن است باعث شود كه به جاي خرج كردن پول‌تان در جاهاي ضروري مثل خريدن يا اجاره‌ي خانه، در جاهاي غيرضروري پول خرج كنيد.

يادآوري مي‌كنم كه حساب و كتاب كردن و كنترل خرج و برج به شما كمك مي‌كند تا افسار (اين نسيه‌ها) كارت‌هاي اعتباري را در دست بگيريد.

۳. چشم بسته محصولات پولي و مالي مي‌خريد

زني را مي‌شناسم كه سالانه بالاي ۱۰ ميليون تومان خرج انواع و اقسام بيمه‌ها و شهريه‌ها مي‌كند و خودش حتي خبر ندارد! فكر مي‌كنيد چنين چيزي ممكن نيست براي شما اتفاق بيفتد؟

وقتي مشاور بيمه به شما بيمه‌ي عمر مي‌فروشد يا مشاور مالي در مورد قرارداد يك وام با شما صحبت مي‌كند، قبل از امضا كردن، اول از همه اطمينان حاصل كنيد كه به اندازه‌ي كافي از قرارداد بيمه و وام سر در ‌مي‌آوريد.

۴. پس‌انداز كافي براي روز مبادا نداريد

پس‌انداز كردن از شما در مقابل رخدادهاي پيش‌بيني نشده محافظت مي‌كند. هر آدمي در زندگي روزهاي تنگ‌دستي خواهد داشت. اين پس‌انداز چه يك ميليون تومان باشد چه ده ميليون تومان، بالاخره در روزگار تنگ‌دستي گره‌اي از كارتان خواهد گشود.

به نظر من هشت ماه در سال را صرف پس‌انداز كردن كنيد و هر وقت از اين پس‌انداز براي امور ضروري استفاده كرديد، دوباره از نو شروع كنيد و پس‌انداز كردن را در اولويت اهداف مالي خود قرار دهيد. اگر اجازه دهيد كه پس‌اندازتان ته بكشد، يك روز خواهد آمد كه بدجور دست‌تان زير ساطور بدهي‌ها خواهد ماند.

۵. جيب خالي، پز عالي

اين روزها داشتن ماشين مدل بالا دغدغه‌ي خيلي از آدم‌ها است. افتادن در چاه چشم و هم‌چشمي مثل گودالي است كه به اين سادگي پر نمي‌شود. اگر جيب‌تان خالي است اما به خريد نقد يا قسطي ماشين فكر مي‌كنيد، عاجزانه خواهش مي‌كنم: دست نگه‌داريد.

خريدن ماشين در اين شرايط، تبعات پيچيده‌اي به دنبال دارد. ممكن است ضربه‌ي مالي بخوريد و خريد آن ماشين كذايي بدجوري برايتان گران تمام شود. حتي ممكن است پس‌انداز دوران بازنشستگي خود را الكي الكي دود كنيد و به هوا بفرستيد، بدون اينكه حتي خودتان آگاه باشيد.

۶. با كله‌شقي از گرفتن مشاور مالي سرباز‌ مي‌زنيد

اگر در زمينه‌ي امور مالي حرفه‌اي نيستيد يا با علوم اقتصادي آشنايي نداريد، احتمال اينكه بيراهه برويد زياد است. اين حرف من به اين معنا نيست كه هيچ كس نمي‌تواند بدون اشتباه پيش برود اما ممكن است طي ده سال آينده، در نهايت از تصميماتي كه امروز در خريد و فروش سهام خود گرفته‌ايد، پشيمان شويد و وقتي به عقب نگاه كنيد، بفهميد كه يك عالمه پول بي‌زبان را مفت از دست داده‌ايد. سرمايه‌گذاري روي يادگرفتن اصول اوليه‌ي اقتصادي، حداقل از طريق مراجعه به يك مشاور مالي، كار هوشمندانه‌اي است.

با مراجعه به مشاوران مالي مي‌توانيد تا حد زيادي، در وقت و پول خود صرفه‌جويي كنيد و اطمينان حاصل كنيد كه استراتژي سرمايه‌گذاري شما در موقعيت فعلي كارآمد است. انواع و اقسام اين مشاوران مالي وجود دارند، بنابراين درست و حسابي بگرديد تا بفهميد كدام‌يك به درد شما مي‌خورند.

۷. استفاده از بيمه را ناديده مي‌گيريد

اگر زبانم لال، قرار باشد همين الان به ديار باقي بشتابيد، رفاه مالي خانواده‌تان بعد از شما تامين خواهد بود؟ اگر پاسختان منفي است، به نظر من به بيمه‌ي عمر نياز داريد.

و البته، منظورم از گفتن بيمه‌ي عمر اين بود كه فقط مثالي زده باشم. به جز بيمه‌ي عمر چندين مدل بيمه‌ي ديگر وجود دارد كه بايد مد نظر قرار دهيد: بيمه‌ي از كار افتادگي، بيمه‌ي خدمات پزشكي و مراقبت براي افراد بالاي ۶۰ سال و يا حتي استفاده‌ي همزمان از چند مدلِ بيمه‌اي در كنار هم.

بيمه از شما در مقابل مسائل مالي غيرمترقبه‌اي حمايت مي‌‌كند كه با اتكا به پس‌انداز خود نمي‌توانيد از پس پرداخت آن بربياييد. پس هرگز از بيمه چشم پوشي نكنيد.

۸. پس‌انداز كردن براي دوران باز‌نشستگي را پشت گوش مي‌اندازيد

‌پس‌انداز كردن براي دوران بازنشستگي بسيار مهم است. اگر فكر مي‌كنيد هنوز پير نشده‌ايد يا اصلا پيري به سراغ شما نخواهد آمد سخت در اشتباهيد! همه‌ي ما روزي پير و ناتوان مي‌شويم و ديگر توانايي كار كردن نخواهيم داشت. به علاوه، انواع و اقسام بيماري‌ها به سراغ‌مان مي‌آيند كه براي درمان آنها بايد پول داشته باشيم. اين روزها نمي‌توان روي كمك‌هاي دولتي خيلي حساب باز كرد. پس خودتان بايد دست به كار شويد و براي دوران بازنشستگي پس‌انداز كنيد.

۹. اهداف مالي شما و همسرتان همسو نيستند

اگر نيت كرده‌ايد كه كلا سرمايه و دار و ندار خود را به باد بدهيد، سعي كنيد اهداف مالي ناهمسو و جداگانه‌اي از همسرتان داشته باشيد! وقتي آدم ازدواج مي‌كند، قرار است در كنار شريك زندگي‌اش در يك جاده و پا به پاي او حركت كند تا زماني كه مرگ آنها را از هم جدا كند. اگر هنوز با همسرتان بر سر اهداف مالي خود به توافق نرسيده‌ايد، بنشينيد و در موردش با هم حرف بزنيد، تفاوت‌هاي هم را بشناسيد، سبك و سنگين كنيد و به جمع‌بندي برسيد. در نهايت خواهيد ديد كه ارزشش را دارد.

