هدف از هر مقاله روي ساختار آن تاثير ميگذارد. در واقع هدف مقاله تعيين ميكند كه چه اطلاعاتي بايد به خواننده داده شود و اين اطلاعات بايد با چه ترتيبي در اختيار او قرار بگيرند تا بهترين درك از مطلب را به اون بدهند. ساختار هر مقالهي علمي، بر اساس فرضيهي ابتدايي نويسنده شكل ميگيرد. اگرچه اصولي براي ايجاد يك مقالهي كلاسيكِ مشخص وجود دارد (مانند تحليل مقايسهاي)، اما نميتوان براي همهي مقالات يك نسخهي مشابه پيچيد.
قسمتهاي مختلف مقاله
هر مقاله داراي اطلاعات مختلفي است، كه در بخشهاي مشخصي قرار ميگيرند. حتي مقالاتِ كوتاه نيز بخشهاي متنوعي دارند: معرفي بحث يا همان مقدمه، تحليل دادهها، نظريهي انتقادي و نتيجهگيري. جايگاه قرارگيري مقدمه و نتيجهگيري بر خلاف ديگر بخشهاي مقاله همواره ثابت است. براي مثال، نظريهي انتقادي ممكن است در يك پاراگراف و به عنوان يك بخش مجزا ارائه و توضيح داده شود. اين بخش ممكن است در ابتداي مقاله يا قبل از بخش نتيجهگيري نوشته شود. پيشينهي تحقيق (بافت تاريخي يا اطلاعات زندگينامهاي، خلاصهاي از تئوريهاي مرتبط يا انتقادي، تعريف واژگان كليدي) اغلب در ابتداي مقاله بين بخش مقدمه و اولين بخش تحليلي نوشته ميشود، اما گاهي نيز در جايي آورده ميشود كه معمولا ارتباط بيشتري با آن بخش دارد.
فكر كردن در مورد بخشهاي مختلف مقاله در جهت پاسخگويي به سوالاتي است كه در هنگام مطالعه به ذهن خواننده خطور ميكند (معمولا در حين خواندن هر مقالهاي، سوالاتي در ذهن مخاطب ايجاد ميشود. اگر مخاطب با خواندن مقاله هيچ سوالي به ذهنش نرسد، يعني مقاله بسيار ساده و پيشِپا افتاده بوده است و در واقع اطلاعات ارائه شده در آن بهقدري بديهي بوده كه هيچ جرقهاي را در ذهن مخاطب روشن نكرده است).
چه چيزي؟اولين سوالي كه در ذهن خواننده ايجاد ميشود اين است: چه چيزي؟
چه شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد نمونههاي توصيفشده در مقالهي شما يك واقعيت عيني است؟ براي پاسخ به اين سوال، شما بايد با بررسي مدارك و شواهد، ادعا يا فرضيهي مطرح شده در مقاله را اثبات نماييد. بخشِ پاسخ به «چه چيزي» يا «اثبات و ارائهي شواهد» اغلب در ابتداي مقاله درست بعد از بخش مقدمه ميآيد. نقطه شروع نگارش هر مقاله، درست زماني است كه گزارشي از مشاهدات خود ارائه ميكنيد. توجه داشته باشيد: اين بخش نبايد بيش از يك سومِ كل مقاله را شامل شود. عدم رعايت اين نكته باعث ميشود، مقالهي شما انسجام كافي را نداشته باشد و خيلي كوتاه و يا خيلي توصيفي به نظر برسد.
چگونه؟خواننده يك مقالهي علمي دوست دارد بداند آيا استدلالهاي مطرح شده در اين مقاله در همهي موارد صدق ميكند؟ سوالي كه معمولا خواننده براي رسيدن به اين پاسخ از خود ميكند، اين است: چگونه؟ چگونه در اين مقاله نظريهي انتقادي به چالش كشيده ميشود؟ چگونه معرفي گزينههاي ابتدايي، روش جديد در جستجوي مدارك و شواهد، و منابع ديگر- بر فرضيهي مطرح شدهي شما تاثير ميگذارد؟ در حالت معمولي، يك مقاله، حداقل شامل يك بخش براي پاسخ به اين سوالات است (با توجه به اينكه در اين بخش سعي ميشود، به سوالات پيچيدهي خواننده پاسخ داده شود، ميتوانيم آن را بخش يافتهها بناميم. اين بخش معمولا بعد از بخش «چه چيزي» ميآيد، اما توجه داشته باشيد، ممكن است بسته به طول هر مقاله، بحث گسترش يابد و نظريهي انتقادي نيز ممكن است در جاي ديگري از مقاله ذكر گردد.
