ترسهايي كه مانع پيشرفت شما ميشوند
۱. از شكست ميترسيد
هرچه در زندگي اهداف دور و درازتري داشته باشيد، سختتر خواهيد توانست به انتظاراتي كه از خودتان داريد جامهي عمل بپوشانيد. در نتيجه، چون از شكست ميترسيد و فكر ميكنيد به اهداف مورد نظرتان دست نخواهيد يافت، ترجيح ميدهيد دست روي دست بگذاريد و هيچ قدمي در جهت تحقق اهدافتان برنداريد. اما با اين طرز فكر فقط خودتان را عقب مياندازيد و هرگز نخواهيد توانست به قابليتهايي كه در وجودتان نهفته است پي ببريد.
اجازه ندهيد ترس از شكست بر شما غلبه كند. ميپرسيد چرا؟ خوب معلوم است، چون بيعملي و دست روي دست گذاشتن به ضررتان تمام خواهد شد. همهي ما در مقاطع مختلفي از زندگي به لحظات سرنوشتسازي برميخوريم كه اگر دست بجنبانيم، زندگيمان را از اين رو به آن رو خواهند كرد و اين فقط به تصميم خودمان بستگي دارد كه به اين فرصتها پشت پا بزنيم يا از آنها در جهت تحقق اهدافمان سود ببريم.
يادتان نرود هيچ موفقيت بزرگي بدون زحمت به دست نميآيد. آدمهاي موفقي كه در برنامههاي تلويزيوني حضور مييابند، يك شبه به مدارج عالي نرسيدهاند. شما فقط نتيجهي زحمتشان را ميبينيد، حال آن كه براي رسيدن به اين موفقيت چه فراز و فرودهايي كه تجربه نكردهاند. پس اگر دست به كاري زديد كه نتيجهاش به دلخواهتان تمام نشد، فكر نكنيد شكست خوردهايد، بلكه از اين تجربه درس بگيريد. اين تجربه كمكتان خواهد كرد كه اشتباهات گذشتهيتان را در تلاشهاي بعدي تكرار نكنيد.
۲. از موفقيت ميترسيد
به احتمال زياد ترس از موفقيت كمتر به گوشتان خورده است. بله، همان طور كه خيليها از شكست واهمه دارند، آدمهايي هم هستند كه از موفقيتهاي آنچناني ميترسند. بهبود روابط اجتماعي، رشد و توسعهي فردي و ارتقاي شغلي نمونههايي از موفقيت هستند كه بسياري از ما به آنها فكر ميكنيم. به دنبال هر نوع موفقيتي كه هستيد، ابتدا بايد اين واقعيت را بپذيريد كه هيچ موفقيتي بدون تغيير حاصل نميشود، يعني همين طور كه قدم به قدم به موفقيت نهايي نزديكتر ميشويد، روند بعضي امور تغيير خواهد كرد. چون به اين تغييرات عادت نداريد، شايد در ابتدا احساس خوشايندي نداشته باشيد. توصيه ميشود از اين احساس ناخوشايند كه چيزي شبيه ترس و اضطراب است به وحشت نيفتيد، چرا كه اين دلهره صرفاً يك بخش طبيعي از فرآيند موفقيت است و چيز عجيب و غريبي نيست.
وقتي دست به كار جديدي ميزنيد، اولش هيجانزده، پرانرژي و در عين حال مضطرب هستيد. هميشه بخشي از دلهرهيتان به اين دليل است كه ميترسيد شكست بخوريد و بخش ديگر آن بابت ترس از موفقيت است. آدمهايي كه از موفقيت ميترسند از خودشان ميپرسند: «اگه موفق بشم بعدش چي ميشه؟ نكنه يه عالمه كار خالي شه روي سرم، طوري كه نتونم از پس همهشون بربيام؟»
پيشنهاد ميكنيم براي اتفاقاتي كه هنوز نيفتادهاند، از پيش برنامهريزي نكنيد. براي كسي كه از بيرون به قضيه نگاه ميكند، چنين پرسشهايي احمقانه به نظر ميرسند، در حالي كه براي شما همين دغدغههاي بيمورد آنقدر جدي و واقعي هستند كه حتي فكرشان مضطربتان ميكند. بجاي اين كه بيهوده غصه بخوريد، به خودتان بگوييد: «درسته سؤالايتي كه الان توي ذهنمه چيزايي هستند كه ممكنه در آينده مجبور بشم بهشون فكر بكنم، اما واقعيت اينه كه در حال حاضر دونستن راهحل اين سؤالها به دردم نميخوره و بعدا ميتونم هر موقع وقتش شد براشون يه چارهاي پيدا كنم.»