۱۰. به جاي اينكه بودجه‌ي شما خرج و مخارج را بگرداند، خرج و مخارج بودجه‌ي شما را مي‌گردانند

قبض موبايل‌تان هر ماه سر به فلك مي‌كشد؟ براي اين سرويس‌هاي بيخود و مسخره‌ي سرويس‌دهنده‌هاي تلفن همراه پول خرج مي‌كنيد؟ فيلم و سريال دانلود مي‌كنيد و هر ماه پوست ترافيك اينترنت خود را مي‌كنيد؟ يك عالمه آهنگ دانلود مي‌كنيد كه خيلي‌ها را بيشتر از يك بار گوش نمي‌دهيد؟

از اين مدل سوالات از خود بپرسيد، سوالات خوبي هستند چون به هزينه‌هايي اشاره دارند كه هر روز و هر ماه جلو رويتان سبز مي‌شوند. بعضي از اين مدل هزينه‌ها در مدت يك ماه خيلي روي دست‌تان خرج نمي‌گذارند اما در بلندمدت مي‌توانند اثرات زيان‌باري داشته باشند. دنبال راه‌هايي باشيد كه اين مدل هزينه‌ها را كاهش دهيد و فقط تصور كنيد با پس‌انداز اين پول طي ۱۰ سال و سرمايه‌گذاري آن در جاي ديگري چقدر پول مي‌توان به جيب زد؟ احتمالا خيلي بيشتر از آنچه فكرش را بكنيد.

دنبال گرفتن تصميمات مالي‌اي باشيد كه آينده‌ي روشني داشته باشند. حتي به كار بستن يكي دو تا از اين توصيه‌ها مي‌تواند تغييرات چشمگيري در زندگي شما ايجاد كند. حالا در قدم بعدي، كداميك از اين توصيه‌ها را به كار خواهيد بست؟

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com

 

 


۷۱ نشانه كه مي‌گويند هيچ سر‌رشته‌اي در مديريت پول‌تان نداريد

۳ بازديد

۷۱ نشانه كه مي‌گويند هيچ سر‌رشته‌اي در مديريت پول‌تان نداريد

 

 

۱. خيلي راحت اجازه مي‌دهيد عقايد سياسي‌ بر سرمايه‌گذاري‌هاي‌تان تأثير بگذارند، بدون اينكه متوجه باشيد بازار سرمايه اهميتي نمي‌دهد كه شما به چه كسي رأي مي‌دهيد يا به كدام شبكه‌ي خبري بيشتر اعتماد داريد.

 

۲. به نظر‌تان «بلندمدت» يعني از حالا تا وقتي قيمت‌ها در بازار بورس رَوند نزولي پيدا كنند.

 

۳. شما از «اثر دانينگ-كروگر» رنج مي‌بريد (نوعي سوگيري شناختي در افراد غيرحرفه‌اي كه از توهم برتري رنج مي‌برند و به‌اشتباه، توانايي‌شان را خيلي بيشتر از اندازه‌ي واقعي ارزيابي مي‌كنند.) و حتي دانش ماليِ پايه‌تان به حدي ضعيف است كه متوجه نيستيد داريد اشتباه مي‌كنيد. نداشتن شناخت كافي از مفاهيمي مانند بهره‌ي مركب و تورم، باعث مي‌شود افراد تصور كنند تصميمات مالي درستي مي‌گيرند، در صورتي كه در واقعيت، خودشان باعث شكست‌شان مي‌شوند.

 

۴. با هر يك ريالي كه بيشتر درآمد كسب مي‌كنيد، انتظار داريد پول‌تان دو ريال بيشتر شود.

 

۵. پول‌هاي زيادي براي چيزهاي مادي خرج مي‌كنيد تا بر ديگران تأثير بگذاريد، درحالي كه نمي‌دانيد مردم اهميتي نمي‌دهند كه جنس كيف پول‌تان چيست يا اگزوز و موتور ماشين‌تان چه صداي گوش‌خراشي دارد.

 

۶. درباره‌ي مسائلي كه خيلي كم از آنها سررشته داريد، بسيار مطمئن هستيد، خصوصا در مورد سياست‌هاي پولي.

 

۷. هيچ وقت توانايي شناخت حركت بعدي بازار را نداشته‌ايد، اما باز هم سعي داريد حركت بعدي بازار را پيش‌بيني كنيد.

 

۸. از مشكلات مالي افراد ديگر درس عبرت نمي‌گيريد و در نتيجه هر وقت كه نوبت به تصميمات مالي مي‌رسد، درجا مي‌زنيد.

 

۹. فكر مي‌كنيد جوان و شكست‌ناپذير هستيد و نيازي به بيمه‌ي سلامت نداريد. پياده‌روهاي يخ‌زده، ماشين‌هايي كه با سرعت حركت مي‌كنند و سلول‌هايي كه به سرعت تقسيم مي‌شوند، خلاف اين را ثابت مي‌كنند.

 

۱۰. وقتي در تلويزيون مي‌شنويد كه دولت با كسري بودجه مواجه شده، ناراحت مي‌شويد. اما تماشاي اين خبر در تلويزيوني كه قسطي و خانه‌اي كه با وام خريده‌ايد، براي‌تان اهميتي ندارد.

 

۱۱. وام‌هاي كلان مي‌گيريد تا در رشته‌ي دانشگاهي‌اي كه هيچ علاقه‌اي به آن نداريد و بازار كار خوبي هم ندارد، مدرك بگيريد و در جواني زير بار قرض مي‌ٰرويد.

 

۱۲. جزو آن دسته از افرادي هستيد كه نمي‌توانيد ۲ ميليون تومان در عرض ۳۰ روز براي يك امر ضروري فراهم كنيد، در حالي كه جزو آن دسته از افرادي هم هستيد كه بايد بتوانند ظرف ۳۰ روز ۲ ميليون تومان براي موارد اضطراري كه ممكن است در زندگي هر كسي پيش بيايد، جور كنند.

 

۱۳. سنگين‌ترين هزينه‌اي كه در زندگي پرداخت مي‌كنيد، سود و بهره‌ي وام است. بيشتر از پولي كه خرجِ غذا، ماشين، تعطيلات، تحصيل، لباس، شام‌خوردنِ بيرون و سرگرمي‌هاي مختلف مي‌كنيد، صَرف پرداخت سود براي وام‌ها مي‌كنيد. چون به اندازه‌ي كافي پس‌انداز نداريد، اما دوست داريد به سبكي زندگي كنيد كه خرج‌تان از دخل‌تان بيشتر شود و در نتيجه مجبور به وام يا قرض گرفتن مي‌شويد.

 

۱۴. تصور مي‌كنيد كه متوسط‌سازي هزينه‌ي دلاري كسل‌كننده است، بدون اينكه بدانيد هدف از سرمايه‌گذاري رسيدن به سود و بازگشت سرمايه است و نه رفع كسالت.

 

۱۵. شغلي پر‌استرس داريد تا به اندازه‌اي پول در بياوريد كه يك زندگي‌ بدون استرس داشته باشيد. آيا اين به نظرتان خنده‌دار نيست؟

 

 

۱۶. بدبين هستيد و نمي‌دانيد كه افراد خيلي زيادي در اين دنيا، وقتي صبح از خواب بيدار مي‌شوند، سعي در بهبود اوضاع دارند نه اينكه دائما به اين فكر كنند كه همه چيز فاجعه‌بار است.

 

۱۷. سعي مي‌كنيد از همسايه‌تان عقب نمانيد، در حالي كه نمي‌دانيد آقاي همسايه در قرض فرو رفته و تا آخر عمرش بايد كار كند.

 

۱۸. فكر مي‌كنيد ۵۰۰ ميليون تومان پول زيادي است، در حالي كه اين مقدار، پولي‌ است كه اكثر مردم براي داشتن يك بازنشستگي راحت به آن نياز دارند.