چرا؟خوانندهي مقاله دوست دارد در مورد چرايي مطرح شدن اين پرسش از سوي شما اطلاعاتي داشته باشد و اصولاً چرا بايد اين موضوع براي افراد ديگر نيز مهم باشد؟ اين سوال معاني ضمني بيشتري از فرضيهي مطرح شده را در اختيار مخاطب قرار ميدهد و به خواننده اين امكان را ميدهد تا به درك درستي از مطلب برسد. در پاسخ به پرسش «چرا»، موضوعاتي تشريح ميشود كه براي شما اهميت بيشتري دارد. اگرچه بهتر است، در مقدمهي مقاله به اين بحث اشاره كنيد، اما پاسخ كامل آن در اين بخش كه تقريبا بخش نهايي مقاله نيز هست، داده ميشود. به خاطر داشته باشيد، اگر به اين پرسش پاسخ مستدل و كاملي داده نشود، مقاله از نظر خواننده نه تنها كامل نيست، بلكه بيمعني است و مطمئنا جذابيتي براي افراد ديگر نخواهد داشت.
اصول مقالهنويسيطراحي و نگارش يك مقاله به صورت اصولي و منطقي، به معني بررسي فرضيه و پيشبيني جوانب مورد نياز خواننده است. در واقع نگارندهي يك مقالهي علمي تلاش ميكند تا با توضيح و تشريح بيشتر مباحث، خواننده را به درك درستي از موضوع برساند. سادهترين راه نگارش يك مقاله، داشتن يك طرح جامع است. داشتن يك طرح اوليه از موضوع، اين فرصت را به شما ميدهد تا بدانيد مخاطب كجا به پيشينهي تحقيق، نظريهي انتقادي، تجزيه و تحليل منبع اصلي و يا منبع ثانويه نياز دارد. نقش كاربردي مقاله در بخشهاي هر مقاله نمود بيشتري دارد و استدلالهاي مهمي را كه براي شكلدهي ساختار يك مقالهي علمي به آن نياز داريد، در دسترس شما قرار ميدهد. ساختار هر مقاله معمولا به اين صورت است:
- فرضيهي خود را در يك يا دو جمله بيان كنيد، سپس در يك جمله توضيح دهيد كه چرا اين ادعا را مطرح كردهايد. به عبارت ديگر، چيزي را بيان كنيد كه ميخواهيد خواننده با خواندن مقاله آن را ياد بگيرد. در اين بخش پاسخ خود به پرسش «چرا» را تشريح ميكنيد؛ پاسخي كه در نتيجهگيري مقاله نمود مييابد.
- جملهي بعدي را اينگونه آغاز كنيد: «براي اثبات فرضيه، اولين چيزي كه خواننده بايد بداند اين است كه…» سپس در مورد چرايي اهميت آن براي مخاطب صحبت كنيد و يك يا دو مورد از دلايلي را كه فكر ميكنيد براي خواننده مهم است، بيان كنيد. اين اولين گام در پاسخ به پرسش «چه چيزي» است. گاهي احساس ميكنيد، كه اولين چيز مهمي كه لازم است خواننده در مورد آن اطلاع داشته باشد، پيشينهي تحقيق است.
- جملههاي بعدي را اين گونه شروع كنيد: «مورد بعدي كه لازم است خواننده در مورد آن اطلاع كافي داشته باشد اين است…». دوباره در مورد چرايي انتخاب آن صحبت كنيد و شواهد كافي را ذكر كنيد. اين روند را تا طراحي و شكلگيري ساختار اصلي مقاله ادامه دهيد.
- بدون شك طرح شما بايد بتواند به سوالات كليدي مقاله در خصوص چيستي، چگونگي و چرايي مقاله پاسخهاي مستدلي ارائه دهد. البته نبايد فراموش كرد كه اين موضوع در همهي مقالات ثابت نيست. ساختار هر مقاله انعطافپذيري لازم را دارد و شامل ايدهها و ديدگاههاي نويسندهي مقاله است.
ساختار مشترك در همه مقالات دانشگاهي، بخش توصيفي مقاله است. نگارش اين نوع مقالات بيشتر متاثر از منابع اصلي آن است و نگارنده انرژي كمتري براي خلق يك ساختار جديد صرف ميكند. چنين مقالاتي بيشتر شامل يك فرضيهي توصيفي هستند تا استدلالي. معمولا در آغاز هر پاراگراف از كلماتي كه نشاندهندهي توالي زماني (اول، بعدي، بعد از) است و يا كلمات ربط (همچنين، اگرچه، به علاوه) استفاده ميشود كه بايد در نحوهي بهكارگيري آنها دقت زيادي به خرج داد. البته بايد توجه داشت، استفاده از اين كلمات موجب انسجام مقاله است.
ويرايشگر زندگي را به دوستان خود معرفي كنيد:
آدرس ما :
www.telegram.me/karafarin_iran