نيازي نيست براي اتفاقاتي كه هنوز نيفتادهاند از پيش تصميم بگيريد. اين كار فقط باعث ميشود بيدليل بترسيد و نتوانيد در قدمهاي بعدي درست عمل كنيد. بيشتر به اموري بپردازيد كه در حال حاضر ميتوانيد انجامشان دهيد و غصهي چيزهايي را نخوريد كه كنترلشان از دستتان خارج است. بجاي اين كه مدام به فكر اتفاقات آينده باشيد، همهي قدرتتان را به كار بگيريد تا موانعي را كه امروز پيش پايتان قرار دارند از بين ببريد. مقصود اين نيست كه به كل از آينده چشم برداريد، بلكه لازم است موانعي را كه شايد در آينده سر راهتان سبز شوند از همين الان تشخيص دهيد، ولي نيازي نيست براي رفعشان پيشاپيش اقدام كنيد.
۳. از قضاوت ديگران ميترسيد
خيلي از ما با اين باور بزرگ شدهايم كه اگر در زندگي به هر موفقيتي برسيم، ديگران حمايتمان خواهند كرد و از موفقيتمان خشنود خواهند شد. اما واقعيت ميتواند چيز ديگري باشد. در زندگي واقعي، آدمهاي زيادي هستند كه ممكن است از موفقيتهاي اطرافيانشان دلگير شوند. اين قبيل آدمها به پيشرفت ديگران حسادت ميكنند. آنها برايشان اهميتي ندارد كه به چه دستاوردي رسيدهايم و حتي اگر كاري كه انجام دادهايم به نفع بشريت باشد، باز هم قضاوتمان خواهند كرد. اگر مدام به اين توجه كنيم كه ديگران چه فكري دربارهيمان ميكنند، فقط خودمان را از بين خواهيم برد و ديگر نخواهيم نتوانست براي تحقق اهدافمان كمر راست كنيم.
چنانچه بيش از حد به نظرات اطرافيانتان اعتنا كنيد، بعد از مدتي به آدمي تبديل ميشويد كه ديگران برايش تصميم ميگيرند و از خودش هيچ ارادهاي ندارد. بگذاريد ديگران هر چه دلشان خواست دربارهي تصميماتتان بگويند. به خودتان بقبولانيد كه نميتوانيد جلوي افكار مردم را بگيريد، چون آنها هر كاري هم كه بكنيد، در نهايت آنطور كه خودشان دوست دارند قضاوتتان خواهند كرد. به تدريج در ادامهي مسير ياد خواهيد گرفت كه قضاوتهاي نابجاي ديگران بيش از آن كه به شخص شما مربوط باشد، در واقع آينهي تمامنماي چيزي است كه خودشان هستند.
۴. ميترسيد از گذشته دل بكنيد
به ده سال پيش فكر كنيد كه جوانتر بوديد. آن وقتها زندگي آسانتر نبود؟ واقعيت اين است كه آن روزها وظايف كمتري براي انجام دادن داشتيد و به همين دليل زندگي برايتان آسانتر سپري ميشد. اگر از ترس واقعيتهاي امروز مدام به گذشته بچسبيد، از پيشرفت باز خواهيد ماند. فقط اتفاقات گذشته نيست كه بايد رهايشان كنيد، بلكه بايد همهي آن چيزهايي را كه باعث شدهاند در گذشته گير كنيد دور بريزيد. از آدمها، مكانها و حتي وسايلي كه نميگذارند در حال زندگي كنيد، دست بكشيد. وابستگي به گذشته ممكن است وادارمان كند تصميماتي بگيريم كه به هيچ وجه با شرايط فعليمان همخواني ندارند.
دل كندن از گذشته دقيقا همان چيزي است كه همهي ما به آن نياز داريم. نه اين كه مجبور باشيد خاطرات گذشته را به فراموشي بسپاريد يا وانمود كنيد هيچ اتفاقي نيفتاده است، بلكه ياد بگيريد آدمهايي را كه سالها قبل برايتان مهم بودند يا وسيلهاي را كه به شدت به آن وابسته بوديد، در همان گذشته باقي بگذاريد. اينها چيزهايي هستند كه در زمان خودشان اهميت داشتند و نبايد زندگي الانمان را تحتالشعاع قرار دهند. فقط به اين ترتيب است كه ميتوانيد صلاح زندگي فعليتان را دريابيد. بپذيريد كه با گذشت سالها همه چيز تغيير ميكند و رابطهاي كه در گذشته به نفعتان بوده است، شايد امروز به دردتان نخورد.
خلاصه اين كه بار گذشته را زمين بگذاريد و در حال زندگي كنيد. دست كشيدن از گذشته آزادي ميآورد و به شما اين امكان را ميدهد كه با خيال آسوده براي زندگي امروزتان تصميم بگيريد و آيندهي بهتري را براي خود رقم بزنيد.
۵. از اين كه با ديگران فرق كنيد ميترسيد
جيم ران، نويسندهي آمريكايي، ميگويد: «هر انساني ميانگينِ پنج نفري است كه بيشترين زمان را با آنها گذرانده است. اين جملهي كوتاه به زيبايي نشان ميدهد آدمهايي كه با آنها ارتباط داريم، چقدر ميتوانند در زندگيمان تأثيرگذار باشند. چيزي كه اكنون به عنوان هنجار پذيرفتهايم، تا حد زيادي تحت تأثير عقايد افرادي است كه روزمره با آنها سر و كار داريم. به همين دليل اگر كاري انجام دهيم كه در هنجارهاي خانواده و دوستانمان تعريف نشده باشد، عجيب و غريب به نظر خواهيم رسيد. يادتان باشد اطرافيانتان هر تصميمي كه بگيرند، تصميماتشان زندگي شما را نيز تحت تأثير قرار خواهد داد.