 

۱۹. تمامي موفقيت‌هاي مالي‌تان را به مهارت و دانش‌تان نسبت مي‌دهيد و همه‌ي شكست‌هاي مالي را به بدشانسي.

 

۲۰. به جاي اينكه اشتباهات‌تان را بپذيريد و از آنها درس عبرت بگيريد، آنها را ناديده گرفته، فراموش‌شان مي‌كنيد يا براي‌شان بهانه‌تراشي مي‌كنيد و آنها را به گردن ديگران مي‌اندازيد.

۲۱. به بازگشت پولي كه براي خريد سهام پرداخته‌ايد، دل خوش كرده‌ايد، در حالي كه نمي‌دانيد بازار اهميتي نمي‌دهد كه نظر شما درباره‌ي قيمت منصفانه چيست.

 

۲۲. تعبيرتان از تاريخ، از ۵ سال فراتر نمي‌رود. بنابراين، تصور مي‌كنيد كه اسنادي مانند اوراق‌قرضه مطمئن هستند، هر ركود اقتصادي به بدي ركود سال گذشته است و نرخ بيكاري كه وجود دارد، عادي است.

 

۲۳. از يك خانواده‌ي كم درآمد يا با درآمد متوسط آمده‌ايد، دانشگاه دولتي قبول نشده‌ايد و فكر مي‌كنيد پرداخت هزينه‌هاي زياد براي دانشگاه منطقي است.

 

۲۴. در دبيرستان شاگرد اول بوديد و در دانشگاه خوبي پذيرفته شده‌ايد و حالا فكر مي‌كنيد، در زمنيه‌ي مسائل مالي هم نابغه هستيد، بدون اينكه متوجه باشيد مهم‌ترين مهارتي كه در مسائل مالي وجود دارد اين است كه بر احساسات‌‌تان مسلط باشيد، نه بر فورمول‌هاي رياضي و اقتصادي.

 

۲۵. ادعا مي‌كنيد زماني كه ديگران محتاط و ترسو هستند، شما حريص و جسوريد، اما وقتي بازار ۲ درصد افت مي‌كند، افسرده و پريشان مي‌شويد.

 

۲۶. سرمايه‌گذاران اسطوره‌اي را كه تنها مهارت‌شان تبليغ در مورد خودشان است، مي‌پرستيد. در حالي كه خيلي از اين اسطوره‌ها نقشي در بازار سرمايه نداشته‌اند.

 

۲۷. اجازه مي‌دهيد كه سوگيري‌هاي جانبدارانه ذهن‌تان را كنترل كنند و در نتيجه اطلاعات خود را از منابعي به دست مي‌آوريد كه با عقايدتان هماهنگ هستند.

 

۲۸. فكر مي‌كنيد هنوز براي پس‌اندازِ بازنشستگي خيلي جوان هستيد، در حالي كه هر روزي كه مي‌گذرد باعث مي‌شود تأثير نرخ بهره‌ي مركب كمتر شود و امكان پس‌انداز پول بيشتر را از دست بدهيد.

 

 

۲۹. براي خريد بهترين ماشين‌ لباس‌شويي يك ماه تمام تحقيق مي‌كنيد ولي با راهنمايي فردي كه نمي‌شناسيد و نبايد به او اعتماد كنيد، سهام يك شركت بي‌اهميت و كوچك را بدون معطلي مي‌خريد.

 

۳۰. براي ۵۰ سال آينده سرمايه‌گذاري مي‌كنيد ولي زماني كه بازار يك روزِ بد را سپري مي‌كند، دچار استرس مي‌شويد.

۳۱. تصور مي‌كنيد خيلي كار مهمي انجام داده‌ايد كه براي سه ماه آينده پس‌انداز كرده‌ايد، در صورتي كه متوسط مدت بيكاري اين روزها بيشتر از ۹ ماه است.

 

۳۲. با نوسانات بازار، دائما سهام‌تان را چِك مي‌كنيد.

 

۳۳. ملاك‌تان براي سرمايه‌گذاري اطلاعات گذشته است، در حالي كه بايد در زمينه‌هايي سرمايه‌گذاري كنيد كه الف) آنها را خوب بشناسيد، ب) مزيت رقابتي داشته باشند، پ) با اهداف‌تان هماهنگ باشند، ت) به خوبي فروش بروند.

 

۳۴. سعي مي‌كنيد مسئله‌اي به پيچيدگي اقتصاد جهاني را خلاصه كرده و با كلمات زيبا و شيك توضيحش دهيد.

 

۳۵. نمي‌دانيد كه جمله‌ي «هيچ اقدامي نكن»، قدرتمند‌ترين جمله در سرمايه‌گذاري است.

 

۳۶. معاملات مالي و خريد اوراق و سهام را با آدم‌هايي انجام مي‌دهيد كه از نظر تجربه و دانش، كلاس كاري و جايگاهي در اقتصاد و بازار بورس ندارند و شبيه افرادي هستند كه سر چهار‌راه مي‌ايستند و دلار مي‌‌فروشند. اين كار معمولا عاقبت خوشي ندارد.

 

۳۷. از رشد ۳۰ درصديِ سرمايه در سال گذشته احساس غرور مي‌كنيد، در حالي كه نمي‌دانيد شما در اين موضوع هيچ دخالتي نداشته‌ايد.

 

۳۸. ۱۲ ساعت در روز به تماشاي بازار بورس از شبكه‌هاي تلويزيوني مي‌نشينيد و هيچ كاري به جز انتظار انجام نمي‌دهيد.

 

۳۹. براي سلامتي خود پيش دكتر مي‌رويد، براي پرداخت ماليات‌ها با يك حسابدار مشورت مي‌كنيد، وكيل استخدام مي‌كنيد تا به مسائل مالي‌تان رسيدگي كند، براي درست كردن دندان‌تان از دندانپزشك كمك مي‌گيريد، از يك معمار مي‌خواهيد خانه‌تان را بسازد، يك مربي براي بدن‌سازي استخدام مي‌كنيد، اما زماني كه نوبت به سرمايه‌گذاري‌هاي پيچيده مي‌رسد، خودتان به تنهايي اقدام مي‌كنيد.

 

۴۰. عاقبت‌انديشي‌هاي سوگيرانه، فريب‌تان مي‌دهد و تصور مي‌كنيد آخرين بحران مالي را پيش‌بيني كرده بوديد. از آن بدتر اينكه اين فريب تا جايي پيش مي‌رود كه مي‌خواهيد وضعيت آينده‌ي بازار مالي را هم پيش‌بيني كنيد.

۴۱. تصور مي‌كنيد خبرهاي اقتصادي به اين دليل چاپ مي‌شوند كه حاوي اطلاعات مفيدي هستند، در حالي كه دليل اصلي چاپ شدن آنها اين است كه ناشر مي‌داند مردم به خواندن آنها علاقه دارند.

 

۴۲. فراموش مي‌كنيد كه مهمترين دارايي يك سرمايه‌گذار، زمان است. يك فرد ۲۰ ساله سرمايه‌اي دارد كه «وارن بافِت» (سرمايه‌دار بزرگ آمريكايي) با سن و سالي كه دارد، حتي خوابش را هم نمي‌بيند.

 

۴۳. نمي‌دانيد كساني كه در رسانه‌ها توصيه‌هاي مالي مي‌كنند، شما و موقعيت‌ و توانايي‌هاي‌تان را نمي‌شناسند و فقط براي اينكه شناخته شوند اين توصيه‌ها را ارائه مي‌دهند.

 

۴۴. يك برنامه‌ي مالي داريد بدون اينكه به اين توجه كنيد كه زندگي هيچ اهميتي براي برنامه‌ي شما قائل نيست و گاهي اتفاقاتي رخ مي‌دهند كه از كنترل‌تان خارج هستند.

 

 

۴۵. شروع به پس‌انداز مقدار كمي پول در ماه كرده‌ايد. عالي است! از هيچي بهتر است. من خيلي از افراد را ديده‌ام كه به پس‌انداز‌شان افتخار مي‌كنند، در حالي كه در واقعيت اين پس‌اندازها در مقابل پولي كه بعد از بازنشستگي به آن نياز دارند، هيچ است. يك جمله‌ي معروف مي‌گويد «هر ماه مبلغ كمي پس‌انداز كن و آخر سال ببين كه باز هم چقدر كم پول داري!» اگر فكر مي‌كنيد پس‌انداز كردنِ بيشتر از ۳۰ درصد از درآمد ماهانه‌تان ديوانگي است، يك بار ديگر حساب‌ و كتاب كنيد تا متوجه شويد اين مبلغ خيلي به مقدار پولي كه براي بعد از بازنشستگي به آن نياز داريد، نزديك است.

 

۴۶. فكر مي‌كنيد با درآمد ماهانه ۳ ميليون تومان نمي‌شود زندگي كرد، در‌حالي كه نمي‌دانيد حتي با لحاظ كردن مفهوم برابري قدرت خريد، باز هم درصد بسيار بالايي از مردم دنيا با كمتر از اينها زندگي مي‌كنند.

 

۴۷. فكر مي‌كنيد زندگي متوسط يعني داشتن يك خانه‌ي ۳۰۰ متري با سه سرويس بهداشتي، تحصيل در دانشگاه‌هاي غيردولتي، سفر‌هاي سالانه‌ي خارج از كشور و داشتن كلاس‌هاي خصوصي يوگا در اتاق نشيمن خانه‌تان.

 

۴۸. فراموش مي‌كنيد كه شانس در خيلي از سرمايه‌گذاري‌ها نقش اساسي بازي مي‌كند (احتمالا يكي از همان سرمايه‌گذاراني كه مي‌پرستيد نيز در جايي از زندگي‌اش شانس بزرگي آورده است).

 

۴۹. به سوگيريِ عقيده‌اي (belief bias) مبتلا هستيد. يعني تمايل داريد يك ايده را فقط به اين دليل قبول يا رد كنيد كه با عقايدي كه از قبل درون‌تان شكل گرفته‌‌اند، هماهنگ است و در نتيجه حقايق را ناديده مي‌گيريد.

 

۵۰. عاشق پول هستيد، اما حوصله‌ي آموختن دانش مسائل مالي را نداريد چون فكر مي‌كنيد پيچيده است. به نظرتان اين مضحك نيست؟

 

۵۱. فكر مي‌كنيد بازار بورس به دليل داشتن نوسانات زياد، ريسك‌پذير است، در حالي كه نمي‌دانيد عاملي كه ريسك بيشتري براي‌تان خواهد داشت، استفاده نكردن از سرمايه‌تان است و نه نوسانات بازار.

۵۲. هيچ‌وقت به كشورهاي فقير دنيا سفر نكرده‌ايد تا متوجه شويد دنيا اهميتي به عقايد شما درباره‌ي عدالت، انصاف و نياز واقعيِ مالي نمي‌دهد.

 

۵۳. براي مسائل پوچ و بي‌ارزش ولخرجي مي‌كنيد، چون تصور مي‌كنيد در چشم مردم تبديل به فرد جالبي مي‌شويد، درحالي كه اين باعث مي‌شود فردي خوش‌گذران و ناوارد به نظر برسيد. (اين رفتار معمولا از جواناني كه ناگهان پول‌دار مي‌شوند، سر مي‌زند.)

 

۵۴. نمي‌توانيد درك كنيد كه ۱۰ درصد بهره در طول ۲۰ سال بيشتر از ۲۰ درصد بهره در ۱۰ سال است. براي جمع‌آوري ثروت، زمان مهم‌ترين عامل است و يكي از معدود متغيرهايي است كه مي‌توانيد روي آن كنترل داشته باشيد.

 

۵۵. هزاران نشانه و مدرك ثابت كرده‌اند زماني كه نيازهاي اوليه‌تان برآرده شد، مقدار خوشبختي‌اي كه از به‌دست‌ آوردن هر يك ريال اضافه كسب مي‌كنيد، كمتر و كمتر مي‌شود. اين باعث مي‌شود بقيه‌ي عمرتان را صرف جمع‌آوري ثروت كنيد، به اين اميد كه براي‌تان خوشبختي به ارمغان بياورد، اما در عمل اين اتفاق نمي‌افتد.

 

۵۶. فكر مي‌كنيد منطقي است كه ۲ درصد از درآمد خود را به مشاوران مالي بدهيد، اما با اين كار در اصل، سود بلندمدت‌تان كاهش پيدا مي‌كند.

 

 

۵۷. تصور مي‌كنيد بازار بورس فقط جايي است كه ارقام بالا و پايين مي‌شوند و نمي‌دانيد اين ارقام به كسب‌و‌كارها و دارايي‌هاي واقعي مربوط مي‌شوند.

 

۵۸. تصور مي‌كنيد با اجاره‌نشيني پول‌تان را دور مي‌ريزيد ولي اين كار براي خيلي از افراد هوشمندانه‌ترين تصميم مالي است كه در عمرشان گرفته‌اند.

 

۵۹. تصميمات سرمايه‌گذاري‌تان به شرايط خوب يا بد اقتصادي وابسته هستند، در حالي كه اين دو، ارتباط چنداني با هم ندارند.

 

۶۰. وقتي براي بازنشستگي پس‌انداز مي‌كنيد به اين توجه نمي‌كنيد كه شايد اميد به زندگي‌ در شما ۹۰ سال باشد و اگر در ۶۵ سالگي بازنشسته شويد بايد يك‌سومِ باقي مانده از زندگي‌تان را با پس‌اندازي كه داريد سپري كنيد.

 

۶۱. نمي‌توانيد تفريحات رايگان مثل پياده‌روي، كوه‌پيمايي، دوچرخه‌سواري و كتاب خواندن داشته باشيد. در حالي كه داشتن سرگرمي‌هاي رايگان يا ارزان يك دارايي مهم در ترازنامه‌ي شخصي شما است.

۶۲. به سختي كار مي‌كنيد و پولي درمي‌آوريد كه وقت خرج كردن يا برنامه‌ريزي براي آن را نداريد. اين درست شبيه زماني است كه تجهيزات ورزشي گران‌قيمت مي‌خريد ولي وقتي براي ورزش نداريد.

 

۶۳. تاريخ را ناديده مي‌گيريد و بر پايه‌ي تجربيات محدود خودتان عمل مي‌كنيد.

 

۶۴. در ۱۸ سالگي وارد دانشگاه شديد، نه به خاطر علاقه به تحصيل بلكه فقط براي اينكه از ديگران عقب نمانيد و احتمالا اين كار يكي از پر‌هزينه‌ترين كارهايي‌ خواهد شد كه در زندگي‌تان انجام داده‌ايد.

 

۶۵. فكر مي‌كنيد ثبات عقيده داشتن در مورد بازار‌هاي مالي، بورس و اقتصاد، كاري هوشمندانه است، در حالي كه اين مسائل مدام در حال تغيير هستند ولي ذهن شما در همان عقايد كهنه دست‌وپا مي‌زند.