چنانچه كاري از شما سر بزند كه در قاعده و قانون جماعت اطرافتان ثبت نشده است، به سرعت همهي توجهات به سمت شما جلب خواهد شد و ممكن است ديگران همراهيتان نكنند. اما اگر درست مثل اطرافيانتان رفتار كنيد، راحتتر ميتوانيد با خودتان همراهشان كنيد. پيشنهاد ميكنيم خود را به زور در مسيري كه دوست نداريد و خواستهي خودتان نيست قرار ندهيد. يك مسير جديد باز كنيد و بيشتر با كساني وقت بگذرانيد كه با آنها علايق و اهداف مشترك داريد. با كساني ارتباط برقرار كنيد كه مسير فكري شما را دنبال ميكنند تا بتوانيد با آنها به تبادل نظر بپردازيد و انگيزه بگيريد. آدمهايي كه مثل خودتان فكر ميكنند، كمك خواهند كرد كه زندگيتان را بسازيد و در آينده به همان كسي تبديل شويد كه از خودتان انتظار داريد.
۶. ميترسيد تنها بمانيد
همهي ما دلمان ميخواهد دوستمان بدارند و حمايتمان كنند. بدون شك از اين كه احترام ببينيم و به خاطر كارهايي كه انجام ميدهيم تحسين شويم، لذت خواهيم برد. اما گاهي آنچه ما از زندگي ميخواهيم با اهداف ديگران در تضاد است. بدانيد موفقيت زماني حاصل ميشود كه تصميم بگيريد كاري انجام دهيد كه اكثريت تمايلي به انجامش ندارند.
قبول كنيد شايد مجبور شويد مسير موفقيت را تنهايي طي كنيد، چون بيشتر مردم اين روحيه را ندارند كه مثل شما براي رسيدن به اهدافشان سخت تلاش كنند. بايد با موانع زيادي دست و پنجه نرم كنيد، حال آن كه فقط گروه اندكي دركتان خواهند كرد. از اين رو، شايد فكر كنيد تا به حال هيچ كس در مسيري كه شما به آن وارد شدهايد قدم نگذاشته است، اما اصلا اين طور نيست؛ كساني هم هستند كه با مشكلات مشابه شما پيشتر روبرو شده اند. شايد جزييات مسير متفاوت باشد، اما در نماي كلي بيشتر آدمهاي موفق تقريبا مشكلات يكساني را تجربه كردهاند.
آن قدرها هم كه فكر ميكنيد تنها نيستيد. در هر مرحلهاي از زندگي با سختيهايي مواجه خواهيد شد كه پيش از شما كساني بودهاند كه بر اين سختيها غلبه كنند. پس اگر كس ديگري توانسته اين سختيها را پشت سر بگذارد، چرا شما چرا نتوانيد؟
۷. ميترسيد وقتتان تلف شود
«متأسفم كه زمان داره ميگذره و من هنوز هيچ كار خاصي انجام ندادم.» اينها كلماتي است كه خيلي از ما در پسِ ذهنمان داريم، به ويژه كساني كه در زندگي دنبال يك مسير جديد ميگردند. هر چه سنمان بالاتر ميرود، بيشتر متوجه گذر زمان ميشويم و سعي ميكنيم از وقتمان نهايت استفاده را ببريم. اگر براي يادگيري يا انجام كاري وقت گذاشتهايد، مطمئن باشيد كه ارزشش را دارد، چون در آينده همين چيزي كه ياد گرفتهايد يا كاري كه انجام دادهايد، زمينهساز مسيرهاي جديد ديگري در زندگيتان خواهد شد.
به جاي اين كه به انجام دادن يا ندادن كاري شك كنيد، به پيامدهاي انجام ندادن آن كار فكر كنيد و از خودتان بپرسيد اگر تصميم بگيرم كه اين كار را نكنم چه خواهد شد. جِف بِزوس، مؤسس سايت آمازون، تعريف ميكند كه وقتي ميخواست براي درست كردن يك استارتاپ از شغل پردرآمدي كه داشت دست بكشد، خودش را در ۸۰ سالگي تصور كرد. او از خودش پرسيد وقتي ۸۰ ساله شد، آيا از اين كه در جواني از شغل پردرآمدش به خاطر درست كردن استارتاپ دست نكشيده خوشحال خواهد بود. بزوس معتقد است اگر ديديم انجام ندادن كاري باعث خواهد شد كه در ۸۰ سالگي تأسف بخوريم، پس حتما بايد انجامش دهيم. حداقل امتحان كردن آن كار به انجام ندادنش ميارزد، حتي اگر به موفقيتي كه انتظار داريم نرسيم.
ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:
آدرس ما :
www.telegram.me/karafarin_iran