 

۶۶. به تفاوت ديدگاهي كه افراد سالمند و باتجربه و جوانان به پول دارند، دقت نمي‌كنيد.

 

۶۷. از آن دسته افرادي هستيد كه اگر به شما بگويم كه بزرگترين خبري كه مردم در سال‌هاي آينده راجع به آن صحبت مي‌كنند، خبري است كه امروز كسي آن را جدي نمي‌گيرد و خبرهاي داغ امروزي در دهه‌هاي آينده بي‌معني هستند، باور نمي‌كنيد.

 

۶۸. اين موضوع را دست‌كم مي‌گيريد كه خيلي از شركت‌ها، يك‌شَبه از سودهاي كلان به ورشكستگي رسيدند.

 

۶۹. متوجه نيستيد كه با گفتن جمله‌ي «مي‌خواهم ميلياردر شوم.» منظورتان اين است كه مي‌خواهم ميلياردها تومان خرج كنم، اين كار در واقع متضاد ميلياردر بودن است.

 

۷۰. نمي‌دانيد كه مدل كسب‌و‌كار خيلي از شركت‌هاي مالي بر پايه‌ي ترس، احساسات و كمبود دانش و اطلاعات مشتريان‌شان شكل گرفته است.

 

۷۱. شما با خواندن تمامي موارد بالا سر تكان داديد، بدون اينكه متوجه شويد در همه‌ي موارد خطابم با شما بود. اين در مورد خودم هم صدق مي‌كند.

 

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com

 


۲۴ پند وارن بافت براي پولدار شدن

۲ بازديد

آقاي بافِت سهامدار عمده و رئيس شركتي به نام Berkshire Hathaway است و البته در كلي شركت كوچك و بزرگ ديگر نظير كوكاكولا و IBM هم سهام خريده است. چيزهايي كه در اين مقاله برايتان گردآوري شده است، چكيده‌اي از سخنان پرمغز بافِت در جلسات سالانه‌ي سهامداران شركتش در بيست سال اخير است.

باعث افتخارم است كه دعوتم را قبول كنيد و اين مقاله را تا انتها بخوانيد.

اسطوره‌ي سرمايه‌گذاري، وارن بافِت راز موفقيتش را با ما به اشتراك مي‌گذارد و نكاتي درباره‌ي زندگي، سرمايه‌گذاري و ۵ فوت كوزه‌گريِ خاص را به ما مي‌آموزد.

در زندگي

 

۱. «در زندگي، فقط بايد چند تا كار را درست انجام بدهيد، تا كلي كار غلط انجام ندهيد.»

۲. «فكر كنيد در قايقي زندگي مي‌كنيد كه دائما سوراخ مي‌شود. اگر انرژي‌تان را صرف پريدن به قايق ديگري بكنيد، بهتر است تا اينكه بخواهيد آن انرژي را صرف درزگيري سوراخ‌ها بكنيد.»

۳. «براي رسيدن به نتايج خارق‌العاده، نيازي نيست كارهاي خارق‌العاده انجام بدهيد.»

۴. «چيزي كه از تاريخ ياد مي‌گيريم اين است كه مردم از تاريخ درس نمي‌گيرند.»

۵.‌ «زنجيره‌ي عادت‌ها سبك‌تر از آنند كه حس شوند، تا زماني كه از شدت سنگيني ديگر قابل شكستن نباشند.»

۶. «به نظر مي‌رسد انسان خصلتي مضر دارد كه هميشه مي‌خواهد لقمه را دور سرش بچرخاند.»

۷. «هيچ چيزي مثل خرواري از پول يامُفت، عقلانيت را تسكين نمي‌دهد.»

۸. «۲۰ سال طول مي‌كشد تا شهرتي براي خودتان بسازيد و ۵ دقيقه طول مي‌كشد تا خرابش كنيد. اگر به اين قضيه فكر كنيد، كارها را متفاوت انجام مي‌دهيد.»

۹.‌ «بهتر است با آدم‌هايي بپلكيد كه از شما بهترند. همكاراني را برگزينيد كه اخلاقشان بهتر از شما باشد. چيزي نخواهد گذشت كه خودتان هم به همان مسير كشانده مي‌شويد.»

۱۰. «سال‌ها پيش بن گراهام به من آموخت كه هزينه چيزي است كه پرداخت مي‌كني و ارزش چيزي است كه دريافت مي‌كني. فرقي نمي‌كند كه راجع به جوراب صحبت كنيم يا سهام. من دوست دارم جنس باكيفيت را زماني بخرم كه قيمتش پايين آمده باشد.»

در سرمايه‌گذاري

۱. «مهمترين خصوصيت يك سرمايه‌گذار، خُلق و خويش است نه ذكاوتش. آدم براي اين كار به خلق و خويي نياز دارد كه نه از همراه بودن با جماعت خيلي سرخوش شود و نه از حركت در خلاف جهت‌شان.»

۲. «سرمايه‌گذاري موفقيت‌آميز نيازمند گذشت زمان، برخورداري از نظم و ديسيپلين و داشتن صبر و حوصله است. فارغ از اينكه چقدر استعداد و تلاش به خرج بدهيد، بعضي كارها وقت مي‌خواهند: نمي‌توان با ۹ زن باردار، بچه‌اي را يك ماهه به دنيا آورد.»

۳. «من دنبال اين نيستم كه از روي موانع ۲ متري بپرم؛ در عوض دنبال يك مانع ۳۰ سانتي‌متري هستم تا بتوانم رويش پا بگذارم و بالاتر بروم.»

۴. «بازار در كوتاه‌مدت، مثل مسابقه‌ي محبوبيت است و در بلندمدت، مثل باسكول.»

۵. «فرصت‌ها به ندرت پيش مي‏‌آيند. پس هر وقت از آسمان طلا باريد با خودتان سطل ببريد بيرون، نه انگشتانه.»

۶. «تنوع‌بخشي، حفاظي در مقابل ناداني است. اين جمله براي كساني كه مي‌دانند چه كار دارند مي‌كنند، معني چندان خاصي نمي‌دهد.»

۷. «اگر حاضر نيستيد سهامي را به مدت ۱۰ سال نگه‌ داريد، حتي فكر اينكه ۱۰ دقيقه نگه‌اش داريد را هم نكنيد.»

۸. «نكته كليدي در سرمايه‌گذاري اين نيست كه سبك سنگين كنيد فلان صنعت قرار است چه تأثيري بر جامعه داشته باشد يا چقدر رشد كند. بيشتر حواستان به اين باشد كه ببينيد فلان شركت چقدر در رقابت با بقيه جلوتر است و از همه مهم تر اينكه تا كي مي‌تواند جلو بماند.»

۹.‌«من سرمايه‌گذار بهتري هستم چون تاجرم و تاجر بهتري هستم چون سرمايه‌گذارم.»

۱۰. «خيلي بهتر است كه شركت خفني را به قيمت خوب بخريد تا اينكه شركت خوبي را به قيمت خفن بخريد.»

۵ فوت كوزه‌گري وارن بافِت

هر يك از ۵ فوت كوزه‌گري وارن بافِت، واقعيتي از زندگي يا سرمايه‌گذاري را به ساده‌ترين زبان ممكن بيان مي‌كنند.

۱. «بهتان مي‌گويم چطور پولدار شويد. درها را ببنديد. هر وقت بقيه حريص بودند شما ترسو شويد. هر وقت بقيه ترسو شدند شما حريص شويد.»

از اين ساده‌تر نمي‌شد بگويي كه كليد سرمايه‌گذاري اين است كه وقتي قيمت پايين بود بخر و وقتي بالا رفت بفروش.

۲. «به دانشجوهاي كالج مي‌گويم، به سن من كه رسيديد به شرطي آدم‌هاي موفقي خواهيد شد كه تمام كساني كه مي‌خواهيد دوست‌تان داشته باشند، واقعا دوست‌تان داشته باشند.»

پول مهم‌ترين چيز زندگي نيست. اين را وارن بافِتي مي‌گويد كه از مال دنيا بي‌نياز است.

۳. «فرق بين آدم‌هاي موفق و آدم‌‏هاي واقعا موفق اين است كه آدم‌هاي واقعا موفق به همه چيز مي‌گويند نه.»

افرادي مثل استيو جابز، بيل گيتس و وارن بافِت موفقيت‌شان را مديون قدرت تمركزشان هستند.

۴. «خيلي‌ها را ديدم كه الكل و بدهي زمين‌شان زد. واقعا در اين دنيا نيازي به قرض كردن نداريد. اگر باهوش باشيد، قادريد كلي پول دربياوريد، بدون اينكه از كسي قرض كنيد.»

علت موفقيت افراد در زندگي مي‌تواند چيزهاي متفاوتي باشد، اما دلايل شكست عمدتا حول محور چند چيز مي‌چرخد؛ از شكست هم به اندازه‌ي موفقيت درس بگيريد.

۵. «هر سرمايه‌گذاري بايد قادر باشد، تجارتي كه انتخاب كرده را به درستي ارزيابي كند. به اين عبارت «انتخاب كرده» توجه كنيد: قرار نيست وارد هر شركتي شديد تخصص مربوط به حوزه‌ي كاري‌اش را داشته باشيد، يا اصلا قرار نيست در چند حوزه كارشناس باشيد. فقط بايد قادر باشيد شركت‌ها را در داخل دايره‌ي فهم خود ارزيابي كنيد. سايز اين دايره خيلي مهم نيست؛ اما دانستن محدوده‌ي آن خيلي حياتي است.»

يكي از نقل قول‌هاي مربوط به سرمايه‌گذاري كه شديدا از آن متنفرم متعلق به پيتر لينچ است كه مي‌گويد «چيزي را بخريد كه از آن سر در مي‌آوريد». به نظرم اين توصيه ناقص است. ايده‌ي بافت هم اين حرف را دربرمي‌گيرد، اما به شما گوشزد مي‌كند كه مهم اين است كه قادر باشيد شركت‌ها را ارزيابي كنيد و وارد كار آنهايي كه از كارشان سردرنمي‌‏آوريد نشويد، به همين سادگي!

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


۸ نكته براي كارمنداني كه مي‌خواهند سرمايه‌گذاري كنند

۲ بازديد

۸ نكته براي كارمنداني كه مي‌خواهند سرمايه‌گذاري كنند

۱. به دنبال سهامي باشيد كه سود باثباتي داشته باشند

خب، اين طبيعي است كه وسوسه شويد تا سرمايه‌تان را جايي بخوابانيد كه احساس مي‌كنيد پتانسيل خيلي خوبي دارد و هر آن ممكن است ارزش سهامش مثل گربه از ديوار بالا برود، اما خريد اين جور سهام‌‌‌ها، شُماي كارمند را در درازمدت بدجوري اذيت مي‌كند. اگر شركتي پيدا كرديد كه عملكردش خيلي بالا و پايين نداشته باشد و سر سال سود سهام معقولانه‌اي به جيب‌تان بريزد، انتخابش كنيد و سهامش را بخريد. سود معقولانه‌اي ببريد و راضي باشيد.

۲. روي سهام قمار نكنيد

فكر كنم پيرمردي‌ترين نصيحتي كه مي‌توانم به شما بكنم اين است كه از خريد سهام ريسكي، به شدت خودداري كنيد. در عالم واقعيت، خيلي از سهامداران هستند كه انگيزه‌شان از سرمايه‌گذاري فقط سود مالي نيست. اينها دنبال هيجان و ماجراجويي هستند و دلشان مي‌خواهد كشف استعداد كنند. اگر ميلياردر بوديد، هيچ اشكالي نداشت كه روي قسمتي از سرمايه‌تان ريسك كنيد، اما شرايط اقتصادي دنيا نشان داده كه اين نوع از سرمايه‌گذاري خيلي ايده‌ي جالبي براي قشر كارمند نيست. به جاي اينكه با اين قضيه مثل تاس انداختن برخورد كنيد، سعي كنيد بگرديد و شركت‌هايي را پيدا كنيد كه به شيوه‌اي سالم و با صبر و حوصله مي‌خواهند آهسته و پيوسته رشد كنند. فكر نكنم موقعي كه پوللازم مي‌شويد و از صاحب‌خانه ندا بر مي‌آيد كه «۵۰۰ تومن بذار روي اجاره»، تحمل داشته باشيد خبر سقوط سهام‌ شركتِ «الهي-به-اميد-تو»اي كه داخلش سرمايه‌گذاري كرده بوديد را هم بشنويد.

۳. حداقل ۱۰ جور سهام مختلف بخريد

يكي از چيزهايي كه بهتان كمك مي‌كند تا قطعا از سرمايه‌گذاري سود ببريد، تنوع‌گرايي در سرمايه‌گذاري است. البته آيه نازل نشده كه بايد حتما به عدد ۱۰ پايبند باشيد. اما اگر قرار باشد، به طور مثال، فقط در ۲ صنعتِ پرورش آبزيان و توليد بتونه‌ي سنگي سرمايه‌گذاري كنيد، ممكن است به دلايل مختلف، پيشرفت اين دو بخش بخوابد و سرمايه‌تان رشد چنداني نكند. اگر پولدار بوديد و مشاوران خوبي داشتيد، مي‌توانستيد به موقع پولتان را از صنايعي كه دچار ركود شده‌اند خارج كنيد و داخل صنايع پررونق بريزيد. اما چون كارمند هستيد و بعيد است كه به چنين اطلاعاتي دسترسي داشته باشيد، كاري كنيد كه شانس بردتان بيشتر شود. پول‌تان را در ۱۰ صنعت مختلف پخش كنيد تا سهام هر كدامش بالا كشيد، حسرت نداشتن قدرت پيشگويي را نخوريد.

۴. زياد سهام‌هايتان را خريد و فروش نكنيد

توصيه‌ي رايجي كه در مورد نگهداري سهام وجود دارد، و براي قشر كارمند هم صدق مي‌كند، اين است كه زارت و زورت سهامشان را معامله نكنند. اين امر به اين دليل توصيه مي‌شود كه در بازار بورس ايران، ماليات روي معامله‌ي سهام ۰/۵٪ (نيم درصد) و كارمزد هر معامله هم ۱٪ (مجموعا ۱/۵٪) است و شما بهتر از من مي‌دانيد كه پول كارمندي كفاف اين خرج‌ها را نمي‌دهد.

۵. سبد‌ دارايي‌هاي‌تان را همراه با گذر عمر، مجددا تنظيم كنيد

اكثر سرمايه‌گذاران در شروع كارشان در بازار بورس، پول‌هايشان را جاي عاقلانه‌اي مي‌خوابانند، اما با ورود به دوره‌اي ديگر از عمرشان، در تنظيم كردن سبد دارايي به مشكل مي‌خورند. چون «نيازها و قدرت ريسك‌پذيري» افراد به مرور زمان تغيير مي‌يابد و عاقلانه اين است كه نوع سرمايه‌گذاري‌ها هم متوازن با تغييرات سن، تطبيق يابد.

به طور كلي، افراد مسن‌ بيشتر دنبال درآمدهاي ثابت و مطمئن هستند؛ در حالي كه سرمايه‌گذارهاي جوان – كه براي زندگي كردن صرفا به درآمد ناشي از سرمايه‌گذاري اكتفا نمي‌كنند – قدرت ريسك‌پذيري بيشتري دارند. با اين حال طبقه‌ي كارمند و قشر متوسط، شايد بخواهند هر دفعه كه ترفيع گرفتند يا شغل بهتري دست و پا كردند، سبد دارايي‌هايشان را هم متناسب با‌ وضعيت جديد تغيير بدهند.

با تنظيم دوره‌اي سبد دارايي‌ها، اطمينان حاصل مي‌كنيد كه سرمايه‌گذاري‌هايتان با نيازهاي سن و سال‌تان مطابقت دارد.

۶. در كنار سهام، كمي هم اوراق قرضه بخريد

خيلي از سرمايه‌گذارها به اين دليل دنبال خريد سهام هستند كه خيلي براي‌شان هيجان‌انگيز است، اما بد نيست كارمندان اوراق قرضه را هم در ليست خريدشان يادداشت كنند. هر چند كه اوراق قرضه چندان جلب توجه نمي‌كنند، اما خريدنشان مثل خريد سهام ريسك خيلي زيادي ندارد. براي تشخيص اينكه چقدر از سرمايه‌تان را به اوراق قرضه اختصاص بدهيد، مي‌توانيد از اين قاعده‌ي سرانگشتي استفاده كنيد: سن‌تان را از عدد ۱۰۰ كم كنيد. عددي كه به دست مي‌آيد، درصدي از كل سرمايه‌تان است كه مي‌بايست خرج خريد سهام كنيد. يعني اگر ۳۰ سالتان باشد، ۷۰ درصد از پول‌تان را سهام بخريد و ۳۰ درصد ديگر را اوراق قرضه بخريد. اگر به اين فرمول پايبند باشيد، زمين سفتي براي خود درست كرده‌ايد كه هر چه رويش بالا و پايين بپريد، ترك نمي‌خورد.

۷. انتظار منطقي براي بازگشت سرمايه داشته باشيد

اين را ديگر «مَشتي ماشالله» هم مي‌داند كه كسب آخرين اطلاعات و اخبار از بازار سرمايه خودش يك كار تمام‌وقت است. براي كساني كه نه خودشان بچه‌ي كف بازارند و نه آشنايانشان دلارفروش‌هاي دور ميدان فردوسيِ تهران، سر درآوردن از اينكه براي هر سرمايه‌گذاري چه چيزي عايدشان مي‌شود كاري است دشوار. اينكه خيلي‌ها نسبت به بازگشت سرمايه‌شان زيادي خوشبين هستند يك واقعيت است. اما كار وقتي بيخ پيدا مي‌كند كه طرف با مراجعه به بازار كامپيوتر، لب به لبِ باربند يك نيسان گاوي، مادِربورد سوخته بخرد، به اميد اينكه آنها را در بالكن خانه‌اش، توي تشتي پر از تيزآبِ سلطاني بخواباند تا طلاها و نقره‌هاي به كار رفته در آنها در گوشه‌اي از تشت ته‌نشين شده و به اذن خدا به حالت شِمش درآيند. يارو آنقدر از سرمايه‌گذاري خود مطمئن است كه از همين حالا چك خريد تلويزيون ۹۰ اينچي را هم كشيده است. دريغ از اينكه در طي اين عملياتِ بازيافتِ پيچيده، حتي به اندازه‌ي پول ورود به دستشويي عمومي هم عايدش نمي‌شود.

واقع‌گرايانه اين است كه اگر الگوي رشد سهامي در ۲۰ سال گذشته ثابت مانده باشد، سرمايه‌گذار مي‌تواند انتظار داشته باشد (با فرض نرخ تورم ۱۵ درصد) ۲۰ تا ۲۵ درصد سود به سرمايه‌اش تعلق بگيرد. پس قبل از ذوق كردن و چك كشيدن يك بار ديگر اين اعداد را خوب به خاطر بسپاريد.

۸. كسي را پيدا كنيد كه اين كار را براي شما انجام بدهد

شايد بهترين راهكار براي كارمنداني كه وقت سر خاراندن ندارند اين باشد كه «كار را به اهلش بسپارند». داستان اين است كه انتخاب سهام خوب مثل انتخاب هنداونه‌ي خوب است و آدم اينكاره مي‌خواهد. در واقع به خيلي‌ها بايد اين توصيه را كرد كه:‌‌ «آقا جان، شما رو چه به سهام خريدن؟ به جايش پولت را بده به صندوق‌هاي سرمايه‌گذاري تا برايت سرمايه‌گذاري كنند.»

در وبسايت مركز پردازش اطلاعات مالي ايران، مي‌توانيد ليستي از اين صندوق‌هاي سرمايه‌گذاري و اطلاعات مربوط به هر كدام را مشاهده كنيد.

شايد هيجان اين كار به اندازه‌ي هيجان خريد و فروش سهام توسط خود آدم نباشد، اما فكر كنم هيجان را بتوان با ديدن فيلم مستند «فرار قورباغه از دست مار گرسنه» هم به دست آورد، پس ريسك نكنيد.

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com


راهنماي سرمايه‌گذاري براي تازه‌ كارها

۲ بازديد

راهنماي سرمايه‌گذاري براي تازه‌ كارها

 

چرا سرمايه‌گذاري ترسناك است؟

براي خيلي از ما پول و سرمايه‌گذاري مثل يادگيري الفبا و دوچرخه‌سواري نبوده كه در دوران بچگي تمرينشان كنيم و بياموزيم‌شان و چهار تا بزرگتر هم برايمان دست بزنند و با اهداي «اوجولات» تشويق‌مان كنند كه به همين راه ادامه بدهيم. اصلا خيلي از خانواده‌ها گفتگو درباره‌ي سرمايه‌گذاري را آنقدر خسته‌كننده مي‌دانند كه ترجيح مي‌دهند صداي تلويزيون را زياد كنند تا اگر كسي هم حرفش را زد، نشنوند. همين مي‌شود كه فرزندشان دوران خوب ۲۰ سالگي را به يللي تللي مي‌گذراند – نهايتش اين است كه دانشگاهش را تمام مي‌كند و وارد بازار كار ‌شود – و تازه وقتي شمع تولد ۳۰ سالگي‌اش را فوت كرد، متوجه مي‌شود كه اندوخته‌ي قابل اتكايي براي آينده ندارد و از الان تا ۵۰ يا ۶۰ سالگي بايد يك نفس اين زمين دوار را طي كند تا محتاج نان شب نباشد.

خلاصه كه براي عموم مردم، خانه جايي نيست كه بتوانند از درونش استراتژي‌هاي سرمايه‌گذاري را ياد بگيرند. پدر و مادرها – عليرغم نيت خوب‌شان – جور ديگري فكر مي‌كنند و بيشتر توصيه مي‌كنند پولتان را ذخيره كنيد، اما شما دلتان مي‌خواهد سريع‌تر پيشرفت كنيد. اين دو خواسته‌ي متفاوت – ميل به احتياط و ميل به پيشرفت – در مقابل هم قرار مي‌گيرند و منجر مي‌شوند به اينكه سرمايه‌گذار بي‌تجربه‌ي قصه ما بخواهد روي دنده‌ي لج بيفتد و چند شب شام نخورد و به جاي كار اصولي بخواهد حقانيت خودش را به والدينش اثبات كند. بعدش هم چون عجله دارد، بدون اينكه هِر را از بِر تشخيص بدهد مي‌رود و كل پولش را مثلا برنج پيش‌خريد مي‌كند و… . خلاصه كه دردسرتان ندهم… او چون اينكاره نيست حسابي ضرر مي‌كند و دلسرد مي‌شود.

سرمايه‌گذاري كاري آينده‌نگرانه است و هدف دور دست را نشانه مي‌رود. سرمايه‌گذاري مثل موشك كروز قاره پيماست نه تفنگ آب‌پاش با بُرد مفيد ۳۰ سانتي‌متر. اينكار صبر و حوصله مي‌خواهد. بايد تا جايي كه مي‌توانيد از بازار اطلاعات كسب كنيد و در نهايت با اتخاذ استراتژي‌، ريسك باخت سرمايه‌ي خود را به حداقل برسانيد.

سرمايه‌گذاري اصلا يعني چه؟

سرمايه‌گذاري يعني هر چيزي كه مي‌خريدش تا برايتان سود مالي توليد كند. مثلا همين كيبوردي كه من اين مقاله را باهاش تايپ مي‌كنم سرمايه‌ي من است، چون وسيله‌اي است كه با آن مقاله مي‌نويسم و درآمد كسب ‌مي‌كنم.

اغلب مردم ۴ چيز را به عنوان انواع سرمايه مي‌شناسند:

پول نقد: پولي كه در حساب بانكي بخوابانيد

اوراق قرضه: پولي كه به شركت‌هاي دولتي يا خصوصي قرض بدهيد

سهام: پولي كه براي خريد سهمي از يك شركت خرج كنيد

اموال: پولي كه براي خريد خانه و باغ و ماشين خرج كنيد

به جز اين ۴ نوعِ اصلي سرمايه‌گذاري، چيزهاي ديگري هم هستند كه رويشان سرمايه‌گذاري مي‌‏شود:

– اجناسي نظير نفت، قهوه، ذرت، پلاستيك و طلا

– ارز خارجي

– اشياء كلكسيوني نظير عتيقه‌جات و آثار هنري

– و چيزهاي ديگر (مثلا يك شركت انگليسي هواي دشت‌هاي كشورش را داخل شيشه مي‌كند و با قيمتي گزاف به چين صادر مي‌كند!)

چگونه از ريسك كار كم كنيم؟

هيچ سرمايه‌گذاري را نمي‏‌شناسم كه دوست داشته باشد سرمايه‌اش را چشم‌بسته قمار كند، اما واقعيت اين است كه در سرمايه‌گذاري چيزي به نام «سرمايه‌گذاري بدون ريسك» نداريم. با اين حال وقتي قرار باشد روز به روز از ارزش پولتان كم شود، دليل پيدا مي‏‌كنيد تا ريسك كنيد.

به مجموعه‌ي سرمايه‌ها مي‌گويند سبد دارايي‌ها. معمولا سرمايه‌گذارها، در چند حوزه‌ي مختلف سرمايه‌گذاري مي‌كنند و به اصطلاح با سرمايه‌شان تنوع‌بخشي انجام مي‌دهند. اين كار را به اين دليل انجام مي‌دهند كه ريسك از دست رفتنِ سرمايه و ضرر كردن را بر روي چند نوع سرمايه تقسيم كنند تا اگر بازار هر كدامشان خوابيد، كماكان ژتون داشته باشند تا در بازي باقي بمانند.

حتي اگر راجع به سرمايه‌گذاري‌هاي كوتاه‌مدت و زود‌بازده صحبت كنيم هم باز تكليف همين است. مثلا اگر من سرمايه‌گذار عاقلي باشم – جدا از اينكه وضعيت بازار چه چيزي حكم مي‌كند – و دوست داشته باشم در صنعت پوشاك سرمايه‌گذاري كنم، منطقي است كه با بخش بيشتري از پولم شلوار كتان بخرم كه در كل سال خريد و فروش مي‌‏شود؛ از طرف ديگر قسمت كمتري از پولم را به سرمايه‌گذاري بر روي تي‌شرت تابستاني اختصاص بدهم كه سود بهتري دارد اما فصل فروشش محدودتر است و ممكن است روي دستم باد كند.

از كجا شروع كنيم؟

هر سرمايه‌گذاري‌اي نيازمند صرف كردن زمان و خرج كردن پول و ارائه‌ي خدمات است كه قرار است تمام اينها با دريافت سود مالي جبران شوند.

اگر كار مي‌كنيد و حقوق ثابت دريافت مي‌كنيد و زير بار قرض و قوله نيستيد و آنقدر پول در حساب بانكي‌تان هست كه خيالتان از ۶ ماه آينده راحت باشد، مي‌توانيد به يكي از كارگزارهاي بازار بورس مراجعه كنيد و سهام شركتي را بخريد كه ثبات داشته باشد. مشاوران مالي توصيه مي‌كنند مقداري از مبلغ سرمايه‌تان را هم خرج اوراق قرضه كنيد كه ريسك كمتري دارند.

صندوق‌هاي سرمايه‌گذاري مشترك هم چند سالي مي‌شود كه در ايران به راه افتاده‌اند. اينها نهادهايي هستند كه بر اساس صلاحديد افراد متخصص در حوزه‌ي سرمايه‌گذاري، با سرمايه‌ي مردم اوراق بهادار مي‌خرند و سود حاصل از خريد اين اوراق را به سرمايه‌گذاران خود پرداخت مي‌كنند و البته جاهاي مطمئني هم هستند زيرا تضمين بازگشت سود و اصل سرمايه را هم مي‌دهند.

روي چيزي پول بگذاريد كه بدانيد چيست

وقتي كه پاي سرمايه‌گذاري به ميان مي‌آيد، يكي از اشتباه‌ترين تصميم‌ها اين است كه برويد پولتان را در جايي خرج كنيد كه هيچ چيزي راجع بهش نمي‌دانيد. بهتر نيست برويد سرمايه‌گذاري را با جاهايي شروع كنيد كه خودتان هم حسي بهشان داريد؟ مثلا از زمان اختراع آتاري تا الان، هميشه عاشق بازي‌هاي كامپيوتري بوديد و نصف عمرتان را در گيم نت‌ها گذرانده‌ايد. حالا هم خبردار شده‌ايد شركتي كه كارش توليد بازي‌هاي ويدئويي است، شروع به عرضه‌ي سهامش در بازار بورس كرده است. شما كه براي عشق خودتان هم شده اخبار اين صنعت را دنبال مي‌‏كنيد، بدتان هم نمي‌آيد در گسترش آن نقشي داشته باشيد، پس چه مرضي است كه مي‌خواهيد برويد سهام شركت توليد شيرفلكه‌هاي صنعتي را بخريد كه اگر پول دستي هم بهتان بدهند حاضر نيستيد برويد داخل كارخانه‌اش را ببينيد چه برسد به اينكه بخواهيد هر دفعه اخبارش را دنبال كنيد!

ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:

آدرس  ما :

 

www.telegram.me/karafarin_iran

http://lifeeditor.blogfa.com